موسوی - باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 111
کل بازدیدها: 539989




گالری تصاویر سوسا وب تولز



یکشنبه 93 تیر 29 :: 12:21 عصر ::نگارنده : موسوی

اختلالات یادگیری به چند دسته تقسیم میشوند؟ 


اختلالات یادگیری مجموعه ای از رفتارهای پیچیده را تحت تأثیر قرار می دهد، در نتیجه طبقه بندی رسمی آنها بسیار دشوار است، به همین دلیل در منابع پژوهشی مختلف، طبقه بندیهای متفاوتی ذکر شده است. 
براساس طبقه بندی DSM-IV، اختلالات یادگیری به 4 دسته تقسیم میشوند که تعاریف آنها بر گرفته از-IV DSM در بخشهای بعدی آورده شده است. 
1- اختلال خواندن 
2- اختلال بیان نوشتاری 
3- اختلال ریاضی
4- اختلال یادگیری که به گونه ای دیگر مشخص نشده است. 

 اختلال خواندن چیست؟
معمولاً کودکان در نخستین تجربه سوادآموزی خود، اغلب آموختن را با استفاده مستقیم از کتاب های بسیار آغاز می کنند. بسیاری از آن ها قادرند تکالیف اولیه خواندن را آنقدر خوب انجام دهند که بدون آموزش یا اندکی آموزش، به کتاب ها دست یابند و اطلاعات اولیه درباره خط چاپی بدست آورند و سرعت خواندن و سپس نوشتن خود را افزایش دهند. در این دانش آموزان یادگیری بدون صرف انرژی اتفاق می افتد. در حالیکه دانش آموزان نارساخوان این توانایی را ندارند. 
اختلال خواندن نسبت به اختلالات دیکته و ریاضیات شایع تر می باشد و در حدود 85 تا 90 درصد دانش آموزان با ناتوانی یادگیری، در خواندن مشکل دارند. در مواردی ممکن است هر دو یا سه نوع اختلال به طور مختلط مشاهده شود. 
گزارش موردی:
حمید 8 ساله و کلاس دوم دبستان است. او توسط روانپزشک اطفال برای ارزیابی اختلال یادگیری ارجاع داده شد. به گفته ی مادرش کلاس اول را به کمک معلم و با نمرات خیلی پایین گذرانده بود و حال تمایلی به درس خواندن نداشت. کودک سابقه ای از مشکلات عصبی، بینایی یا شنوایی نداشت و هوش او در نتیجه آزمون و کسلر، طبیعی گزارش شده بود. 
وقتی شرایط محیطی وی را از لحاظ نحوه آموزش معلم، سطح تحصیلات والدین، فرصت کسب تجربیات، شرایط عاطفی و سایر موارد بررسی کردم، هیچ مشکلی در امر تحصیل وی پیدا نکردم. کودک تنها در درس فارسی مشکل داشت و برگه های امتحانی او به علت غلط املایی زیاد، غیرقابل تصحیح بود. در ارزیابی خواندن و نوشتن او مشخص شد که بعضی از حروف الفبا را می شناخت و تنها می توانست برخی کلمات و جملات کوتاه که مربوط به پایه اول دبستان است را به درستی بنویسد و آن ها را بخواند. در خواندن متن، 2 تا 3 جمله ساده را کلمه به کلمه و حتی بعضی کلمات را حرف به حرف و به زحمت و بالحن یکنواخت می خواند و بعضی از حروف را چندین بار تکرار می کرد. 
با توجه به این تابلوی بالینی، می توان او را مبتلا به اختلال خواندن یا نارساخوانی دانست. اختلال خواندن یک بیماری نیست و بیشتر نوع متفاوتی از فکر کردن است که مبتلایان به آن، به یک شیوه متفاوتی از سایر مردم یاد می گیرند به طوریکه در آن پیشرفت خواندن، براساس سن، هوش و آموزش کلاسی کودک زیر حد انتظار می باشد. 
برخی از کودکان دارای اختلال خواندن با استعداد و خیلی فعال هستند و استعدادهای غیرعادی در هنر، ورزش، معماری، گرافیک، موزیک یا مهندسی دارند. به طور کلی در فعالیت¬هایی که نیاز به هماهنگی بینایی- فضایی دارند بهتر عمل می کنند. 
براساس گزارش کاپلان و سادوک در سال 1994 اختلال خواندن معمولاً در 8 سالگی یعنی کلاس دوم ابتدایی تشخیص داده می شود. 

 نشانه های اختلال خواندن یا نارساخوانی چیست؟
ممکن است چند مورد و یا همه موارد زیر در کودک مبتلا به اختلال خواندن دیده شود:
- ممکن است در تشخیص صداهای حروف اشکال داشته باشند. 
- ممکن است حروف را به تنهایی و به طور جداگانه تشخیص دهند ولی در داخل کلمه قادر به شناسایی و خواندن آن نباشند.
- ممکن است کلمات یا حروف را جابجا بخوانند.مثل خواندن "عسک" به جای "عکس"
- برخی از صداهای کلمات را حذف می کنند. مثلا" "دیدند" را "دیدن" می خوانند.
- یک صدا را به جای صدای دیگر جایگزین می کنند. مثلا" کلمه "فرشته" را "فرسته" می خوانند. 
- ممکن است کلمات یا حروف را معکوس بخوانند. مثل "رود" به جای "دور"
- ممکن است از روی حدس و گمان کلمه را طوری بخوانند که فقط ابتدای کلمه¬ی خوانده شده صحیح باشد. "سیب" به جای "سبد". 
- ممکن در حین خواندن، خطی را که در حال خواندن آن بوده اند را گم کنند یا قسمتی از یک خط را جا بیندازند. 
- ممکن است در حین خواندن،کلماتی را به متن اضافه کنند که در برخی موارد باعث تغییر در معنا نیز می¬شود. 
- گاهی یک بخش را در کلمه تکرار می کنند، مثلا" بگوید: بابابادام. 
- ممکن است برخی صداها را به کلمه اضافه کنند به طور مثال "برد" را "بردند" بخوانند. 
- گاهی برخی از کلمات را حذف می کنند. مثلا" در جمله "خواهرم به مدرسه رفت" کلمه "به" را نخواند.
- گاهی بین کلمات، یک حرف ربط اضافه می کنند. به طور مثال جمله "مادر در باران آمد" را "مادر در باران در آمد" می خوانند. 
- ممکن است بسیار آهسته و زیر لبی بخوانند. 
- ممکن است با سرعت بسیار کند بخوانند. 
- معمولا" نشانه هایی مثل نقطه، ویرگول و امثال آن را رعایت نکنند. 
- ممکن است معنای کلمه یا جمله یا عبارتی را که می¬خوانند، نفهمند. 
- ممکن است محتوای کلی متن را بفهمند ولی در پاسخ به سؤالات ناتوان باشند. 
- ممکن است کلمه یا جمله را حرف به حرف بخوانند و از خواندن کل کلمه ناتوان باشند.
 
 اختلال در نوشتن به چه معناست؟


آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا برخی از کودکان فقط در تکالیف مدرسه مشکل دارند؟ چرا دست خط برخی از کودکان خوب نیست؟ آیا متوجه شده اید در کپی کردن از روی تخته سیاه و یا کتاب مشکل دارند؟ آیا آنها در بخش کردن و نوشتن کلمات مشکل دارند؟ آیا در نوشتن افکارشان روی کاغذ مشکل دارند؟ آیا بارها با اینکه به آنها گوشزد شده است که خوب نگاه کنند یا خوب گوش کنند باز هم اشتباه می نویسند؟
شاید درباره کودک خود یا سایر کودکان این سؤالات و پرسش های مشابه ذهن شما را نیز به خود مشغول کرده باشد، اگر چنین است باید فهمید که کودک از چه رنج می برد. شاید پاسخ این سؤالات، اختلال آن کودک در بیان نوشتاری یا نارسا نویسی باشد. 
نوشتن فرآیندی پیچیده است و به مهارت های مختلفی بستگی دارد و مستلزم درک صحیحی از الگوهای نمادین نوشتاری است. در اختلال بیان نوشتاری، با توجه به سن، ظرفیت هوشی و آموزشی شخص، مهارت های نگارشی بسیار پایین تر از حد مورد انتظار است و کودک در نوشتن به طور مستمر عملکرد ضعیفی دارد. 
با بالا رفتن سن کودک و رفتن به کلاس های بالاتر، جملات شفاهی و کتبی این کودکان به طور قابل ملاحظه ای، ابتدایی و پایین تر از سطح مورد انتظار می باشد و به طور مشخصی از سایر کودکان عقب تر می مانند. 

