شنبه 92 آبان 11 :: 11:7 صبح ::نگارنده : موسوی
العاشِرَة: «مُناجات المُتوَسِّلین» دهم: مناجات توسل جویان
بسم الله الرّحمن الرّحیم بنام خداى بخشاینده مهربان
اِلهى لَیْسَ لى وَسیلَةٌ اِلَیْکَ اِلاَّ عَواطِفُ رَاْفَتِکَ، وَلا لى ذَریعَةٌ خدایا وسیلهاى به درگاهت ندارم جز عواطف مهرت و به سویت دستآویزى ندارم اِلَیْکَ اِلاَّ عَوارِفُ رَحْمَتِکَ، وَشَفاعَةُ نَبِیِّکَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، وَمُنْقِذِ الْأُمَّةِ جز آنچه معروف است از رحمتت و شفاعت پیامبرت پیامبر رحمت و نجات ده امت مِنَ الْغُمَّةِ، فَاجْعَلْهُما لى سَبَباً اِلى نَیْلِ غُفْرانِکَ وَصَیِّرْهُما لى وُصْلَةً از غم و اندوه پس اى خدا همان دو را وسیله رسیدنم به آمرزشت قرار ده و سببى براى رسیدنم اِلىَ الْفَوْزِ بِرِضْوانِکَ، وَقَدْ حَلَّ رَجآئى بِحَرَمِ کَرَمِکَ وَحَطَّ طَمَعى به سعادت خوشنودیت گردان زیرا که بار امیدم در حریم کرمت فرود آمده و مرکب طمعم به بِفِنآءِ جُودِکَ، فَحَقِّقْ فیکَ اَمَلى، وَاخْتِمْ بِالْخَیْرِ عَمَلى، وَاجْعَلْنى مِنْ آستانه جود تو زانو زده پس اى خدا به آرزوى من جامه عمل پوشان و پایان کارم را بخیر گردان و صَفْوَتِکَ الَّذینَ اَحْلَلْتَهُمْ بُحْبُوحَةَ جنَّتِکَ، وَبوَّأْتَهُمْ دارَ کَرامَتِکَ، در زمره آن دسته از برگزیدگانت قرارم ده که در وسط بهشتت فرودشان آوردى و در خانه بزرگوارى خویش جاشان دادى وَاَقْرَرْتَ اَعْیُنَهُمْ بِالنَّظَرِ اِلَیْکَ یَوْمَ لِقآئِکَ، وَاَوْرَثْتَهُمْ مَنازِلَ الصِّدْقِ و دیده آنها را در روز دیدار به همان نظر کردنشان بسویت روشن کردى و جایگاههاى راستى را در جوار خویش بدیشان فى جِوارِکَ، یا مَنْ لا یَفِدُ الْوافِدُونَ عَلى اَکْرَمَ مِنْهُ، وَلا یَجِدُ الْقاصِدُونَ سپردى اى که واردین بر کریمتر از او وارد نشوند و قاصدان مهربانتر اَرْحَمَ مِنْهُ، یا خَیْرَ مَنْ خَلا بِهِ وَحیدٌ، وَیا اَعْطَفَ مَنْ اَوى اِلَیْهِ طَریدٌ از او نیابند اى بهترین کسى که شخص در تنهایى با او خلوت کند و اى مهربانترین کسى که شخص آواره به درگاهش اِلى سَعَةِ عَفْوِکَ مَدَدْتُ یَدى، وَبِذَیْلِ کَرَمِکَ اَعْلَقْتُ کَفّى، فَلا تُولِنِى الْحِرْمانَ جا و مسکن گیرد به سوى عفو وسیعت دست (نیاز) دراز کرده و به ذیل کرم تو چنگ (حاجت) انداختهام پس مرا محروم وَلا تُبْلِنى بِالْخَیْبَةِ وَالْخُسْرانِ، یا سَمیعَ الدٌّعآءِ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ. برمگردان و به زیان و خسران دچارم مساز اى شنواى دعا اى مهربانترین مهربانان
الحادى عَشرَ: «مُناجات المُفتقرینْ» یازدهم: مناجات نیازمندان
بسم الله الرّحمن الرّحیم بنام خداى بخشاینده مهربان
