شنبه 92 آبان 11 :: 11:5 صبح ::نگارنده : موسوی
مناجات پانزده گانه امام سجاد علیه السلام – خمس عشرة با معنی فارسی زبان دعا از عناصر مشترک و مهم هم? انسان ها و فرهنگ ها است و جایگاه ویژه ای در فرهنگ شیعی دارد. این زبان مبارک، منشأ فطری و تاریخی به قدمت تاریخ انسان دارد و ترجمان دعای حقیقی بوده و ارتباط ویژه و مقدّسی بین فقیر محض و غنی مطلق برقرار می کند. پس، هر دعایی که در این راستا و هماهنگ با فطرت انسانی باشد، خواندن آن جایز است. خواندن دعاهایی مانند مناجات پانزده گانه که در مفاتیح الجنان نیز آمده اند، به خود سازی و ترک گناه کمک می رساند؛ و علمای اخلاق نیز به خواندن آنها سفارش کرده اند؛ همان طور که محمدتقی مجلسی – پدر علامه مجلسی- می گوید: «شایسته است که سالک الی الله مداومت بر خواندن مناجات خمس عشر داشته باشد» در بخشی از این دعاهای ناب میخوانیم: “خدایا از دشمنی که گمراهم می کند و از شیطانی که به بی راهه ام می برد به تو شکایت می کنم ، شیطانی که سینه ام را از وسوسه انباشته ، و زمزمه های خطرناکش قلبم را فرا گرفته است شیطانی که با هوا و هوس برایم کمک می کند ، و عشق به دنیا را در دیدگانم زیور می بخشد ، و بین من و بندگی و مقام قرب پرده می افکند .” نام های این ادعیه پانزده گانه به ترتیب عبارتند از: 1- مناجات التّائبین (مناجات توبه کنندگان) 2- مناجات الشّاکین (مناجات شکوه داران) 3- مناجات الخائفین (مناجات ترسناکان) 4- مناجات الرّاجین (مناجات درخواست کنندگان) 5- مناجات الرّاغبین (مناجات راغبان و مشتاقان حق) 6- مناجات الشّاکرین (مناجات شکرگزاران) 7- مناجات المطیعین للّه (مناجات اهل طاعت خدا) 8- مناجات المُریدین (مناجات اهل ارادت و اشتیاق) 9- مناجات المُحبّین (مناجات محبان خداوند) 10- مناجات المتوسّلین (مناجات اهل توسل به خدا) 11- مناجات المفتقرین (مناجات نیازمندان به درگاه خدا) 12- مناجات العارفین (مناجات عارفان) 13- مناجات الذّاکرین (مناجات اهل ذکر) 14- مناجات المعتصمین (مناجات معتصمین) 15- مناجات الزّاهدین (مناجات اهل زهد)
و اما متن و معنی دعاهای پانزده گانه در ذیل آمده است:
المناجات الاُولى:«مناجاة التَّائِبینَ» مناجات اول: مناجات توبه کنندگان بسم الله الرّحمن الرّحیم بنام خداى بخشاینده مهربان اِلهى اَلْبَسَتْنِى الْخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتى، وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْکَ لِباسَ خدایا خطاها و گناهان لباس خوارى بر تنم کرده و دورى از تو جامه مَسْکَنَتى، وَاَماتَ قَلْبى عَظیمُ جِنایَتى، فَاَحْیِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْکَ یا اَمَلى بیچارگى بر تنم افکنده و برزگ جنایتم دلم را میرانده پس تو زندهاش کن به بازگشت خودت (بسوى من) اى آرزو وَبُغْیَتى، وَیا سُؤْلى وَمُنْیَتى، فَوَ عِزَّتِکَ ما اَجِدُ لِذُنوُبى سِواکَ غافِراً، و مقصودم و اى خواسته و آرمانم به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزندهاى نیابم وَلا اَرى لِکَسْرى غَیْرَکَ جابِراً، وَقَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنابَةِ اِلَیْکَ، وَعَنَوْتُ و براى شکستگیم جز تو شکستهبندى نبینم و من بوسیله آه و ناله کردن بسوى تو بدرگاهت خاضع گشته و با زارى کردن بِالْاِسْتِکانَةِ لَدَیْکَ، فَاِنْ طَرَدْتَنى مِنْ بابِکَ فَبِمَنْ اَلوُذُ، وَاِنْ رَدَدْتَنى در برابرت خود را به خوارى کشاندم پس اگر توام از درگاه خویش برانى در آنحال به که روآورم؟ و اگر توام عَنْ جَنابِکَ فَبِمَنْ اَعُوذُ، فَوا اَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتى وَافْتِضاحى، وَوا لَهْفاهُ از نزد خویش بازگردانى به که پناه برم؟ و بس افسوس از شرمندگى و رسواییم و اى دریغ مِنْ سُوءِ عَمَلى وَاجْتِراحى، اَسْئَلُکَ یا غافِرَ الذَّنْبِ الْکَبیرِ، وَیا جابِرَ از کار بد و گناهانى که بدست آوردهام از تو خواهم اى آمرزنده گناه بزرگ و اى شکستهبند الْعَظْمِ الْکَسیرِ، اَنْ تَهَبَ لى مُوبِقاتِ الْجَرآئِرِ، وَتَسْتُرَ عَلَىَّ فاضِحاتِ استخوان شکسته که ببخشى بر من گناهان نابود کنندهام را و بپوشى بر من کارهاى پنهانى السَّرآئِرِ، وَلا تُخْلِنى فى مَشْهَدِ الْقِیامَةِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَغَفْرِکَ، رسواکننده را و مرا در بازار قیامت از نسیم جانبخش عفو و آمرزشت محروم نفرمایى و از وَلاتُعْرِنى مِنْ جَمیلِ صَفْحِکَ وَسَتْرِکَ، اِلهى ظَلِّلْ عَلى ذُنُوبى لباس زیباى گذشت و چشمپوشى خود برهنهام نکنى خدایا سایه ابر رحمتت را بر گناهانم بینداز غَمامَ رَحْمَتِکَ، وَاَرْسِلْ عَلى عُیُوبى سَحابَ رَاْفَتِکَ، اِلهى هَلْ و ابرریزان مهربانى و رأفتت را براى شستشوى عیبهایم بفرست خدایا آیا یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْابِقُ اِلاَّ اِلى مَوْلاهُ، اَمْ هَلْ یُجیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ، بنده فرارى جز به درگاه مولایش به کجا بازگردد یا آیا کسى جز او هست که وىرا از خشم او پناه دهد اِلهى اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَةً فَاِنّى وَعِزَّتِکَ مِنَ النَّادِمینَ، معبودا اگر پشیمانى بر گناه توبه محسوب شود پس به عزتت سوگند که براستى من از پشیمانانم وَاِنْ کانَ الْإِسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطیئَةِ حِطَّةً فَاِنّى لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ، و اگر آمرزش خواهى از خطا آنرا پاک کند پس براستى من از آمرزش خواهانم لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى، اِلهى بِقُدْرَتِکَ عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ، وَبِحِلْمِکَ خدایا تو را سزد که مرا مؤاخذه کنى تا گاهى که خوشنود شوى خدایا به همان قدرتى که بر من دارى توبهام بپذیر و به بردباریت عَنّىِ اعْفُ عَنّى، وَبِعِلْمِکَ بى اِرْفَقْ بى، اِلهى اَنْتَ الَّذى فَتَحْتَ از من بگذر و به همان علمت که به احوالم دارى با من مدارا کن خدایا تویى که درى از عفو خود لِعِبادِکَ باباً اِلى عَفْوِکَ، سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ فَقُلْتَ تُوبُوا اِلَى اللَّهِ تَوْبَةً بسوى بندگانت باز کردى و نامش را توبه گذاردى و فرمودى «بسوى خدا بازگردید با توبه نَصُوحاً، فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ، اِلهى اِنْ کانَ صادقانه» پس دیگر چه عذرى دارد آن کس که از وارد شدن در این در باز شده غفلت ورزد خدایا اگر براستى قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ، فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ، اِلهى ما اَنَا بِاَوَّلِ سرزدن گناه از بندهات زشت است ولى گذشت نیز از نزد تو نیکو است معبودا من نخستین کسى نیستم مَنْ عَصاکَ فَتُبْتَ عَلَیْهِ، وَتَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِکَ فَجُدْتَ عَلَیْهِ، یا مُجیبَ که نافرمانیت کرده و توبه پذیرش گشتهاى و خواستار احسانت گشته و تو بر او احسان الْمُضْطَرِّ، یا کاشِفَ الضُّرِّ، یا عَظیمَ الْبِرِّ، یا عَلیماً بِما فِى السِّرِّ، یا کردهاى، اى پذیرنده بیچاره اى غمزدا اى بزرگ احسان اى داناى اسرار نهان اى جَمیلَ السِّتْرِ، اِسْتَشْفَعْتُ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ اِلَیْکَ، وَتَوَسَّلْتُ بِجَنابِکَ نیکو پردهپوش شفیع گردانم نزد تو جود و کرمت را و توسل جستم به حضرتت و به مهربانیت [بِجَنانِکَ]وَتَرَحُّمِکَلَدَیْکَ، فَاسْتَجِبْ دُعآئى، وَلا تُخَیِّبْ فیکَ رَجآئى، در پیش تو پس دعایم مستجاب کن و امیدم را درباره خودت به نومیدى مبدل مکن وَتَقَبَّلْ تَوْبَتى، وَکَفِّرْ خَطیئَتى بِمَنِّکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ. و توبهام را بپذیر و گناهم را به کرم و مهربانى خود نادیده گیر اى مهربانترین مهربانان