    بخشی از کتاب اختلال یادگیری 

نویسنده :الهه اکبری

ناشر : انتشارات نظری (1390)




پنج شنبه 93 تیر 26 :: 3:37 عصر ::نگارنده : موسوی

رفتار درمانی شناختی یاCBT شامل چه مراحلی است؟

جلسات " رفتار درمانی شناختی" می تواند به صورت جداگانه و یا  گروهی و همچنین می تواند ازطریق  خود درمانی توسط کتابهای مربوطه  و یا با کمک برنامه های کامپیوتری انجام شود. در انگلستان و ولز دو برنامه کامپیوتری برای" رفتار درمانی شناختی" برنامه ریزی شده است و این برنامه ها توسط  بیمه خدمات درمانی وسازمان بهداشت انگلستان تایید شده است.

چگونگی برگزاری جلسات رفتار درمانی شناختی

  • شما معمولا با روان درمانگر  بین 5 تا 20 جلسه ملااقات خواهد داشت. این جلسات میتواند هفتگی, هر دو هفته باشد. هر جلسه بین 30تا 60 دقیقه به طول خواهد انجامید.
  •  در 2-4  جلسه ا ول ،تلاش روان درمانگربراساس این خواهد بود تا بررسی کرده و دریابد که آیا "روان درمانی شناختی " یک روش درمانی مناسب برای شما است. ثانیأ آیا شما  تحمل این درمان را داشته و با آن احساس راحتی میکنید.
  • اگرچه   "رفتار درمانی شناختی"  برروی مشکلات زمان حاضر تکیه میکند اما راون درمانگر از گذشته شما هم سؤالاتی   خواهد پرسید تا بهتربتواندبه شما کمک نماید.
  • شما میتوانید درمورد طول  درمانتان به شکل کوتاه مدت , متوسط و یا طولانی مدت با او مشورت نمائید.
  • شما می توانید معمولأ با روان درمانگرتان  راچع به موضوع مورد بحث برای هر جلسه به یک توافق دو طرفه برسید.

طرز کار "رفتار درمانی شناختی"

*     روان درمانگر به شما کمک می کند تااجزاء مشکل ومعزلی  که موجب عدم تعادل روانی تان گردیده را (مشکل , طرزفکر شما درمورد آن مشکل, احساساتی که در رابطه با آن مشکل تجربه کرده اید, تغییرات و ناراحتیهای جسمانی که تجربه کرده اید و سرانجام برخورد ورفتار شما درمقابل این مشکل چگونه بوده است)  از هم  جدا نموده و آنرا دریک دفترچه یادداشت نمائید.

 *     این نوع جداسازی به شما کمک کرده تابتوانید با دیدی واقع بینانه تری به مسئله خود بنگرید تا دریابید که آیا شما از روشهای رفتاری سالم و  Helpful  درحل مسائلتان استفاد کرده ویا ناخودآگاهانه از روشهای مضرو غیر سالمUnhelpful  برای ح مشکلالتان بهره می جوئید.

 *     از این پس روان درمانگرسعی خواهد کرد تا به شما در جهت تغییرات فکری وگزینش رفتارهای سالم ومفید کمک نماید.

*     البته این کاملأ واضح است که  صحبت کردن درمورد هر کاری ساده تر ازانجام دادن آن کاراست.  بنابراین بعداز آنکه شما توانستید دریابید که چه نوع تغییرات فکری ورفتاری برای شما کمک کننده خواهدبود, روان درمانگرتان یک سری تکالیفی را در هر جلسه برایتان تعیین خواهد کرد. این نوع تمرینات به شما کمک میکند تا سریعتر تغییرات لازمه در ذهنتان جایگزین گردند. شما میتوانیدبا تمرینات زیر شروع کنید:

*     جاگزین کردن افکار ناراحت کننده با افکاری مفید که به شما درجلسات  CBT  توصیه شده است.

*     شناخت دقیقتری از رفتارهای مضر خود یافته وبجای این رفتارهای تخریبی از رفتارهای مفید و کمک کننده استتفاده نمائید.

*     در هر جلسه شما راجع به حالات وافکارورفتار هفته گذشته تان با روان درمانگرتان صحبت کرده  واو به شما کمک کرده تا رفتاری سالم تری در قبال مسائل روزمره د ر پیش بگیرید.

 *     روان درمانگرهرگز شمارا مجبور به انجام کاری نخواهد کرد و ازشما نخواهند خواست تا کارهایی  شما دوست ندارید انجام دهید. قدرت" رفتار درمانی شناختی" در این است که شما می توانید همچنان به تمرین و توسعه مهارت های خود  حتی پس ازپایان جلسات روان درمانی ادامه دهید. این امرمیتواند یک نوع مانع و روش محافظتی برای بروز مشکلات روانی درآینده  باشد. 

 "رفتار درمانی شناختی"تا چه حد مؤثر است؟

  • این یکی از موثر ترین روشهای درمانی است. بلاخص زمانی  که اضطراب یا افسردگی مشکل اصلی بیمار است.
  • این مؤثرترین روش درمانی برای افسردگی های متوسط و شدید است
  • "رفتار درمانی شناختی " میتواند به اندازه داروهای ضد افسردگی در درمان بسیاری ازافسردگیها مؤثر واقع شود.

چه نوع درمانهای دیگری درروانشناسی موجود است و چگونه میتوان آنها را با هم مقایسه کرد؟

"رفتار درمانی شناختی"در بسیاری از موارد برای روان درمانی مؤثر است. هرچند انواع دیگری ازروان درمانی موجود است . ما دراینجا فقط  رایج ترین آنها را یعنی  اضطراب و افسردگی را مورد بررسی قرار میدهیم.

  • این روش برای همه افراد مفید نیست وبجای آن باید از روشهای دیگر گفتار درمانی استفاده کرد
  • رفتار درمانی شناختی درشرایطی خاص می تواند به انداز?  دارورهای ضدافسردگی مؤثر باشد و تأثیر آن در درمان اضطراب بیشتر از داروهای ضد افسردگی می باشد.
  • در مورد افسردگی های شدید ، CBT و داروهای ضد افسردگی با هم استفاده می شوند. هنگامی که فرد افسرده است هرگونه تغییری بسیاردشواروتقریبأ ناممکن خواهد بود. بنابراین بهتر انست که بیمار اول داروی ضد افسردگی دریافت کند وبعد جلسات رفتار درمانی شناختی را برایش شروع کنند
  • داروهای آرامبخش و ضد اضطراب را نباید برای مدت زمان طولانی ا ستفاده کرد چون این دسته از داروها اعتیاد آور هستد.  "رفتار درمانی شناختی"  گزین?درمانی بهتری است

مشکلات موجود در مورد رفتار درمانی شناختی

  • CBT یک راه حل درمانی  سریع نمی باشد. درمانگر مانند یک مربی شخصی است که توصیه و تشویق می کند - اما نمی تواند  آن را برای شما انجام دهد
  • گاهی اوقات افسردگی شما میتواند باعث کاهش قدرت تمرکز و انگیزه مورد نیاز برای تغییر شود.

  • برای غلبه بر اضطراب ، شما نیاز به مقابله با آن رادارید. این می تواند منجر احساس اضطراب بیشتری برای زمان کوتاه در شما گردد
  • درمانگر خوب جلسات خود را با سرعت و قدرت روانی شما وبا توافق شما تنظیم میکند . بنابراین شما قدرت کنترل درمان خود را میتوانید دردست بگیرد

طول درمان دررفتار درمان شناختی

 طول درمان وابسته به نوع و درجه و شدت بیماری فرد میتواند بین 6 هفته تا 6 ماه باشد.

"رفتار درمانی شناختی" یک روش درمانی پرطرفدار است و درمناطق مختلف کشور یک لیست انتظارطولانی مدت در پیش روی بیمارمیتواند باشد.

اگر علایم باز گردند؟

همیشه خطر بازگشت اضطراب یا افسردگی برا فرد بیمار وجود دارد. اگربیماریتان برگشت شما میتوانید با مهارتهای که درجلسات CBT آموختید راحتتر این معزل جدید راکنترل نمائید.  بنابراین ، این مهم است که مهارتهائی که در CBT آموختید را حتی در زمان بهبودتکرار نمائید. تحقیقات اخیر ثابت کرده اند این روش حتی بهتر از داروهای ضد افسردگی میتوانند برای پشگیری مؤثر باشند.