اِلهى کَسْرى لا یَجْبُرُهُ اِلاَّ لُطْفُکَ وَحَنانُکَ، وَفَقْرى لایُغْنیهِ اِلاَّ خدایا شکست مرا جز لطف و مهر تو چیزى جبران نکند و نداریم را جز عَطْفُکَ وَاِحْسانُکَ، وَرَوْعَتى لا یُسَکِّنُها اِلاَّ اَمانُکَ، وَذِلَّتى لا یُعِزُّهآ توجه و احسان تو برطرف نسازد و هراس و وحشتم را جز امان تو آرام نکند و خواریم را جز اِلاَّ سُلْطانُکَ، وَاُمْنِیَّتى لا یُبَلِّغُنیهآ اِلاَّ فَضْلُکَ، وَخَلَّتى لا یَسُدُّها اِلاَّ سلطنت تو به عزت مبدل نسازد و جز فضل تو چیزى مرا به آرزویم نرساند و فقر و احتیاجم را جز احسان تو طَوْلُکَ، وَحاجَتى لا یَقْضیها غَیْرُکَ، وَکَرْبى لا یُفَرِّجُهُ سِوى رَحْمَتِکَ، پر نکند و حاجتم را جز تو برنیاورد و گره از گرفتاریم جز رحمت تو نگشاید و درماندگیم را وَضُرّى لا یَکْشِفُهُ غَیْرُ رَاْفَتِکَ، وَغُلَّتى لا یُبَرِّدُها اِلاَّ وَصْلُکَ، جز مهر تو برطرف نکند و سوز دلم را جز وصل تو فرو ننشاند وَلَوْعَتى لا یُطْفیها اِلاَّ لِقآؤُکَ، وَشَوْقى اِلَیْکَ لا یَبُلُّهُ اِلَّا النَّظَرُ اِلى و شعله درونم را جز لقاء تو خاموش نسازد و بر آتش اشتیاقم جز نظر به جلوهات چیزى آب وَجْهِکَ، وَقَرارى لا یَقِّرُّدُونَ دُنُوّى مِنْکَ وَلَهْفَتى لا یَرُدُّها اِلاَّ نریزد و قرارى ندارم جز در نزدیکى تو و حسرت و افسوسم را جز نسیم جانبخش رحمتت باز مگرداند رَوْحُکَ، وَسُقْمى لا یَشْفیهِ اِلاَّ طِبُّکَ، وَغَمّى لا یُزیلُهُ اِلاَّ قُرْبُکَ، و دردم را جز طبابت تو درمان نکند و اندوهم را جز قرب تو نزداید وَجُرْحى لا یُبْرِئُهُ اِلاَّ صَفْحُکَ، وَرَیْنُ قَلْبى لا یَجْلُوهُ اِلاَّ عَفْوُکَ، و زخمم را جز گذشت تو التیام نبخشد و زنگ دلم را جز عفو تو پاک نکند و اندیشههاى وَوَسْواسُ صَدْرى لا یُزیحُهُ اِلاَّ اَمْرُکَ فَیا مُنْتَهى اَمَلِ الْأمِلینَ، وَیا باطل درونم را جز فرمان تو برطرف نکند پس اى منتها آرزوى آرزومندان و اى سرحد غایَةَ سُؤْلِ السَّآئِلینَ، وَیا اَقْصى طَلِبَةِ الطَّالِبینَ، وَیا اَعْلى رَغْبَةِ نهایى خواسته درخواستکنندگان و اى آخرین مرحله مطلوب طلب کنندگان و اى بالاترین خواهش الرَّاغِبینَ، وَیا وَلِىَّ الصَّالِحینَ وَیا اَمانَ الْخآئِفینَ، وَیا مُجیبَ دَعْوَةِ خواهشمندان و اى سرپرست شایستگان و اى امان بخش ترسناکان و اى اجابت کننده دعاى الْمُضْطَرّینَ، وَیا ذُخْرَ الْمُعْدِمینَ، وَیا کَنْزَ الْبآئِسینَ، وَیا غِیاثَ درماندگان و اى ذخیره نداران و اى گنج مستمندان و اى فریادرس الْمُسْتَغیثینَ، وَیا قاضِىَ حَوآئِجِ الْفُقَرآءِ وَالْمَساکینَ، وَیا اَکرَمَ فریادخواهان و اى برآرنده حاجات فقیران و بیچارگان و اى بزرگوارترین الْأَکْرَمینَ، وَیا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، لَکَ تَخَضُّعى وَسُؤالى، وَاِلَیْکَ بزرگواران و اى مهربانترین مهربانان به درگاه تو است فروتنى و خواستهام و به سوى تَضَرُّعى وَابْتِهالى، اَسْئَلُکَ اَنْ تُنیلَنى مِنْ رَوْحِ رِضْوانِکَ، وَتُدیمَ تو است زارى و نالهام از تو خواهم که مرا به نسیم جانبخش خوشنودیت برسانى و نعمتهایى را که عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِکَ وَها اَنَا بِبابِ کَرَمِکَ واقِفٌ، وَلِنَفَحاتِ بِرِّکَ از روى امتنان به من دادى ادامه دهى و من هم اکنون به در خانه کرمت ایستاده و خود را در معرض مُتَعَرِّضٌ، وَبِحَبْلِکَ الشَّدیدِ مُعْتَصِمٌ، وَبِعُرْوَتِکَ الْوُثْقى مُتَمَسِّکٌ، اِلهى اِرْحَمْ وزش نسیمهاى رحمتت قرار داده و به رشته محکمت چسبیده و به دستاویز محکمت چنگ زدهام خدایا ترحم عَبْدَکَ الذَّلیلَ، ذَاالّلِسانِ الْکَلیلِ وَالْعَمَلِ الْقَلیلِ، وَامْنُنْ عَلَیْهِ بِطَوْلِکَ کن به این بنده ذلیلت که زبانش کُند و عملش اندک است و بر او بوسیله احسان الْجَزیلِ، وَاکْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّکَ الظَّلیلِ یا کَریمُ یا جَمیلُ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ فراوانت منت بنه و او را در زیر سایه پایدارت بِبَر اى بزرگوار اى زیبابخش اى مهربانترین مهربانان
الثَّانیَة عَشر: «مُناجات العارفین» دوازدهم: مناجات عارفان
بسم الله الرّحمن الرّحیم بنام خداى بخشاینده مهربان
اِلهى قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنآئِکَ کَما یَلیقُ بِجَلالِکَ، وَعَجَزَتِ خدایا زبانها قاصر است از رسیدن به ثناى تو آنطور که شایسته جلال تو است و عقلها الْعُقُولُ عَنْ اِدْراکِ کُنْهِ جَمالِکَ، وَانْحَسَرَتِ الْأَبْصارُدُونَ النَّظَرِ اِلى عاجز است از ادراک کنه جمالت و دیدهها تار و بىفروغ ماند از نظر کردن به سوى انوار سُبُحاتِ وَجْهِکَ، وَلَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَریقاً اِلى مَعْرِفَتِکَ اِلاَّ بِالْعَجْزِ ذاتت و قرار ندادى براى خلق خود راهى به سوى شناسائیت جز به اظهار عجز عَنْ مَعْرِفَتِکَ، اِلهى فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ تَرَسَّخَتْ اَشْجارُ الشَّوْقِ از شناسائیت خدایا پس ما را از کسانى قرار ده که درختهاى شوق اِلَیْکَ فى حَدآئِقِ صُدُورِهِمْ، وَاَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِکَ بِمَجامِعِ قُلُوبِهِمْ، بسوى تو در بوستانهاى سینهشان ریشه محکم کرده و سوز محبتت سراسر دلشان را فراگرفته فَهُمْ اِلى اَوْکارِ الْأَفْکارِ یَاْوُونَ، وَفى رِیاضِ الْقُرْبِ وَالْمُکاشَفَةِ پس آنها به آشیانههاى اندیشهها جاى گیرند و در چمنزارهاى قرب به تو و مکاشفه یَرْتَعُونَ، وَمِنْ حِیاضِ الْمَحَبَّةِ بِکَاْسِ الْمُلاطَفَةِ یَکْرَعُونَ، وَشَرایِعَ مىچرند و از حوضهاى محبت به جام ملاطفت (آب حیات) بنوشند و در کنار نهرهاى الْمُصافاتِ یَرِدُونَ، قَدْ کُشِفَ الْغِطآءُ عَنْ اَبْصارِهِمْ، وَانْجَلَتْ ظُلْمَةُ صفا وارد گشتهاند در حالى که پرده از پیش دیدگانشان برداشته شده و تاریکى شبهه و الرَّیْبِ عَنْ عَقآئِدِهِمْ وَضَمآئِرِهِمْ، وَانْتَفَتْ مُخالَجَةُ الشَّکِّ عَنْ تردید از صفحه عقاید و نهادشان زائل گشته و یکسره خلجان شک و ریب از قُلُوبِهِمْ وَسَرآئِرِهِمْ، وَانْشَرَحَتْ بِتَحْقیقِ الْمَعْرِفَةِ صُدُورُهُمْ، وَعَلَتْ دلها و درونشان بیرون رفته و دریچههاى سینهشان بواسطه استوار شدن معرفت بازگشته و همتهاشان لِسَبْقِ السَّعادَةِ فِى الزَّهادَةِ هِمَمُهُمْ، وَعَذُبَ فى مَعینِ الْمُعامَلَةِ براى پیشى گرفتن در خوشبختى در اثر پارسایى بلند گردیده و نوشیدنیهاشان در چشمه کردار