شنبه 92 آبان 11 :: 11:6 صبح ::نگارنده : موسوی
الثّالِثة: «مُناجات الخآئِفینَ» سوم: مناجات خائفان
بسم الله الرّحمن الرّحیم بنام خداى بخشاینده مهربان
اِلهى اَتَراکَ بَعْدَ الْأیمانِ بِکَ تُعَذِّبُنى، اَمْ بَعْدَ حُبّى اِیَّاکَ تُبَعِّدُنى، اَمْ خدایا آیا چنان مىبینى که پس از ایمان آوردنم به تو مرا عذاب کنى یا پس از دوستیم به تو مرا از خود دور مَعَ رَجآئى لِرَحْمَتِکَ وَصَفْحِکَ تَحْرِمُنى، اَمْ مَعَ اسْتِجارَتى بِعَفْوِکَ کنى یا با امیدى که به رحمت و چشمپوشیت دارم محرومم سازى یا با پناه آوردنم به عفو و گذشتت تُسْلِمُنى، حاشا لِوَجْهِکَ الْکَریمِ اَنْ تُخَیِّبَنى، لَیْتَ شِعْرى اَلِلشَّقآءِ مرا بدست دوزخ سپارى؟ هرگز! از ذات بزرگوار تو دور است که محرومم کنى، اى کاش مىدانستم که آیا مادرم مرا وَلَدَتْنى اُمّى اَمْ لِلْعَنآءِ رَبَّتْنى، فَلَیْتَها لَمْ تَلِدْنى وَلَمْ تُرَبِّنى، وَلَیْتَنى براى بدبختى زائیده یا براى رنج و مشقت مرا پروریده؟ کاش مرا نزائیده و بزرگ نکرده بود عَلِمْتُ اَمِنْ اَهْلِ السَّعادَةِ جَعَلْتَنى، وَبِقُرْبِکَ وَجِوارِکَ خَصَصْتَنى، و کاش مىدانستم اى خدا که آیا مرا از اهل سعادت قرارم داده و به مقام قرب و جوار خویش مخصوصم گرداندهاى فَتَقَِرَّ بِذلِکَ عَیْنى، وَتَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسى، اِلهى هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوهاً خَرَّتْ تا چشمم بدین سبب روشن گشته و دلم مطمئن گردد خدایا آیا براستى سیاه کنى چهرههایى را که در ساجِدةً لِعَظَمَتِکَ، اَوْ تُخْرِسُ اَلْسِنَةً نَطَقَتْ بِالثَّنآءِ عَلى مَجْدِکَ برابر عظمتت به خاک افتاده یا لال کنى زبانهایى را که به ثناگویى درباره مجد وَجَلالَتِکَ، اَوْ تَطْبَعُ عَلى قُلُوبٍ انْطَوَتْ عَلى مَحَبَّتِکَ، اَوْ تُصِمُ و شوکتت گویا شده یا مُهر زنى بر دلهایى که دوستى تو را در بردارد یا کَر کنى اَسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِکْرِکَ فى اِرادَتِکَ، اَوْ تَغُلُّ اَکُفّاً رَفَعَتْهَا گوشهایى را که به شنیدن ذکرت در ارادت ورزى به تو لذت برند یا ببندى به زنجیر کیفر دستهایى را الْأمالُ اِلَیْکَ رَجآءَ رَاْفَتِکَ، اَوْ تُعاقِبُ اَبْداناً عَمِلَتْ بِطاعَتِکَ حَتّى که آمال و آرزوها به امید مِهرت آنها را به سوى تو بلند کرده یا کیفر کنى بدنهایى را که در طاعتت کار کرده تا نَحِلَتْ فى مُجاهَدَتِکَ، اَوْ تُعَذِّبُ اَرْجُلاً سَعَتْ فى عِبادَتِکَ، اِلهى لا به جایى که در راه کوشش براى تو نزار گشته یا شکنجه