 رفتار درمانی شناختی چه تأثیری در زندگی من خواهد داشت ؟

افسردگی و اضطراب  از دسته بیماریهای بسیار آزار دهنده وعذاب آورهستند . آنها به طور جدی می تواند بر توانایی فرد در کار کردن و لذت بردن از زندگی تاثیر گذار باشند. CBT بعید است که تأثیری منفی در زندگی شما داشته باشد کاملأبرعکس , CBT به شما کمک کرده تا از بروز افسردگی جلوگیری نمائید.

چگونه می توانم برای این روش درمانی اقدام نمائیم؟

  • با پزشک خانواده خود صحبت نمایید. آنها ممکن است شما را نزد کسانی که این در روش درمانی آموزش دیده اند  ارجاع نمایند. -- بعنوان مثال ، روانشناس ، پرستار ، مددکار اجتماعی و یا روانپزشک
  •  انجمن روان درمانگران انگلستان لیست افرادی که در رشته رفتار درمانی شناختی مدرک معتبر علمی دارند را دراختیار داشته و میتواند در اختیارشما بگذارد.
  • شما البته میتوانید از روش خود- درمانی از طریق مطالعه کتاب ویا کامپیوترکمک بگیرید

چه اتفاقی می افتد اگر من نتوانم به موقع از این روش درمانی استفاده کنم؟

شما میتوانید با پزشک خانواده خود صحبت کرده تا ازروشهای درمانی دیگری برایتان استفاده کنند.   

  • اطلاعات بیشتری در مورد انواع دیگر درمانها و جایگزین های آن مطالعه کنید
  • شما میتوانید از کتابهای موجود در مورد این نوع درمان استفاده کرده و میزان اطلاعات خود را بالا ببرید. این به شما کمک کرده تا در زمان درمان درک صحیح تری از آن داشته باشید.
  • صبر کنید تا ببینید آیا در وضعیت روحی تان بهبودی حاصل میگردد. شما همیشه میتوانید  برای این روش درمانی تقاضا نمائید

10حقیقت کلیدی در مورد "رفتار درمانی شناختی"

  • Change -    تغییر در افکار و اعمال خود
  • Homework -    تمرین مداوم آ نچه یاد گرفته شده
  • Action -    آنچه را که آموختید انجام دهید نه اینکه فقط حرف آنرا بزنید.
  • Need -    سعی کنید مشکلتان را سریعأ شناسائی نمائید.
  • Goals -    به سمت هدف خود مصرانه حرکت کنید.
  • Evidence -    تلاشی مستمر در جهت تحقق این درمان از خود نشان دهید.
  • View -    مسائل راززوایای متفاوت بنگرید.
  • I can do it -    به خود اطمینان داشته باشید.
  • Experience - باورهای خود را تست نمائید.
  • Write it down - از پیشرفتهای خود یاداشت بردارید.

 

                                                                                                                                                                               ترجمه توسط:

                                                                                                                                                                                دکتر زهره فولادی

 Farsi Editor: Dr Amir Sajjadi

 




پنج شنبه 93 تیر 26 :: 3:36 عصر ::نگارنده : موسوی

Cognitive behaviour therapy

 هداف واطلاعات موجود در این بروشور

این جزوه برای  کسانی که میخواهند اطلاعات بیشتری در مورد رفتار درمانی شناختی یا (CBT) داشته باشند  مفید است. چگونگی کار این روش درمانی ودلایل استفاد از این روش درمانی ، اثرات آن ، عوارض ، و درمان های جایگزین دراین بروشور توضیح داده شده است. اگر آنچه را که میخواهید در اینجا پیدا نکردید، منابع کسب اطلاعات بیشتری در آخر این جزوه وجود دارد.

" رفتار درمانی شناختی" یا CBT  چیست ؟

ا ین یک روش درمانی از طریق صحبت کردن با بیمار است:

 در مرحله اول روان درمانگر تلاش در دریافت طرز تفکر بیمار نسبت به خود پیرامون اطراف و دیگران دارد.

  • در مرحله دوم سعی می نماید مسائل ومشکلاتی که موجب تولید اختلالات روانی در فرد گردیده است را پیدا نماید.


"رفتار درمانی شناختی"به شما کمک می کند تا به گونه دیگری اندیشیده ودرنتیجه این طرز تفکرجدید شما میتوانید با رفتارهای سالم ترو درست تری در برابرحوادث ناخواسته وناگوار پیرامونتان برخورد نمائید.

 برخلاف سایر روشهای گفتار درمانی  که روان درمانگر درپی شناسائی و ریشه یابی علل رفتارهای نامناسب مراجع خود در برابر ناملایمات وحوادث زندگی است تابه او کمک کند , در "رفتار درمانی شناختی" روان درمانگر فقط برمشکلات زمان حال ( اینجا و اکنون) وانچه موجب ناراحتی و اضطراب درفرد بیمار گردیده است تکیه می کند.

" رفتار درمانی شناختی"  (CBT) در چه مواردی کمک کننده است؟

CBT می تواند در موارد زیر کمک کننده باشد:

  اضطراب ، افسردگی ، ترس ، فوبیا (ترس از مکانهای شلوغ و ترس  اجتماعی) ، استرس ، پرخوری ، اختلالات وسواسی اجباری ، اختلال پس از حادثه استرس ، اختلال دو قطبی و جنون.  CBT همچنین میتواند درمواردی که فرد دچار مشکلاتی از قبیل عدم قدرت کنترل  خشم یا خود کم بینی و حتی درمورد مشکلات جسمی مانند خستگی ها و دردهای مزمن هم موثر باشد.

چگونه" رفتار درمانی شناختی"  به فرد کمک می کند؟

CBT به فرد کمک کرده تا درک بهتری از مسائلی که موجب تولید عدم تعادل روانی در اوگردیده اند   پیدا نماید.

در این روش  خاص روان درمانگر تلاش میکند تا معضل بزرگ شما را به اجزائ کوچکتری تبدیل کرده و این به شما کمک میکند تا معضلات و چگونگی تاثیر گذاری انرا در زندگیتان  بهترببینید.  

 این اجزا عبارتند از :

   وضعیت

 این معمولأ شامل یک حادثه تأثرآاور ویا یک موقعیت ورویداد دشواردر مسیر زندگی یک فرد است.
  بدنبال این وضعیت نامناسب درقسمتهای مختلف ذهن آن فرد تغییراتی ایجاد خواهد شد و این تغییرات در

زیر میباشد:

  اندیشه

  •  احساسات
  •  احساسات فیزیکی
  •  طرز بر خورد با مشکل


هر کدام از این اجزا می توانند بر یکدیگر تاثیرگذار باشند. طرز تفکر شما درباره یک مشکل خاص موجب تغییر وتحول  در حالات فیزیکی و احساسی تان خواهد گردید.

راههای مفیدوکمک کننده (Helpful) و غیرمفید ومضر (Unhelpful)  زیادی برای حل یک مشکل ومعزل در زندگی موجود است وچگونگی حل این معزل بستگی زیادی به طرز شناخت و تفکر فرد دارد. 

به عنوان مثال :

وضعیت یا موقعیت مشکل: شما روز بسیار بدی را گذرانیده وخسته ورنجیده هستید. بنابراین تصمیم میگیرید برای تمدد اعصاب وخرید مواد غذائی به بیرون بروید. همانطور که شما در طول جاده در حال راه رفتن هستید، یکی از اشنایانتان از کنارتان کذشته و ظاهرا ،به شما اعتنائی نکرده و شما را نادیده میگیرد.

تغییرات ایجاد شده در فرد میتواند به شکل سالم ومفید و یا غیر سالم و غیر مفید ظاهر گردد.

طرز فکرسالم و کمک کننده

 طرز فکر سالم

به نظرمیرسد این دوست من گرفته و درهم و درخود فرورفت بود. تعجب میکنم اگرمسئله ویا گرفتاری خاصی برایش ایجادشده باشد.

احساسات سالم

احساس نگرانی برای دوستی که به شما بی توجه بوده میکند.  

تغییرات جسمی و فیزیکی در فرد سالم

فردی با قدرت تفکر سالم هیچ نوع تغییر خاصی در خود احساس نخواهد کرد.