شِرْبُهُمْ، وَطابَ فى مَجْلِسِ الْأُنْسِ سِرُّهُمْ، وَاَمِنَ فى مَوْطِنِ الْمَخافَةِ شیرین و گوارا شده و درونشان در محفل انس با تو پاکیزه گشته و راهشان در جاهاى هولناک سِرْبُهُمْ، وَاطْمَاَنَّتْ بِالرُّجُوعِ اِلى رَبِّ الْأَرْبابِ اَنْفُسُهُمْ، وَتَیَقَّنَتْ امن گشته و جانهاى ایشان در بازگشت بسوى رب الارباب مطمئن گردیده و روانشان بِالْفَوْزِ وَالْفَلاحِ اَرْواحُهُمْ، وَقَرَّتْ بِالنَّظَرِ اِلى مَحْبُوبِهِمْ اَعْیُنُهُمْ، به فیروزى و رستگارى یقین پیدا کرده و دیدگانشان به واسطه دیدار محبوب روشن گشته وَاسْتَقَرَّ بِاِدْراکِ السُّؤْلِ وَنَیْلِ الْمَأْمُولِ قَرارُهُمْ، وَرَبِحَتْ فى بَیْعِ و به واسطه رسیدن به مقصود و نائل شدن به آرزوهاى خویش قرارى یافته و سوداگرى ایشان بواسطه فروختن الدُّنْیا بِالْاخِرَةِ تِجارَتُهُمْ، اِلهى ما اَلَذَّ خَواطِرَ الْإِلْهامِ بِذِکْرِکَ عَلَى دنیا به آخرت کاملاً سودمند گشته است خدایا چه اندازه لذیذ است یاد تو در دلها که بوسیله الهام خطور کند الْقُلُوبِ، وَما اَحْلَى الْمَسیرَ اِلَیْکَ بِالْأَوْهامِ فى مَسالِکِ الْغُیُوبِ، وَما و چقدر شیرین است سیر بسوى تو با مرکب اندیشهها که در راههاى غیب صورت مىگیرد و چقدر اَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّکَ، وَما اَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِکَ، فَاَعِذْنا مِنْ طَرْدِکَ وَاِبْعادِکَ، وَاجْعَلْنا گوارا است طعم دوستى تو و چه شیرین است شربت قرب تو پس اى خدا ما را از راندن و دور کردنت پناه ده مِنْ اَخَصِّ عارِفیکَ، وَاَصْلَحِ عِبادِکَ، وَاَصْدَقِ طآئِعیکَ، وَاَخْلَصِ عُبَّادِکَ، و قرارمان ده از مخصوصترین عارفانت و از شایستهترین بندگانت و راستگوترین فرمانبردارانت و خالصترین یا عَظیمُ یا جَلیلُ، یا کَریمُ یا مُنیلُ، بِرَحْمَتِکَ وَمَنِّکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ. پرستش کنندگانت اى عظیم اى با جلالت اى بزرگوار اى عطابخش به رحمت و احسانت اى مهربانترین مهربانان
الثَّالثَة عَشر: «مُناجات الذّاکرینَ» سیزدهم: مناجات یادکنندگان حق
بسم الله الرّحمن الرّحیم بنام خداى بخشاینده مهربان
اِلهى لَوْ لاَ الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِکَ، لَنَزَّهْتُکَ مِنْ ذِکْرى اِیَّاکَ، عَلى خدایا اگر پذیرفتن فرمانت واجب نبود تو را پاکتر از آن مىدانستم که من نام تو را به زبان آرم گذشته اَنَّ ذِکْرى لَکَ بِقَدْرى لا بِقَدْرِکَ، وَما عَسى اَنْ یَبْلُغَ مِقْدارى حَتّى از اینکه ذکرى که من از تو کنم به اندازه فهم من است نه به مقدار مقام تو و تازه مگر چه اندازه امید است اُجْعَلَ مَحَلّاً لِتَقْدیسِکَ، وَمِنْ اَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا جَرَیانُ ذِکْرِکَ عَلى قدرم بالا رود که محل تقدیس (و به پاکى ستودن) تو قرار گیرم و از بزرگترین نعمتهاى تو بر ما همان جریان داشتن ذکر تو بر اَ لْسِنَتِنا، وَاِذْنُکَ لَنا بِدُعآئِکَ وَتَنْزیهِکَ وَتَسْبیحِکَ اِلهى فَاَ لْهِمْنا زبان ما