دهى پاهایى را که در پرستشت راه یافته خدایا تُغْلِقْ عَلى مُوَحِّدیکَ اَبْوابَ رَحْمَتِکَ، وَلا تَحْجُبْ مُشْتاقیکَ عَنِ درهاى رحمتت را به روى یکتا پرستانت مبند و مشتاقانت را از النَّظَرِ اِلى جَمیلِ رُؤْیَتِکَ، اِلهى نَفْسٌ اَعْزَزْتَها بِتَوْحیدِکَ کَیْفَ مشاهده جمال دیدارت محروم مکن خدایا نفسى را که به وسیله توحید و یگانه پرستیت عزیز داشتهاى چگونه تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِکَ، وَضَمیرٌ انْعَقَدَ عَلى مَوَدَّتِکَ، کَیْفَ تُحْرِقُهُ به خوارى هجرانت پست کنى و نهادى را که با دوستى تو پیوند شده چگونه به بِحَرارَةِ نیرانِکَ، اِلهى اَجِرْنى مِنْ اَلیمِ غَضَبِکَ، وَعَظیمِ سَخَطِکَ، یا حرارت آتشت بسوزانى خدایا پناهم ده از خشم دردناک و غضب بزرگت اى حَنَّانُ یا مَنَّانُ، یا رَحیمُ یا رَحْمنُ، یا جَبَّارُ یا قَهَّارُ، یا غَفَّارُ یا سَتَّارُ، مِهرورز اى پربخشش اى مهربان اى بخشاینده اى داراى بزرگى و عظمت اى به قهر گیرنده اى پردهپوش نَجِّنى بِرَحْمَتِکَ مَنْ عَذابِ النَّارِ وَفَضیحَةِ الْعارِ اِذَاامْتازَ الْأَخْیارُ نجاتم ده به رحمت خود از عذاب دوزخ و رسوایى ننگ (یا برهنگى) در آن هنگام که نیکان مِنَ الْأَشْرارِ، وَحالَتِ الْأَحْوالُ وَهالَتِ الْأَهْوالُ، وَقَرُبَ الْمُحْسِنُونَ، از بدان جدا گردند و احوال دگرگون شود و هراسها مردم را فراگیرد و نزدیک و مقرب شوند نیکوکاران وَبَعُدَ الْمُسیئُونَ وَوُفّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ و دور گردند بدکاران و به هر کس هر چه کرده است داده شود و ستم به ایشان نشود
الرّابِعَة: «مُناجات الرّاجِین» چهارم: مناجات امیدواران
بسم الله الرّحمن الرّحیم بنام خداى بخشاینده مهربان
یا مَنْ اِذا سَئَلَهُ عَبْدٌ اَعْطاهُ، وَاِذا اَمَّلَ ما عِنْدَهُ بَلَّغَهُ، مُناهُ، وَاِذا اَقْبَلَ اى که هرگاه بندهاى از او درخواست کند دهدش و هرگاه چیزى را که نزد او است آرزو کند بدان آرزو رساندش و چون بدو رو کند عَلَیْهِ قَرَّبَهُ وَاَدْناهُ، وَاِذا جاهَرَهُ بِالْعِصْیانِ سَتَرَ عَلى ذَنْبِهِ وَغَطَّاهُ، وَاِذا به مقام قرب و نزدیکى خویشش ببرد و چون به آشکارى گناهش کند پرده بر گناهش کشد و آن را بپوشاند و چون بر تَوَکَّلَ عَلَیْهِ اَحْسَبَهُ وَکَفاهُ، اِلهى مَنِ الَّذى نَزَلَ بِکَ مُلْتَمِساً قِراکَ او توکل کند کفایتش کند و بسش باشد خدایا کیست که بر درگاه تو بار اندازد و میهماننوازیت خواهد فَما قَرَیْتَهُ، وَمَنِ الَّذى اَناخَ بِبابِکَ مُرْتَجِیاً نَداکَ فَما اَوْلَیْتَهُ، اَیَحْسُنُ و تو پذیرائیش نکنى و کیست که مرکب نیاز خود به دربارت خواباند و امید بخششت داشته باشد و تو احسانش اَنْ اَرْجِعَ عَنْ بابِکَ بِالْخَیْبَةِ مَصْرُوفاً، وَلَسْتُ اَعْرِفُ سِواکَ مَوْلىً نکنى آیا خوبست که من ناامید از درگاهت باز گردم با اینکه جز تو مولایى را که به احسان نامور باشد بِالْأِحْسانِ مَوْصُوفاً، کَیْفَ اَرْجُو غَیْرَکَ وَالْخَیْرُ کُلُّهُ بِیَدِکَ، وَکَیْفَ نشناسم چگونه به جز تو امید داشته باشم با اینکه هر چه خیر است بدست تو است و چگونه اُؤَمِّلُ سِواکَ وَالْخَلْقُ وَالْأَمْرُ لَکَ، أَاَقْطَعُ رَجآئى مِنْکَ وَقَدْ اَوْلَیْتَنى به جز تو آرزومند باشم با اینکه خلقت و فرمان از آن تو است آیا براستى امیدم را از تو قطع کنم با اینکه تو ما لَمْ اَسْئَلْهُ مِنْ فَضْلِکَ، اَمْ تُفْقِرُنى اِلى مِثْلى وَاَنَااَعْتَصِمُ بِحَبْلِکَ، یا از فضل خویش به من عطا کردى چیزى را که من درخواست نکرده بودم یا مرا بمانند خودم نیازمند سازى با اینکه من به رشته تو مَنْ سَعَدَ بِرَحْمَتِهِ الْقاصِدُونَ، وَلَمْ یَشْقَ بِنَقْمَتِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ، کَیْفَ چنگ زدم اى که به رحمتش سعادتمند گردند قاصدان او و دچار بدبختى و عذاب و کیفرش نشوند آمرزش خواهانش چگونه اَنْسیکَ وَلَمْ تَزَلْ ذاکِرى، وَکَیْفَ اَلْهُو عَنْکَ وَاَنْتَ مُراقِبى، اِلهى فراموشت کنم با اینکه تو همیشه به یاد منى و چگونه از یاد تو بیرون روم با اینکه تو همیشه مراقب من هستى خدایا بِذَیْلِ کَرَمِکَ اَعْلَقْتُ یَدى، وَلِنَیْلِ عَطایاکَ بَسَطْتُ اَمَلى، فَاَخْلِصْنى من به ذیل کرمت دست انداختم و براى دریافت عطاهایت دامن آرزویم را گستردهام پس مرا بوسیله یگانگى بِخالِصَةِ تَوْحیدِکَ وَاجْعَلْنى مِنْ صَفْوَةِ عَبیدِکَ، یا مَنْ کُلُّ هارِبٍ اِلَیْهِ خالص خود خالص گردان و از زمره بندگان برگزیدهات قرارم ده اى که هر گریختهاى به او یَلْتَجِئُ، وَکُلُّ طالِبٍ اِیَّاهُ یَرْتَجى، یا خَیْرَ مَرْجُوٍّ، وَیا اَکْرَمَ مَدْعُوٍّ، وَیا پناه برد و هر جویندهاى به او امید دارد اى بهترین مایه امید و اى بزرگوارترین خوانده شده و اى مَنْ لا یَرَدُّ سآئِلَُهُ، وَلا یُخَیَِّبُ امِلَُهُ، یا مَنْ بابُهُ مَفْتُوحٌ لِداعیهِ، وَحِجابُهُ کسى که خواهندهاش را دست خالى باز نگرداند و آرزومندش را نومید نسازد اى که درگاه او به روى خوانندگانش باز و پردهاش مَرْفُوعٌ لِراجیهِ، اَسْئَلُکَ بِکَرَمِکَ اَنْ تَمُنَّ عَلَىَّ مِنْ عَطآئِکَ بِما تَقِرُّ بِهِ عَیْنى، وَمِنْ براىامیدواربهاوبالا