 طرز برخورد با مشکل درفرد سالم

فردی با قدرت تفکر سالم بعد ازبرگشت به منزل با دوست خود تماس گرفته و از احوال او جویا گشته تا مطمئن شودکه او سالم است. 

 طرز تفکر ناسالم, غیرمفید ومضر 

طرز فکر ناسالم

او مرا نادیده گرفته بنابراین او مرا دوست ندارد.

 احساسات در فردی با تفکرات ناسالم

احساس کمبود,افسردگی و طرد شدن از سوی دوستش براو چیره میگردد.

 تغییرات جسمی و فیزیکی

در اثر آزردگی شدید فرد ممکن است دچار دل بهم خوردگی,دل پیچه و تهوع نمائید.

 طرزبرخورد با مشکل

فرد بلافاصله به خانه برگشته و برای مدتی از برخورد با این دوست خود شدیدأ اجتناب می ورزد.

در مثال بالا کاملأ مشهود است که افراد بسته به موقعیت فکری خود میتوانند واکنشهای احساسی وروانی متفاوتی در برار حوادث روزمره داشته باشند.
چگونگی ساختار فکری فرد بر روی واکنشهای رفتاری, احساسی وطرز عملکرد او در زندگی تاثیر عمیقی میگذارد.

اینوع افراد باحداقل علائم و شواهد سریعأ به یک نتیجه گیری کلی و منفی میرسند که موجب تولید:

    تعدادی از احساسات ناخوشایند

  •   رفتارهای غیر سودمند در مسیر زندگی آنان خواهد گردید.

 در مورد مثال بالا زمانی که شما با افکاری از قبیل بی اعتنائی, نادیده گرفته شدن از جانب دوست خود( افکار مضر  Unhelpful) به خانه برگردید این منجر به احساس افسردگی و غمگینی در شما خواهدگردید.

بر عکس اگر شما قادر باشید که از مجموع? افکار غیر مضریا Helpful استفاد کنید شما با آن فرد تماس گرفته و با صحبت کردن سعی درپیدا کردن  دلیل رفتارغیر متعارف اوبرخواهید آمد.

از این طریق شما احساس بهتری در خود خواهید کرد.

آنچه بر یک فرد میگذرد می تواند در دیاگرام زیر خلاصه شود:

 


 Situation (موقعیت)
 

cbt farsi

 

این نوع  رفتارهای مضر و غیر مفید میتوانند وارد یک دورتسلسل معیوب, آزار دهنده و بیمار گونه گردند. اگر فردی مداومآ ازاین  سیکل معیوب در حل مسائل زندگی استفاده نمائید این امر موجب افکاری منفی وغیر واقعی در موردخود و پیرامون اطراف شان می گردد. نتیجتآ فرد دچار اضطراب, دلمردگی وافسردگی طولانی مدت خواهد گردید.

 "رفتار درمان شناختی یا افکار رفتار درمانی  به فرد کمک کرده تا این سیکل معیوب را شکسته و از روش سا لم ومفید که دربالا توضیح داده شده  در حل مسائل زندگی خود استفاده نمایئد.

 "پنج حوزه" ارزیابی Areas A Five Assessment

 

(Life situation, relationship)موقعیت نامناسب زندگی

(practical problems)
(e.g. a problem/difficult situation/event occurs)

little arrow
 

 

Altered thinking ( افکار مضر وناسالم)
with extreme and unhelpful thoughts

 

arrow centre arrows arrow

Altered emotional feelings(احساسات آسیب دیده)

Altered physical feelings/symptoms

(علائم و تغییرات جسمانی)

arrow arrow

 

Altered behaviour( رفتار مضر وناسالم)
(reduced activity, avoidance or unhelpful behaviour)

 

 

همانطوری که در شکل و دیاگرام بالا نشان داده شده است تغییردرهر یک ازاین پنج نقطه(موقعیت نامناسب,افکار مضر,احساسات ناسالم,تغییرات جسمانی آزار دهنده ورفتار مضر و ناسالم) که به یکدیگر زنجیروار متصل میباشند می تواند تأثیر بسیار چشمگیری درایجاد رفتارها سالم و غیر مضر در افراد را نموده وتأثیر بسیاری در بهبود اختلالات روانی آنها داشته باشد.




چهارشنبه 93 تیر 25 :: 1:24 عصر ::نگارنده : موسوی

3-خواندن
خواندن سومین مهارت ارتباطی است که به طور طبیعی آدمیان از 6 سالگی آن را شروع می‌کنند، توانایی خواندن امتیازی است که انسانها را به دو دسته باسواد و بیسواد تقسیم می‌نماید و مهارتی است که این فرصت را ایجاد می‌کند تا ما بتوانیم از اندیشه‌های انسانهای بزرگ که عمدتا" مکتوب است، بهره‌مند شویم.

واقعیت این است که ما چیزی درباره روش صحیح خواندن و مطالعه نمی‌دانیم و متأسفانه در مدرسه و دانشگاه هم چیزی راجع به چگونه درس خواندن به ما نیاموخته‌اند. با این حال نکات مهمی است که به ما کمک می‌کند تا با درست خواندن به سوی یکی از اساسی‌ترین نمادهای خودشکوفایی یعنی نوشتن حرکت کنیم.

هر کس هر مطلب یا هر موضوعی را وقتی برای دومین بار می‌خواند بهتر و عمیق‌‌تر درک می‌کند. بنابراین تکرار در مطالعه ابزاری مهم در یادگیری است.

برای مطالعه فعال، نوشتن نکات مهم در حین خواندن ضروری است. خواندن بدون یادداشت برداری علت مهم فراموشی است.

خواندن با خط کشیدن زیر نکات مهم، حاشیه نوشتن، خلاصه‌نویسی و یادآوری دوام می‌یابد. حتما" باید در حال مطالعه خلاصه برداری کنید.

پیش از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خودداری کنید.

حداکثر زمانی که افراد می‌توانند فکر خود را برای مطالعه روی موضوعی متمرکز کنند 30 دقیقه است پس ازمطالعه 10 دقیقه استراحت کنید.

پژوهشگران ثابت کرده‌اند اگر 30 درصد وقت خود را به خواندن و 70 درصد دیگر را به یادآوری اختصاص دهید بسیار مفیدتر از آن است که تمام وقت خود را به خواندن بگذرانید. بهتر است پس از مطالعه، مطالب را به زبان خودتان بازگو نمایید.

خواننده باید آنچه را می‌خواند بفهمد

4- نوشتن
زبان و خط عمده‌ترین شیوه‌های ارتباط کلامی است و انسانها برای بیان احساسات بیشتر از زبان و برای ابراز افکار عمدتا" از خط یاری می‌طلبند. توسعه علمی جهان نیز مدیون اختراع چاپ است که به تکثیر و توسعه افکارو نوشته‌های آدمیان انجامیده است.

اگر چه خوب نوشتن کار دشواری است و نوشتن سخت ترین مهارت ارتباطی است اما چگونه بهتر بنویسیم:

1.       مدت کوتاهی قبل از آغاز نوشتن، درباره موضوع فکر کنید.

2.       نوشته کوتاه حداقل با بیش از 3 بخش «مقدمه، متن و نتیجه» تشکیل شود.

3.       نوشته بلند حداقل بایستی دارای پنج بخش «تیتر، مقدمه، متن، نتیجه و منابع» باشد.

4.       برای خوب نوشتن به طور گسترده مطالعه کنید.

5.       غلط انشایی و یا املایی در نوشته تأثیر شگرف بر خواننده دارد.

6.       از نوشتن کلماتی که معنای آن را نمی‌دانید، خودداری کنید.

7.       دقت کنید نوشته‌ها از گفته‌ها تأثیر جدی‌تر و ماندگارتری بر دیگران می‌گذارد.

8.       همیشه بایستی متن نوشته پس از اتمام نوشتن و قبل از ارسال به گیرنده یک بار خوانده شود.

 




چهارشنبه 93 تیر 25 :: 1:24 عصر ::نگارنده : موسوی

 

  

احمد یحیایی ایله ای (دکترای ارتباطات)

ارتباطات انسان با انسان بطور کلی بر دو نوع است : الف : ارتباطات کلامی ب : ارتباطات غیر کلامی
الف : ارتباطات کلامی

مجموع روابطی را که از طریق گفتن و گفتگو حاصل می شود ارتباط کلامی می گویند. برای اینکه در شغل خود موفق شویم باید از کلمات با دقت استفاده کنیم . هر کلمه ای احساسات، عواطف خاص و عملکرد متفاوتی را در افراد برمی انگیزد . اگر کلمات در جا و مکان مناسب خود بکار برده شوند به سرعت برق بر جسم و روح افراد تاثیر می گذارند.