الثَّانیة: «مُناجات الشَّاکین» دوم: مناجات شکایت کنندگان بسم الله الرّحمن الرّحیم بنام خداى بخشاینده مهربان
اِلهى اِلَیْکَ اَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ اَمَّارَةً، وَاِلىَ الْخَطیئَةِ مُبادِرَةً خدایا به سوى تو شکایت آورم از نفسى که مرا همواره به بدى وادارد و به سوى گناه شتاب دارد وَبِمَعاصیکَ مُولَعَةً، وَلِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَةً، تَسْلُکُ بى مَسالِکَ و به نافرمانیهایت حریص است و به موجبات خشمت دست درازى کند مرا به راههایى که الْمَهالِکِ، وَتَجْعَلُنى عِنْدَکَ اَهْوَنَ هالِکٍ، کَثیرَةَ الْعِلَلِ، طَویلَةَ الْأَمَلِ، اِنْ منجر به هلاکت مىشود مىکشاند و بصورت پستترین نابودشدگان درم آورد بیماریهایش بسیار و آرزویش دراز مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ، وَاِنْ مَسَّهَا الْخَیْرُ تَمْنَعُ، مَیَّالَةً اِلَى اللَّعِبِ وَاللَّهْوِ، است اگر شرى به او رسد بىتاب شود و اگر خیرى نصیبش گردد سرکشى کند به اسباب بازى و سرگرمیهاى بیهوده مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَالسَّهْوِ، تُسْرِ عُ بى اِلىَ الْحَوْبَةِ، وَتُسَوِّفُنى بِالتَّوْبَةِ، بسیار متمایل و از بىخبرى و فراموشى انباشته است مرا به سوى گناه شتاب دهد و به نوبت توبه به امروز و فردایم کند اِلهى اَشْکُو اِلَیْکَ عَدُوّاً یُضِلُّنى، وَشَیْطاناً یُغْوینى، قَدْ مَلَأَ خدایا به تو شکایت آورم از دشمنى که گمراهم کند و شیطانى که مرا از راه بدر برد سینهام را پر از بِالْوَسْواسِ صَدْرى وَاَحاطَتْ هَواجِسُهُ بِقَلْبى، یُعاضِدُ لِىَ الْهَوى، وسوسه کرده و تحریکات زهرآگینش قلبم را احاطه کرده به هوا و هواسم کمک کند وَیُزَیِّنُ لى حُبَّ الدُّنْیا وَیَحُولُ بَیْنى وَبَیْنَ الطَّاعَةِ وَالزُّلْفى، اِلهى و دوستى دنیا را پیش چشمم آرایش دهد میان من و فرمانبردارى و تقرب به درگاهت حائل گردد خدایا اِلَیْکَ اَشْکُو قَلْباً قاسِیاً مَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً، وَبِالرَّیْنِ وَالطَّبْعِ مُتَلَبِّساً، پیش تو شکوه آرم از دلى که سخت شده و بدست وسوسهها بگردد و به زنگ (خودبینى) و خوى زشت پوشیده شده، وَعَیْناً عَنِ الْبُکآءِ مِنْ خَوْفِکَ جامِدَةً، وِ اِلى ما تَسُرُّها طامِحَةً، اِلهى و از دیدهاى که به هنگام گریه کردن از خوف تو خشک است ولى براى نگریستن به مناظر خوشآیندش خیره و حریص است خدایا لا حَوْلَ لى وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِقُدْرَتِکَ، وَلا نَجاةَ لى مِنْ مَکارِهِ الدُّنْیا اِلاَّ جنبش و نیرویى براى من نیست جز به نیروى تو و راه نجاتى از گرفتاریهاى دنیا ندارم جز بِعِصْمَتِکَ، فَاَسْئَلُکَ بِبَلاغَةِ حِکْمَتِکَ، وَنَفاذِ مَشِیَّتِکَ، اَنْ لا تَجْعَلَنى نگهدارى تو پس از تو مىخواهم به حکمت رسایت و به مشیت جارى و گذرایت که مرا تنها در معرض لِغَیْرِ جُوْدِکَ مُتَعَرِّضاً، وَلا تُصَیِّرَنى لِلْفِتَنِ غَرَضاً وَکُنْ لى عَلَى جود و بخشش خود درآورى و هدف تیرهاى بلا و آزمایش قرارم ندهى و مرا در پیروزى الْأَعْدآءِ ناصِراً، وَعَلَى الْمَخازى وَالْعُیُوبِ ساتِراً وَمِنَ الْبَلاءِ واقِیاً، بر دشمنان یارى کنى و رسوائیها و عیوبم را بپوشانى و از بلا محافظتم کنى وَعَنِ الْمَعاصى عاصِماً بِرَأْفَتِکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ. و از گناهان نگاهم دارى به مهر و رحمتت اى مهربانترین مهربانان
|