زده است از تو خواهم به بزرگواریت که بر من بخشى از عطاى خویش به حدى که دیدهام بدان روشن گردد و از رَجآئِکَ بِما تَطْمَئِنُّ بِهِ نَفْسى، وَمِنَ الْیَقینِ بِما تُهَوِّنُ بِهِ عَلَىَّ مُصیباتِ الدُّنْیا، امیدت بدان مقدار که خاطرم اطمینان یابد و از یقین بدان اندازه که پیشآمدهاى ناگوار دنیا بر من آسان گردد وَتَجْلُو بِهِ عَنْ بَصیرَتى غَشَواتِ الْعَمى، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ. و بوسیله آن پردههاى سیاه کوردلى از دیده دل دور شود به رحمتت اى مهربانترین مهربانان
الخامِسة: «مُناجات الرّاغِبین» پنجم: مناجات مشتاقان
بسم الله الرّحمن الرّحیم بنام خداى بخشاینده مهربان
اِلهى اِنْ کانَ قَلَّ زادى فِى الْمَسیرِ اِلَیْکَ، فَلَقَدْ حَسُنَ ظَنّى بِالتَّوَکُّلِ خدایا اگر توشهام براى پیمودن راه بسوى تو اندک است ولى گمانم به توکل و اعتماد عَلَیْکَ، وَاِنْ کانَ جُرْمى قَدْ اَخافَنى مِنْ عُقُوبَتِکَ، فَاِنَّ رَجآئى قَدْ بر تو نیکوست و اگر جرم و گناهم مرا از کیفر تو ترسناک کرده ولى امیدم به من اَشْعَرَنى بِالْأَمْنِ مِنْ نِقْمَتِکَ، وَاِنْ کانَ ذَنْبى قَدْ عَرَضَنى لِعِقابِکَ فَقَدْ نوید ایمنى از انتقامت را مىدهد و اگر گناهم مرا در سر راه کیفرت قرار داده ولى اذَنَنى حُسْنُ ثِقَتى بِثَوابِکَ، وَاِنْ اَنا مَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الْأِسْتِعْدادِ اعتماد خوبى که به تو دارم مرا به پاداش نیکت آگاه کرده و اگر غفلت و بىخبرى مرا از آمادگى لِلِقآئِکَ، فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِکَ، وَ الائِکَ، وَاِنْ اَوْحَشَ ما بَیْنى براى شرفیابى درگاهت به خواب عمیقى فرو برده ولى معرفت و آگاهى از کرم و بخششهایت مرا بیدار کرده و اگر زیادهروى وَبَیْنَکَ فَرْطُ الْعِصْیانِ وَالطُّغْیانِ، فَقَدْ انَسَنى بُشْرَى الْغُفْرانِ در نافرمانى و سرکشى میان من و تو را تیره ساخته ولى مژده آمرزش و خوشنود شدنت مرا به همدمى و انس با وَالرِّضْوانِ، اَسْئَلُکَ بِسُبُحاتِ وَجْهِکَ، وَبِاَنْوارِ قُدْسِکَ، وَاَبْتَهِلُ اِلَیْکَ تو کشانده از تو خواهم به تابشهاى جمالت و به انوار ذات مقدست و زارى کنم به درگاهت براى بِعَواطِفِ رَحْمَتِکَ، وَلَطآئِفِ بِرِّکَ، اَنْ تُحَقِّقَ ظَنّى بِما اُؤَمِّلُهُ مِنْ جلب عواطف مِهرت و دقائق احسانت که حقیقت بخشى به گمانم در آنچه از تو آرزومندم از جَزیلِ اِکْرامِکَ، وَجَمیلِ اِنْعامِکَ فِى الْقُرْبى مِنْکَ، وَالزُّلْفى لَدَیْکَ، بخشش فراوان و احسان نیکو در مورد تقرب به