بنابراین شایسته است در هنگام مواجهه با مشتری از بکارگیری کلمات منفی همچون: نمی توانم، غیرممکن است، امکان ندارد، هرگز و ... پرهیز شود. شما باید از نیروی کلمات و تاثیری که در دیگران دارند آگاهی داشته باشید .

کلمات، در پیامی که به دیگری منتقل می کنید تاثیر فراوانی دارند. بنابر این از بکار گرفتن کلمات برحسب عادت و بدون اندیشه خودداری کنید .

فراموش نکنید که فرمان دادن یکی از برخورد های محکوم به شکست است. برای این که سخنان شما نافذ و موثر واقع شود باید نظریات خود را با کلمات مناسب و در چار چوب مشخص مطرح کنید . کلمات می توانند تاثیر مثبت داشته باشند و یا با ایجاد حالت تدافعی گفت و گو را به بحث و جدل بکشانند.

پس چارچوب پیام خود را با دقت مشخص کنید و سپس با صراحت و بدون پیشداوری حقایق را با لحن و کلامی غیر مغرضانه شرح دهید .

بیان الفاظی دلپذیر و موزون موجب می شود که شخص مقابل با متانت گوش فرا می دهد ، حقایق را جمع بندی کند و به فکر حل مساله باشد . اما عبارات مغرضانه و کینه جویانه اغلب خشم فرد دیگر رابرمی انگیزد و او را به جبهه گیری دعوت می کند و در نهایت روابط ، را به دشمنی و تعارض و نبرد می کشاند .

یک کلمه باید دقیقا مفهوم مورد نظر ما را در بر داشته باشد ، نه کمتر و نه بیشتر . به طور کلی کلماتی را انتخاب کنید که در الگوی زیر بگنجد . (( صریح ، کوتاه ، دقیق ، مودبانه ، صــحیح و پر محتوا ))
کلمات باید روشن و صریح باشند ، یعنی بتوانند به درستی درونیات شما را به دیگران منتقل کنند .

مطلب را مختصر و مفید بیان کنید تا مخاطبین شوق شنیدن را از دست ندهند . تحقیقات نشان می دهد که آدمی تنها قادر است بین 5 تا 9 نکته را در آن واحد به ذهن بسپارد . پیام خود را تا آنجا که می توانید کامل بیان کنید .

برای درک ارتباط کلامی با مهارتهای چهارگانه ارتباط کلامی (5) آشنا می شویم .

«شنیدن و گفتن، خواندن و نوشتن» مهارتهای چهارگانه ارتباط کلامی هستند که آدمیان به طور طبیعی به ترتیب زیر آنها را آغاز می‌کنند :

مهارت

سـن شـروع

گفتن

2 سالگی

شنیدن

4 سالگی

خواندن

6 سالگی

نوشتن

8 سالگی

 ما از زمانی که متولد می‌شویم می‌شنویم اما شنیدن بعنوان مهارت از زمانی آغاز می‌شود که فرد تصمیم می‌گیرد و با اراده انجام می‌دهد در این زمینه بیشتر توضیح داده می شود.

1.      گفتن
سخن گفتن فن یا هنری است که آدمی به وسیله آن بر دیگران تأثیر می‌گذارد. دیگران را ترغیب و اقناع می‌کند و همواره در مراودات اجتماعی کاربرد دارد.

در اولین لحظه برقراری ارتباط شما با سلام و یا احوال پرسی قدرت بیان خود را نشان می‌دهید. اینکه چقدر با صلابت سلام کنید یا از روی ترس یا ناراحتی و یا چیز دیگری، وضعیت روحی شما را نشان می‌دهد.

گفتن در بین مهارتهای چهارگانه بیشترین کاربرد را دارد و برای برقراری ارتباط مهم تلقی می‌شود. لذا بایستی در هنگام سخن گفتن و یا سخنرانی نکاتی را رعایت کنیم.

1.       خوب گوش کردن ما را برای بهتر گفتن آماده می‌کند.

2.       مطالعه کردن به ما فرصت می‌دهد تا حرفی برای گفتن داشته باشیم.

3.       درباره آنچه اطلاعات نداریم اظهار نظر و صحبت نکنیم.

4.       از به کار بردن کلماتی که معنای آن را نمی‌دانیم خودداری کنیم.

5.       به جز آغاز ارتباط سعی کنید اگر از شما پرسش نشد درباره خودتان سخن نگویید.

6.       هنگام گفتگو به دیگران نیز فرصت گفتن بدهید.

7.       درباره آنچه علاقمند هستید و اطلاعات دارید صحبت کنید.

8.       سعی کنید از نظرات بزرگان هنگام سخن گفتن نقل قول کنید.

9.       در سخن گفتن از دیگران تقلید نکنید.

2.      شنیدن
سرچشمه بسیاری از مشکلات روزمره، عدم توجه به سخنان دیگران است. چرا که بسیاری اوقات بدون اینکه بدانیم دیگری درباره چه چیزی سخن خواهد گفت فکر می‌کنیم همه چیز را می‌دانیم.

اندیشمندان بزرگ بر این باورند که (دو باید شنید و یکی باید گفت) از طرفی کسانی که خودشان را علم کل می‌دانند، اهمیت و ارزشی برای شنیدن قائل نیستند. در حالیکه «شنیدن، بهره‌مندی از دانایی تمامی افرادی است که با آنان زندگی می‌کنیم».

1.       حال چگونه از این مهارت بهتر و بیشتر بهره‌مند شویم :

2.       بپذیریم که دیگران حق حرف زدن و حرفی برای گفتن دارند.

3.       از قطع کردن حرف دیگران خودداری کنیم.

4.       همواره سعی کنید فقط به حرف یک گوینده گوش فرا دهید.

5.       شنونده فعالی باشید یعنی آنچه را که گوینده درست می‌گوید تأیید نمایید.

6.       اگر ابهامی درباره سخنان گوینده دارید سئوال کنید.

7.       برای کودکان و نوجوانان خیلی مهم است که والدین آنان به سخنانشان گوش دهند.

8.        گوش دادن یعنی اینکه برای دیگران و حرف آنان احترام قائل هستید.

 




سه شنبه 93 تیر 24 :: 10:53 صبح ::نگارنده : موسوی

ژان پیاژه، روانشناس معروف سوئیسی، در نظریه رشد شناختی خود، تفکر کودکان مرحله ی پیش عملیاتی(بین 2 تا 7 ساله) را تفکر خودمحورانه می نامد.

منظور پیاژه از تفکر خودمحورانه این است که کودک قادر نیست از منظر و چشم انداز دیگران مسائل را ببیند. مثلا کودکی که از مادرش تقاضا می کند نزد او بماند، و درک نمی کند که مادرش به دلیل کاری که برایش پیش آمده، ممکن است نتواند در نزد او بماند.

یکی از آزمایشات جالبی که ژان پیاژه برای شناسایی این نوع طرز تفکر به کار برد، آزمایش معروف سه کوه بود.




در این آزمایش، آزمایشگر رو به روی کودک و پشت یک میز می نشیند، در حالی که بین او و کودک یک سلسله کوه مقوایی قرار دارد. آزمایشگر و کودک کوه ها را از مناظر و جهات متفاوتی می بینند. از کودک خواسته می شود تا از شکل هایی که در اختیارش قرار می گیرد، انتخاب کند که خودش و آزمایشگر کوه ها را چگونه می بینند. کودک حدودا 4-3 ساله، معمولا شکل هایی را برمی گزیند که خودش می بیند و اعتقاد دارد که آزمایشگر هم صحنه را همانطور می بیند. بعضا به جای آزمایشگر از عروسک هم استفاده می کنند و از کودک می پرسند عروسک کدام تصویر را می بیند؟

از نظر پیاژه، این ناتوانی کودک، ناشی از عدم درک موقعیت دیگران و خودمداری مرحله پیش عملیاتی است.