است و همان اجازهاى است که براى دعا کردن و به پاکى ستودنت به ما دادى خدایا پس ذکر ذِکْرَکَ فِى الْخَلاءِ وَالْمَلاءِ، وَاللَّیْلِوَالنَّهارِ، وَالْإِعْلانِ وَالْإِسْرارِ، وَفِى خویش را به ما الهام کن در خلوت و جلوت و شب و روز و آشکار و نهان و در السَّرَّآءِ وَالضَّرَّآءِ، وَآنِسْنا بِالذِّکْرِ الْخَفِىِّ وَاسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّکِىِّ، خوشى و ناخوشى و ما را به ذکر خفى و پنهانت مأنوس کن و به کار پاکیزه و کوشش خداپسند وَالسَّعْىِ الْمَرْضِىِّ، وَجازِنا بِالْمیزانِ الْوَفِىِّ اِلهى بِکَ هامَتِ وادار و پاداش ما را به سنگ تمام بده خدایا دلهاى شیدا همه سرگشته الْقُلُوبُ الْوالِهَةُ، وَعَلى مَعْرِفَتِکَ جُمِعَتِ الْعُقُولُ الْمُتَبایِنَةُ، فَلا و تشنه توأند و خِرَدهاى متفرق و جدا همه در مورد شناسایى و معرفت تو متفق گشتهاند و از اینرو تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ اِلاَّ بِذِکْراکَ، وَلا تَسْکُنُ النُّفُوسُ اِلاَّ عِنْدَ رُؤْیاکَ، اَنْتَ دلها جز به یاد تو آرام نگیرند و جانها جز به مشاهده جمالت تسکین نیابند تویى که در هر جا الْمُسَبَّحُ فى کُلِّ مَکانٍ وَالْمَعْبُودُ فى کُلِّ زَمانٍ، وَالْمَوْجُودُ فى کُلِ تسبیحت گویند و در هر زمانى پرستش کنند و در هر آن موجود بودهاى و به هر اَوانٍ، وَالْمَدْعُوُّ بِکُلِّ لِسانٍ، وَالْمُعَظَّمُ فى کُلِّ جَنانٍ، وَاَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِ زبان تو را خوانند و در هر دلى تو را به بزرگى یاد کنند و از تو آمرزش خواهم از هر لَذَّةٍ بِغَیْرِ ذِکْرِکَ، وَمِنْ کُلِّ راحَةٍ بِغَیْرِ اُنْسِکَ، وَمِنْ کُلِّ سُرُورٍ بِغَیْرِ لذتى جز لذت تو و از هر آسایشى جز انس با تو و از هر شادمانى بجز قُرْبِکَ، وَمِنْ کُلِّ شُغْلٍ بِغَیْرِ طاعَتِکَ، اِلهى اَنْتَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ، یا قرب تو و از هر سرگرمى به جز فرمانبرداریت خدایا تو فرمودى و گفتهات حق است «اى اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً، وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَاَصیلاً، کسانى که ایمان آوردهاید خدا را یاد کنید یاد کردن بسیار و تسبیح او گوئید در بامداد و پسین» وَقُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ فَاذْکُرُونى اَذْکُرْکُمْ، فَاَمَرْتَنا بِذِکْرِکَ، وَوَعَدْ تَنا ونیز فرمودى وگفتهات حق است «مرا یاد کنید تا من هم شما را یاد کنم» پستو ما را بهیاد کردنت دستور فرمودى وبهما وعدهدادى عَلَیْهِ اَنْتَذْکُرَنا تَشْریفاً لَنا وَتَفْخیماً وَاِعْظاماً، وَها نَحْنُ ذاکِرُوکَ کَما که براى شرافت و عزت و عظمت بخشى به ما تو هم ما را یاد کنى و ما هم اکنون مطابق فرمانت تو را اَمَرْتَنا، فَاَنْجِزْ لَنا ما وَعَدْتَنا، یا ذاکِرَ الذَّاکِرینَ، وَیا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ یاد کنیم پس تو هم به وعده خویش وفا کن اى که از یادکنندگانت یاد کنى و اى مهربانترین مهربانان
|