تو و نزدیکى به حضرتت وَالتَّمَتُّعِ بِالنَّظَرِ اِلَیْکَ، وَها اَنَا مُتَعَرِّضٌ لِنَفَحاتِ رَوْحِکَ وَعَطْفِکَ، و بهرهمند شدن از تماشاى جمالت و اینک من خود را در معرض نسیم جانبخش لطف و توجهت درآورده وَمُنْتَجِعٌ غَیْثَ جُودِکَ وَلُطْفِکَ، فآرٌّ مِنْ سَخَطِکَ اِلى رِضاکَ، هارِبٌ و خواهان باران جود و احسانت هستم و از خشمت به سوى خوشنودیت گریخته و از خودت بدرگاه خودت فرار کردهام مِنْکَ اِلَیْکَ، راج ٍ اَحْسَنَ ما لَدَیْکَ، مُعَوِّلٌ عَلى مَواهِبِکَ، مُفْتَقِرٌ اِلى و امید بهترین چیزى را که نزد تو است دارم و بر بخششهاى تو اعتماد و توکل کردهام و نیازمند به سرپرستى رِعایَتِکَ، اِلهى ما بَدَاْتَ بِهِ مِنْ فَضْلِکَ فَتَمِّمْهُ، وَما وَهَبْتَ لى مِنْ و نگهدارى توام خدایا بدانچه از فضل خود درباره من دست زدى به پایانش رسان و آنچه از کرمت بر من کَرَمِکَ فَلا تَسْلُبْهُ، وَما سَتَرْتَهُ عَلَىَّ بِحِلْمِکَ فَلا تَهْتِکْهُ، وَما عَلِمْتَهُ بخشیدى آن را از من مگیر و آنچه را به بردبارى خویش بر من پوشاندهاى آشکارش مکن و کارهاى مِنْ قَبیحِ فِعْلى فَاغْفِرْهُ، اِلهى اِسْتَشْفَعْتُ بِکَ اِلَیْکَ، وَاسْتَجَرْتُ بِکَ زشتى را که من انجام دادهام برایم بیامرز خدایا خودت را به درگاهت شفیع آورم و از تو به خودت مِنْکَ، اَتَیْتُکَ طامِعاً فى اِحْسانِکَ، راغِباً فِى امْتِنانِکَ، مُسْتَسْقِیاً وابِلَ پناه برم به درگاهت آمدهام در حالىکه آزمندم به احسانت مشتاقم به دریافت بخششت تشنهام به باران رحمتت طَوْلِکَ، مُسْتَمْطِراً غَمامَ فَضْلِکَ، طالِباً مَرْضاتَکَ، قاصِداً جَنابَکَ، باران جویم از ابر فضل و احسانت جویاى اسباب خشنودیت هستم و عازم تشرف به آستانت گشتهام وارِداً شَریعَةَ رِفْدِکَ، مُلْتَمِساً سَنِىَّ الْخَیْراتِ مِنْ عِنْدِکَ، وافِداً اِلى در جویبار عطایت وارد گشته و خواهشمند بهترین نیکیهاى تو هستم بار نیاز به درگاه حَضْرَةِ جَمالِکَ، مُریداً وَجْهَکَ، طارِقاً بابَکَ، مُسْتَکیناً لِعَظَمَتِکَ حضرت تو فرود آورده و ذات تو را خواهانم کوبندهام در رحمتت را و خوارم در برابر عظمت وَجَلالِکَ، فَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ، وَلا تَفْعَلْ بى و جلالت پس انجام ده در بارهام آنچه را تو شایسته آنى از آمرزش و مهربانى و انجام مده دربارهام ما اَنَا اَهْلُهُ مِنْ الْعَذابِ وَالنِّقْمَةِ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ. آنچه را من سزاوار آنم از عذاب و انتقام به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان
|