نکته: گاهی ما بزرگترها نیز انگار درگیر خودمحوری می شویم و نمی توانیم چیزی جز آنچه خود می بینیم و می فهمیم را بپذیریم و تحمل کنیم؛ تفاوت ما با کودکان در اینجاست که کودکان به دلیل نوع تفکر خاص خود قادر به دیدن از منظر دیگران نیستند، اما ما معمولا به خاطر لجبازی، خودخواهی، غرور و خودپسندی نمی خواهیم دید دیگری را ببینیم و گاه کار را به جایی میرسانیم که به قول قرآن صم بکم عمی می شویم. سعی کنیم گاهی از زاویه دید دیگران نیز مسائل را ببینیم و خودبزرگ بینی ها را کنار بگذاریم.




سه شنبه 93 تیر 24 :: 10:45 صبح ::نگارنده : موسوی

مقدمه: 

فمنیسم در لغت به معنی زن برابر گراست (( فرهنگ تخصصی انگلیسی- فارسی- خلیل میرزایی ص 221))

 اما فمنیسم مجموعه گسترده ای از نظریات اجتماعی ، جنبش های سیاسی ، بینش های فلسفی است که عمدتا به وسیله زنان برانگیخته شده و یا از زنان الهام گرفته شده ، مخصوصا در زمیسنه شرایط سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی آنها .((کتاب فمنیسم- سید حسن الحاقی))

واژه فمنیسم که برای اولین بار در سال 137 وارد زبان فرانسه شد ، از ریشه "Feminie" به معنای زنانه ،زن آسا ، مادینه و مونث است ،که در اصل از زبان فرانسه و نهایتا از ریشه لاتینی Feminia  اخذ شده است. این واژه در زبان انگلیسی در دو معنای قریب به هم به کار می رود .در معنای نخست فمنیسم عبارت است از نظریه ای که معتقد است زنان باید به فرصت و امکانات با مردان در تمام جنبه های سیاسی ،اقتصادی و اجتماعی دست پیدا میکند. در زبان فارسی معادل هایی از قبیل "زن گرایی" ،"زن باوری"، زن نگری" و "زن آزاد خواهی" برای این استعمال از لفظ فمنیسم ذکر شده است .اما در معنای دیگر این لفظ بر جنبش های اجتماعی اطلاق میشود که تلاش می کنند تا اعتقاد و باور فوق را که در معنای اول ذکر شده نهادینه کنند.در زبان فارسی معادل این معنا از فمنیسم واژه "نهضت زنان" و "نهضت آزادی زنان " قرار داده شده است.(فمنیسم - سید حسن اسحاقی آبان 85)

 فمنیسم را میتوان یکی از جنجال برانگیزنرین جنبش های اجتماعی و فکری در سطح جهان دانست که با هدف احقاق حقوق زنان و رفع تبعیض و تضییق از آنان انجام می گیرد.

انتقاد از و ضعیت موجود زنان و به چالش کشیدن کلیشه های جنسیتی در طول تاریخ مطرح بوده و برخی شروع جنبش آزادی بخش  زنان و قدمت تاریخی تمدن فمنیسم را به قدمت تاریخی ظلم بر زنان قلمداد میکنند. اما با این وجود، بنابر نظر غالب، آغارز جنبش های فمنیستی به صورت یک حرکت منسجم و رواج این واژه به معنای امروزین آن راجع به قرن نوزدهم میلادی است.((فمنیسم- سید حسن الحاقی))

این جنبش فکری و اجتماعی، درشرایطی شکل گرفت که در اروپا و آمریکا، جنبش های اجتماعی دیگری نیز فعال بودند و این جنبش، به نوعی از درون آن جنبش ها ی دیگر متولد شدند.زیرا زنان فعال در این جنبش ها که فعالیت عام اجتماعی را تجربه می کردند، به دلیل موقیت نابرابر خود در درون جنبش در وضعیتی تناقض آمیز شکل گرفته بودند و همین امر بنیان شکل گیری هویت جمعی برای آنها می شد.به علاوه مشارکت در این جنبش ها که همگی در چارچوب گفتار مدرن برابری بودند، هم زمینه گفتاری طرح مطالبات مستقل آنها را فراهم میساخت و هم تجربه کار سازمان یافته و ارتباطات لازم به منابع مورد نیاز آنها برای کنش اجتماعی را شکل می داد.((شیرزاد-حمیرا –ص 51))

به هر حال فمنیسم در قرن نوزدهم به عنوان نوعی اعتراض به مردسالاری آشکار حاکم بر اعلامیه حقوق بشر فرانسه (1789) که حقی برای زنان در نظر نگرفته بود، در فرانسه شکل گرفت.

اصطلاح شناسی فمنیسم

فمنیسم به عنوان جنبشی که منشا غربی داشته و آبشخور آن را جریانات و تحولات مغرب زمین تشکیل میدهد، به گونه ای مشتمل برنظریات و دیدگاه های متفاوت و متعدد است، که نمیتوان آنرا یک نظریه واحد و یاحتی سیستم واحد تفکر دانست.فمنیست ها به شاخه ها و گرایشات مختلف فکری تقسیم میشوند و هر دسته ، نسبت به مسائل و مشکلات زنان، برداشت خاص خود را دارند و مطابق با آن، در ارایه راهکارها نیز متفاوتند.از همین رو ارائه تعریفی جامع از این مقوله سیال و پویا ،که طیف گسترده ای از دیدگاه ها را در برمیگیرد، مشکل است و به گفته "کریس بیسلی" هر برداشت مختصر و شسته و رفته ای از فمنیسم احتمالا به جدل کشیده میشود و اساسا فمنیسم، اصطلاحی نبست که بتوان معنای آن را تماما به چنگ آورد.بنابر این نمیتوان این حوزه متکثر و ناهمگون را با تمامی صورش به واسطه تعریفی، موجر به طور عمیق شناخت.((بیسیلی کریس- چیستی فمنیسم- محمدرضا زمردی 1385))

مقوله فمنیسم را هم می توان به عنوان آموزه ای که از حقوق برابر زنان با مردان در امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دفاع می کند و هم به عنوان یک جنیش اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان شکل گرفته است در نظر گرفت.

براساس همین تعاریف موجز و دایرة المعارفی، فمنیسم به عنوان مقوله ای در نظر گرفته می شود که ارزش های پایداری را در خود دارد، هنجارهای اخلاقی را برحسب موضع انتقادی در خصوص جایگاه زنان ارائه میدهد و وضعیت مصطلوب تری را ترسیم می نماید.دایرة المعارف فمنیسم در این باره می نویسد:  ((تعاریف بسیاری از فمنیسم وجود دارد و معنای بنیادی آن مورد بحث و مناقشه قرار دارد.. لغت نامه ها معمولا آن را چنان دفاع از حقوق زنان، براساس باور به برابری دوجنس تعریف می کنند و کاربرد گسترده آن اشاره دارد به هرکسی که از انقیاد زنان آگاه بوده و به طرف مختلف، در پی پایان بخشیدن به آن بوده است. ))"پورتر" صاحب کتاب "زنان و هویت اخلاقی" (1991) می گوید : ((من تعریف کلی از فمنیسم را اختیار می کنم، مبنی بر این که فمنیسم چشن اندازیست که در پی رفع کردن فرودستی، ستم ، نابرابری ها و بی عدالتی هایی است که زنان از آن رنج می برند آن هم به خاطر جنسشان.(چیسی فمنیسم بیسلی ص 56 و ص 57 )

مفروض مشترک و اصلی اندیشه فمنیسم این است که مردان بر زنان به اشکال مختلف تسلط پیدا کرده اند و زن، فرو دست مرد بوده است و این امر موجبات بسیاری از نابرابری ها و مظالم بر علیه زنان بوده است.در حالی که این سلطه، تلقی هستی شناسانه نداشته است و وضعیتی شکل یافته است نه امری وجودی.از همین رو باید میان مردان و زنان تساوی حقوقی برقرار شود.در مورد علت این ستمدیدگی و استراتژی ها و رسیدن به آرادی بین فمنیست ها اختلاف نظری اساسی وجود دارد.بنابراین باید گفت تعاریف موجز عموما اظهار می دارند که فمنیسم چارچوبی ثابت و مشترک را شامل شده است و نوعی صدف توخالی است که می توان هر تعداد از دل مشغولی ها، جزئیات و تبیین های مختلف را درون آن ریخت.

