کاربرد حضور ذهن در رویکرد روانکاوی - باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 79
بازدید دیروز: 33
کل بازدیدها: 539771




گالری تصاویر سوسا وب تولز



یکشنبه 94 مرداد 4 :: 9:3 صبح ::نگارنده : موسوی

دکتر پروانه محمدخانی
استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و عضو هیات مدیره انجمن روان¬شناسی ایران
مک (2008) در کتابی با عنوان "حضور ذهن و سلامت روان" در جستجوی کاربرد حضور ذهن و اهمیت فرایند توجه در ایجاد آسیب‌¬شناسی روانی وسایر انواع روان¬‌درمانی¬‌ها، خاستگاه دیگری به غیر از درمان¬‌های شناختی رفتاری معاصر یافت. مک با اشاره به اهمیت تعامل بین درمانگر و بیمار در روان¬درمانی، به این¬که چرا فرایند توجه به عنوان یک عامل مهم مورد بررسی مناسب قرار نگرفته می‌¬پردازد. در این بین مک به استثنائاتی همچون فروید، هورنای، اپستین، بیون و کولترات اشاره دارد (مک،2008). فروید توجه را عنصر اساسی در فرایند درمان می¬‌داند. بر اساس نظر او، روانکاو باید توجه شناوری داشته باشد......هرگونه تقلای هوشیارانه برای جلوگیری از ورود موضوعات متفاوت به حوزه توجه باید از بین برود و حافظه ناهشیار فرد به تمام معنا به کار گرفته شود یا به بیان فنی حالت خالص و ساده داشته باشد. او می¬‌گوید لازم است تا روانکاو گوش دهد نه این¬که برای نگهداشتن موضوع خاصی در ذهن، خود را دچار دردسر کند (مک،2008).
بیون به نقل از مک (2008 ) روانکاو انگلیسی در کتاب "توجه و تعبیر" اظهار می¬‌دارد که قابلیت فراموش کردن، توانایی سرپیچی از میل و درک فردی بایستی به عنوان قاعده¬‌ای اساسی برای روانکاو درنظر گرفته شود. پذیرش کامل و دقیق چنین قواعدی ممکن است تا حدودی قدرت¬های ذهنی روانکاو را در جایی که احتمال خدشه وارد شدن بر این قاعده وجود دارد تقویت کند. اگر روانکاو به خود اجازه دهد حافظه، میل و ادراک فعالیت آزادانه‌¬ای داشته باشند مفاهیم پیش‌¬ساخته به صورت عادتی برای او اشباع خواهند شد و عادت¬‌هایش منجر می¬‌شود تا او به شکل آنی و کاملی به معنا دست یابد. در حالی که دستورالعمل¬‌های فروید تا حدود بیشتری با روش‌¬های سنتی برای دستیابی به توجه خالص از طریق حضور ذهن قابل مقایسه است، بیون به دنبال توسعه‌ی قوه‌¬ای است که آن را شهود می¬‌خواند، یعنی رسیدن به ادراکی فراحسی از واقعیت روانی که فراتر از کلمات است و به آن حرف اختصاری O را اختصاص می¬دهد. به تعبیر او تحلیل¬گر با معلق سازی حافظه، میل و ادراک با احساسات تمایز نیافته‌¬ای مواجه خواهد شد که معمولاً به عنوان بخشی از تجربه مستقیم واقعیت روانی پنهان هستند. اگر چه چنین حالتی بیشتر در حالت¬های مراقبه قابل دستیابی است اما بیون اشاره‌¬ای به این روش¬‌ها نکرده است. هدف اصلی فروید و بیون تقویت قدرت پذیرش در تحلیل¬گر و بالا بردن حدّت مشاهده‌¬گری در او بود، یعنی ایجاد قدرتی برای ادراک غیرمشتمل ویژگی‌¬هایی که همیشه و به طور معمول به وسیله عادات ذهن، ناپیدا وگم بوده‌¬اند. توجه مسئله مهمی در تحلیل است و پرورش آن به بالا بردن توانایی مشاهده و انجام تحلیل¬‌های موثرتر کمک می‌¬کند. اپستین روانکاوی است که توانسته آموزه‌¬های بودیسم را در قالب روانکاوی به کار ببندد. شاگرد او کولترات (1980 به نقل از مک،2008) آموزش بودیسم را چیزی می¬‌داند که پرورش ذهن با هدف مستقیم رهایی از رنج در تمامی اشکالش در آن جا دارد. در این¬جا شیوه و هدف به صورت غیرقابل تفکیکی به هم مرتبط هستند، بر این اساس توجه خنثی به لحظه حال که شامل ابتدایی¬‌ترین و مهم¬ترین جنبه از مطالعه ذهن بشر است بایستی به عنوان برجسته‌¬ترین و معتبرترین ابزار درمانی در روانکاوی به کار گرفته شود، هدف مطالعه ذهن خود و دیگران برای رهایی از رنج است. با عمیق شدن توجه، امکان نزدیک‌¬تر شدن هرچه بیشتر به مراجع و همین‌طور به تجربه درونی وبیرونی او میسر می¬شود.
کولترات با تبیین این مکانیسم بخش اعظم کار و موفقیت درمانی خود را ناشی از سپری کردن دوره¬‌های مراقبه¬ای می¬‌داند و معتقد است که اگر به اندازه کافی در ویپاسانا تمرین شود که این نگرش مشاهده¬‌گری جدا از تفکر و واکنش¬‌دهی پرورش یابد، مطمئناً در فرایند درمان برای حل مسئله، انتقال متقابل کمک‌¬کننده است.
مارک اپستین در کار آموزش حضور ذهن از نوعی رویکرد التقاطی (گفتن قصه¬‌های بودیسم و تمرین¬های حضور ذهن و مراقبه) استفاده می‌¬کند و عقیده دارد که آموزش حضور ذهن به سایر درمانگران کمک می¬کند تا بتوانند منابع فردی که فروید در قابلیت¬‌هایش در کار با حالت¬های انتقالی بیماران نشان می¬‌داد را کسب کنند (مک، 2008).
بنابراین می¬توان گفت فرایند توجه و حضور ذهن حداقل در درمان روانکاوی به عنوان یکی از پیش شرط¬های ضروری برای تحلیل بیمار نقش دارد و حتی برخی از روانکاوان به طور کامل از آن استفاده می¬‌کنند. البته در این زمینه نیاز به تحقیقات بیشتری است.
 
منبع:
Mace, C. (2008). Mindfulness and mental health. New York. Routledge press.





Susa Web Tools