تفاوت فروید و یونگ - باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 40
کل بازدیدها: 538864




گالری تصاویر سوسا وب تولز



دوشنبه 94 مرداد 12 :: 3:42 عصر ::نگارنده : موسوی

باربارا استیونس بارنوم / ترجمه : بهاره غلامحسینی و سمیرا غلامحسینی

چکیده: این مقاله تبیین عصب شناختی نوینی را برای تفاوت‌های نظری در برداشت‌ها و فنون روان‌کاوانه فروید و یونگ فراهم می‌آورد. به خصوص مقاله مهارت‌های تحلیلی ایشان را ـ آنگونه که در نیمکره چپ و راست مغز ظهور می‌یابد، مقابل هم می‌نهد. فنون عصب‌شناختی مدرن، عملکردهای منحصر به فرد مغز را که تبیین گر بسیاری از پدیده‌های بصری و به اصطلاح رازآلود و مورد بحث یونگ است، آشکار می‌کند. بسیاری از مفاهیم روان‌کاوانه وی در عملکرد مغز راست ردیابی می‌شود. تحقیق مدرن و تحلیل‌های فلسفی نیز بر روش تحقیق فروید و محدودیت‌های آن پرتو می‌افکند.

جدایی فروید و یونگ یکی از رویدادهای بارز در حوزه روان‌کاوی است . دلایل نفی فروید و رویگردانی یونگ مخفی نیستند و مقالات بسیاری درباره این موضوع نوشته شده است. به علاوه نویسنده حاضر، اولین کسی نیست که تفاوت‌های این دو را به گرایش‌های مغز چپ و راست مربوط می‌داند. اما امروزه شناخت روزافزون ما از مغز اجازه می دهد تا تفاوت‌هایشان را از جنبه عصب شناسی بررسی کنیم. این مقاله ادعا می‌کند فروید و یونگ، اگرچه موضوعی مشترک (ذهن) داشتند، نمی توانستند با هم صحبت کنند. زیرا از دریچه‌های متفاوتی به آن می‌نگریستند. این دریچه‌ها به طور عمده نیمکره چپ (فروید) و نیمکره راست (یونگ) بودند.

فروید و یونگ

فلسفه و روش‌های پژوهش

به منظور درک اختلافاتشان، باید جهان‌بینی‌های این دو شخص را بفهمیم. مسلماً فروید می‌کوشید که فعالیتش را با فلسفهاثبات‌گرایی منطقی (logical positivism) تطبیق دهد که در عصر وی، توسط حلقه وین (Vienna Circle) پذیرفته شده بود. اثبات‌گرایی منطقی موضوعش را با روش‌ها و دقت نظر ریاضیات و علوم طبیعی بررسی می کند و ازین طریق می‌کوشد «عینی» باشد. امروزه می‌دانیم که حتی علم تجربی «عینی»،«همیشگی» نیست. برای نمونه، مکانیک کوانتوم قوانین نیوتنی فیزیک را منسوخ کرده است.

در زمان فروید روش‌های پژوهش تجربی، به اندازه علوم طبیعی، در علوم اجتماعی و روانشناختی نیز به کار می‌رفتند. فروید دست‌کم امیدوار بود که چنین نشان دهد. هدف از اثبات‌گرایی منطقی، تقلیل هر رشته به قوانین و قضایایی است که به طور مستقل با آزمایش قابل تأیید باشند. به هر روی این قضایا بناست شأن علم بیابند.

در اثبات‌گرایی منطقی دنیایی فرض می‌شود که از پژوهشگر مجزا و از تأثیر او فارغ است. در این جهان، چیزها مستقل از مشاهده‌گر وجود دارند. گاه این باور را ماده‌گرایی یا واقع‌گرایی ساده‌انگارانه (naïve realism) نامیده‌اند. فروید این دیدگاه را پذیرفته بود و درون این حوزه به دنبال «حقیقت» می‌گشت. در این مورد، حقیقت در پس رفتارهای مشاهده‌شده و احساسات و افکار بیان‌شده بیمارانش قرار داشت. امروزه مردم محدودیت های دیدگاه فروید از واقعیت را به عنوان دنیای نیوتنی که «بیرون و در آنجا» متمایز از مشاهده‌گر قرار دارد، می‌دانند. همانطور که گری زوکاو (Gary Zukav) درباره فیزیک نیوتنی می‌گوید:

در فیزیک قدیم چنین فرض می‌شد که جهانی خارجی و متمایز از ما وجود دارد. همچنین [در این علم] فرض می‌شد که ما می توانیم بدون تغییر جهان خارجی آن را مشاهده و اندازه‌گیری کنیم و به اندیشه درآوریم. مطابق با فیزیک قدیم جهان خارجی برای ما و نیازهای‌مان ربطی ندارد. ( Zukav, 2001: 33) . همانطور که زوکاو می‌گوید، فیزیک جدید ـ برعکس ـ واقعیتی را آشکار می‌کند که دیگر ممکن نیست جدا از مشاهده‌گر تصور شود.

فیزیک جدید، مکانیک کوانتوم به وضوح می‌گوید که مشاهده واقعیت بی تغییر آن امکان‌پذیر نیست. اگر ما یک آزمایش مربوط به برخورد ذرات را مشاهده کنیم، به هیچ شیوه‌ای نمی‌توانیم ثابت کنیم که نتیجه آزمون ـ اگر آن را نظاره نمی‌کردیم ـ یکسان می‌بود. مهمتر از آن، هرچه می‌دانیم دلالت بر آن دارد که [در آن صورت] نتیجه قطعاً یکسان از آب درنمی‌آمد. زیرا نتیجه‌ای که به دست می‌آوریم، متأثر از این نکته است که ما به دنبال آن هستیم.

اما چنین تصوری به ذهن فروید خطور نکرد. وی چنین می‌پنداشت که رویکرد اثبات گرایی منطقی به سازه‌های او شأن حقیقت می‌بخشد. در واقع فروید سازه‌ها / برداشت‌های خود را همچون امور واقع (facts) مطرح می‌کند و هرگز نمی‌اندیشد که «آنها به صورت امکانی و از زاویه دید من چنین هستند». در اثبات‌گرایی منطقی، برای چیزی که مستقیماً تحقیق‌پذیر نباشد، جایی وجود ندارد و ـ از جمله ـ مابعدالطبیعه و مذهب کنار گذاشته می‌شود.

منبع: Journal of Religion and Health, Vol. 45, No. 3 (Fall, 2006), pp. 346-358

 





Susa Web Tools