 

خطوط کلی اندیشه فمنیسم

برخی از دانشمندان این مطلب را که فمنیسم ، اساسا حائز ویژگی ها یا ارزش های پایدار و ثایت باشد را به چالش کشیده است و معتقدند که فمنیسم را نمی توان چونان یک آموزه ای کلی تکوین یافته آنگونه که فرهنگ نامه ها معرفی می کنند، در نظر گرفت، بلکه آنرا باید راهبردی انتقادی دانست که دارای جهت گیری کوتاه مدت است مطابق این چشم انداز عناصری که معمولا در تعاریف موجز فمنیسم، اساسی تلقی می شوند، دقیقا متعلق به گونه ای قدیمی و خاص از فمنیسم هستند و نباید گونه های اولیه اندیشه فمنیسم را باتمام فمنیسم یکسان دانست .

کرس بیسلی در جهت ارائه مرز بندی برای اندیشه فمنیستی، موارد زیر را به عنوان خطوط کلی دربرگیری این حوزه ، مطرح میکند..

1- تمرکز بر اطلاق زنان به منزله سوژه تحلیلی ، یکی از ویژگی های تمام فنمیسم های موجود عبارت از اطلاق کردن رنان به منزله سوژه است ، بدین بیان که زنان در مرکز تحلیل واقع می شوند.این سخن بدان معنا نیست که فمنیسم ضرورتا و به طور انحصاری ، خاص زنان است . اما همانگونه که دلمار اشاره می کند ، مفهوم زنانگی در مرمز صحنه جای میگیرد.البته فرایند جای گیری زنان در مقام سوژه مبتنی بر نفد تصورات قراردادی درباره مرکزیت و برتری مردان است و در این فرایند ، مرد سوژه اندیشه سنتی نیز به ناچار مورد بازنگری واقع شده و تعیین جایگاه جدید زنان مورد توجه قرار می گیرد. 

2- توسل به دستور هنجاری، توسل به دستور هنجاری دست کم در رابطه با به چالش کشیدن سلسله مراتب جنسی و نقد بر سلسه مراتب جنسی (سلطه مردان و دیگر سلسله مراتب اجتماعی مرتبط و متداخل ) که ممکن است تلویحی باشد ، در اغلب موارد کاملا علنی و صریح است.  

3- نقد بر زن ستیزی 

4- تمایل به تلقی کردن فمنیسم در پیوند ویژه با زنا، هرچند که مردان نیز می توانند به منزله برخوردار شوندگان از مزایای آن و در پاره ای موارد چونان طرفداران دل مشغولی های آنان محسوب می شوند. 

5- گرایش به تغییر، تعبیری گسترده و جهت گیری معطوف به تغییر در قبال آنچه می تواند در تحلیل حیات اجتماعی و ساسی مورد بحث قرار میگیرد. 

6- عنصری از جمع گرایی حداقلی ، البته به نظر بیسلی این موارد هم احتمالا فقط یک تفسیر را شامل نمی شوند .

 

امواج فمنیستی

موج اول،

 فمنیسم به عنوان یک نهضت ساسی ، در سال 1848 با نام نهضت (سینکافالز) در امریکا مطرح شده و در همین سال ، اولین منشور دفاع از حقوق زنان در امریکا اعلام گردید.از آن پس، دانشمندانی چون آگوست کنت(1875) و استوارت میل (1869)، نظریه برابری زن و مرد را در چارچوب حقوق فردی و اومانیستی مطرح کرد.(فمنیسم-اسحاقی- ص 15)

این موج اول فمنیسم که از اوایل قرن نوزدهم آغاز شده بود تا سال 1920 که در آمریکا به زنان حق رای اعطا شد ادامه بافت. جنیش فمنیسم تا دهه هفتم قرن بیستم در بسیاری از کشورهای غربی رو به افول گذاشت و تا پس از جنگ جهانی دوم تحرک قابل توجهی صورت نگرفت.(فمنیسم-اسحاقی- ص 15)

موج دوم،

موج دوم فمنیسم به رهبری فمنیسم های انسان گرا که سرکردگی آنها را خانم سیمون دوبوار(1980) نویسنده کتاب معروف جنس دوم بر عهده داشت .از 1980 در واپسین سالهای حاکمیت صورتبندی اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی که از آن به سرمایه داری سازمان یافته یاد میشود آغاز شدف این دوره دوره بازسازی و موفقیت سریع جریان های فمنیسمی بود و تا اوایل دهه هشتاد ادامه یافت.

موج سوم

پس ار این دوره (1960-1980) حرکت های فمنیسنی تندرو به تعدیل گذاشت و آثار سوء افراط در حرکت های زن مدارانه که بیشتر از همه دامان خود زنان را می گرفت ، آشکار شدو از دهه هشتاد موج سوم این جنبش همچنان تداوم دارد ،گردید.(فمنیسم- حسین الحاقی- ص 16)

لازم به توضیح است که اولین نوشته ها و آثار فمنیستی مربوط به 1630 بوده و از آن زمان به مدت 150 سال این نوشته ها به عنوان یک جریان باریک اما مستمر ادامه داشت و اعترافات به صورت جسته و گریخته ولی دائمی دنبال میشد اما از سال 1780 تا کنون این نوشته ها بیش از پیش به صورت یک کوشش مهم دسته جمعی و البته با رویکرد انتقادی حاد داده و نویسندگان زیادی در عرصه های انتقادی در این زمینه قلم فرسایی کرده اند.(نظریه جامعه شناسان در دوران معاصر جرج ریتز-محسن ثلاثی – چاپ 90)

مبانی فمنیسم

1_اومانیسم(انسان محوری):با غلبه عامل انسان گرایی علم و عقل انسان مبنای حرکت انسان شده و علم جای دین را می گیرد و دین از صحنه زندگی حذف می شود.

2_انکار وجود طبیعت زنانه :اساس تئوریک فمنیسم بر انکار وجود طبیعت زنانه که عبارت از مجموعه استعداد ها و نیازهای جسمی_ روانی مختلف است قرار دارد.فمنیسم اساسا به مشابه انگاری طبیعت و روان زن

ومرد پرداخته و وجود امری به نام هویت زنانه را منکر می شود که این انکار بر خلاف واقعیات فیزیولوژیک

و روان شناختی زن است.

3_ سکولاریسم:فمنیسم را باید به دلیل تکیه اش بر اومانیسم ذاتا امری سکولار تلقی کرد.

4_عقل نفس مدار:اندیشه فمنیستی بر مبنای قراردادن عقل نفس مدار به عنوان منبع تبیین حقوق و تکالیف زنان

و بی اعتنایی به احکام دینی بنا شده است.

5_ درک نا سوتی از زن :فمنیسم اساسا درکی نا سوتی و تفسیری غالبا جسمانی از زن و نیازها و حقوق او ارائه و آنچه که به عنوان نیازهای روانی او نیز مطرح می کند غالبا صیغه حیوانی و غریزی دارد.

اهداف و خواسته های جنبش فمنیستی

اهداف و آرمان ها و خواسته های جنبشهای زنان و گروه های فمنیستی گسترده و متنوع و متفاوت است . برخی اهداف این جنبش را می توان بر اساس مراجعه به کتب و نشریات ایشان این گونه برشمرد.

1- اصلت دادن به انسانیت افراد بدون توجه به جنسیت آنها 

2- مبارزه با عقیده ناقص بودن زنان در زمینه های مختلف  

3- ارائه دیدگاه جدید از علوم از منظر زنان  

4- برابری زن و مرد 

5- نفی تفکیک نقش بین زنان و مردان  

6- جلوگیری از خشونتها ی جنسی علیه زنان 

7- به رسمیت شناختن خانواده های تک والدینی  

8- به رسمیت شناختن حق زنان در مورد مسائل خود 

9- ملحق بودن زنان در برخورداری از هویت مستقل از هویت پدر و همسرایجاد جهانی دوجنسی و حرف صفات زنانه 

10-    به رسمیت شناختن هم جنس گرایی : فمنیسم ها هم جنس گرایی را به عنوان راهی برای رهایی از تسلط پیشنهاد میکنند. 

11- دفاع از حقوق کودکان نامشروع و برابر دانستن حقوق آنان با کودکان مشروع (فمنیسم- عبدالرحمن حسنی فر-ص 197)




سه شنبه 93 تیر 24 :: 10:35 صبح ::نگارنده : موسوی

زندگی نامه:

ملانی کلاین در سی ام مارس 1882 در وین، در یک خانواده کلیمی به دنیا آمد این سال مصادف با مرگ داروین است. در آن زمان فروید 26 ساله بود، ملانی دارای 2 خواهر و یک برادر بود که که ملانی کوچکترین آنها بود.(ملانی کلاین ص 18 )

در دوره نوجوانی تصمیم گرفت که به تحصیلات پزشکی بپردازد اما وقتی هجده ساله بود، پدر وی درگذشت و کانون خانواده را بی سرپرست گذاشت. در 1902 نیز برادر او در سن 25 سالگی بدرود حیات گفت. قبل از این واقعه خواهرش نیز درگذشته بود. مرگ این برادر و خواهر و پدر، تأثیر عمیقی در تشکیل رگه های افسردگی که در شخصیت کلاین رسوخ یافته بود بر جا گذاشت. ( روانشناسی ژنتیک 2ص 84)

ملانی کلاین در سن 21 سالگی با فردی به نام آرتور استفان کلاین ازدواج کرد. این ازدواج با برنامه هایش برای تحصیل در رشته پزشکی تداخل داشت زیرا همسرش یک مهندس بود و مجبور به سفر بود بنابراین ملانی در طول 2 سال نامزدی اش به فراگیری رشته انسان شناسی پرداخت و همواره از اینکه نتوانسته بود پزشکی بخواند پشیمان بود.( ملانی کلاین ص 21 )

دلبستگی غالب او در زندگی، کار و تلاش در جهت فراگیری روانکاوی بود. ارتباط علمی و سیاسی کلاین با محافل روانکاوی تحت تأثیر و حمایت سه تن از برجسته ترین و تأثیر گذار ترین همکاران فروید بود که عبارتند از فرنزی، آبراهام و جونز. (ملانی کلاین ص 28)

کار ملانی کلاین با کودکان از زمانی که فرنزی روانکاوی کودکان را آغاز کرده بود، شروع شد. اولین کودکی که او به تحلیلش پرداخت پسرکوچکش اریک بود وکتاب رشدکودک (1921)  برپایه این تجارب نگارش یافته است.  ( ملانی کلاین ص 26)

نبوغ ویژه کلاین در درک اهمیت « بازی کودک » بود. ایده بازی با کودکان مسئله جدیدی نبود بلکه « هوگ هلموت » گاهی از این شیوه استفاده کرده و در باره آن نوشته بود. همانطور که آنا فروید نیز آن را بکار بسته بود با این همه هیچ تحلیل گری قبل از کلاین، به این درک مهم که بازی بتواند پایه و اساس و روشی برای تحلیل کودک به شمار بیاید دست نیافته بود.( ملانی کلاین ص 25 )

اختلاف نظر بین ملانی کلاین و آنافروید در مورد روش آنالیز کودکان از دهه 1920 شروع شد و به یک گسست ایدئولوژیک عمده منجر شد. انجمن روانکاوی بریتانیا هنوز هم تحت تأثیر این اختلاف نظرها به 3 گروه تقسیم شده است: الف) طرفداران آنافروید    ب) پیروان ملانی کلاین  ج) گروه میانه به رهبری وینه کات که هیچ طرفی را انتخاب نکردند. طرفداران کلاین بیشتر روش ها و نوشته های او را که اساساً به پژوهش های اصیل فروید وفادار مانده است و به عنوان دنباله رو و کامل کننده مضامین فروید می دانند.( اصول روانشناسی بالینی و مشاوره ص 497 و 498 )

منتقدان او برعکس، جمع بندی های کلاین را به عنوان حاشیه ای بر جریان اصلی تفکر فرویدی می دانند که عمدتاً نظری و خیال پردازانه است و معتقد هستند که او با توصیفاتی از مضامین خیالی ابتدایی انباشته است و غالباً با اغراق و تعمیم یافتگی همراه است. (ملانی کلاین ص 29)

ملانی کلاین به کار خود در حیطه روانکاوی تا زمان فوت که در 22 سپتامبر 1960 در انگلستان روی داد ادامه داد. (ملانی کلاین ص 29)

مفاهیم بنیادی در نظریه کلاین  

- مفهوم غریزه:

فرضیه کلاین خود، بر اساس نظریه ی غریزی فروید استوار است، که در این رابطه « غریزه مرگ » به عنوان پایه اصلی این نگرش است. غریزه مرگ به صورت ترس از مرگ یا انعدام(شکست) بیان می شود و به عبارتی نوعی ترس از مورد آزار قرار گرفتن یا نابود شدن است. ترس از تکانه های تخریبی که در درون خود اوست. منبع اصلی اضطراب نوزاد در اینجا از عملکرد غریزه مرگ سر چشمه می گیرد، مفهومی که کلاین با فروید در آن شریک بود.( ملانی کلاین ص 34)

- مفهوم ابژه [1]( Object)  :

کلاین نظریه فروید در مورد ابژه را تغییر داد، در مورد سائق ها ( Drives ) اساساً بدون ابژه ( Object) هستند چراکه ارضاء بدوی است و چندان تفاوت نمی کند که ابژه ی ویژه یا مخصوص آن چه باشد. اما از نظر کلاین سائق ها مستقیماً به طرف ابژه ها متمایلند. برای مثال نوزاد شیر را از سینه مادر طلب می کند و این امر فقط احساس لذت بردن در فرایند خوردن نیست. کلاین نظریه فروید در باره غرایز بدون ابژه را مورد انتقاد قرار داد چراکه به نظر او هر خواسته یا غریزه به یک ابژه متصل است.( ملانی کلاین ص 25)

- مفهوم رابطه:

میل و ارضا تنها در « رابطه » معنی پیدا می کند. در فقدان رابطه هیچ چیز دارای معنی نیست. شخص در رابطه با دیگری (ابژه) آرزو یا خواسته ای دارد. این ابژه می خواهد شخص، حیوان، شیء یا حتی چیزی در درون خود شخص باشد .(ابژه درونی شده) (ملانی کلاین ص 35 )

-  خیال پردازی ( فانتزی):

زندگی درونی نوزاد را یک دنیای سراسر فانتزی در بر گرفته است. شکلی از فعالیت ذهنی که از آغاز تولد وجود دارد، در این دنیای ذهنی ، فانتزی ها به عنوان جنبه هایی تصویری از غرایز جسمی و امیال، پاسخ های فعال نوزاد به صورت سائق ها و احساسات همراه می شوند. بدین ترتیب که گرسنگی شیرخوار، موقتاً با احساس درک سینه مادر و طعم شیر در دهان او، کنترل شده و فروکش می نماید. تجارب شیرخوار از این دنیای خیالی هم بدنی(جسمی) است و هم ذهنی، در ابتدا این فانتزی ها و ابژه های درونی شده به نظر او کاملاً شفاف و واقعی می رسند. به طوری که نوزاد قادر نیست فرقی بین واقعیت و دنیای خیالی خودش قائل شود، گرچه هر ناراحتی و ناکامی او در رسیدن به سینه مادر به مثابه یک حمله شخصی به او تلقی می شود. در این مواقع شیرخوار با تقلید صدای مکیدن و با مکیدن انگشت خود رؤیای احساس مکیدن سینه واقعی را تجربه می کند.( ملانی کلاین ص 36 )

ملانی کلاین در نظریه اش به روابط شیء درونی پرداخت که پیوند نزدیک با سائق ها دارد. دیدگاه خاص او عمدتاً از کار روانکاوی بر روی کودکان، زمانی که وی تحت تأثیر نقش ناخودآگاه در تخیلات درون روانی آنان قرارگرفت پدیدآمد.(کاپلان ص 393)

فرضیات نظریه کلاین:

کلاین بازی را به عنوان نحوه ی بیان طبیعی و مرجح بر روش های دیگر در مورد کودک به کار می بندد او در زمان خود تنها کسی نیست که به این فکر دست یافته است. برای شکل دادن به مفاهیم اولیه نظریه خود به نظریه پردازی در باره آنچه بین او و کودک می گذرد دست می زند وبازی را در جریان درمان به منزله معادل، همخوانی های کلامی یا تداعی هایی که بزرگسال در تحلیل به دست می دهد در نظر می گیرد. چنین درکی از معنای بازی در کودک، امروزه امری مورد قبول است اما در زمان کلاین میدان جدیدی برای اکتشاف زمینه روانی کودک می گشود. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 88 )

آثار علمی:

-  زندگی هیجانی کودک شیرخوار:

کلاین بر مبنای کار تحلیلی خود، زندگی هیجانی کودک شیرخوار را توصیف کرده است.

از مشاهده مستقیم در این کار، کم استفاده کرده اما آن را از دایره ی فعالیت خود بیرون ننهاده و در این باره گفته است که:« حتی یک مشاهده تنگاتنگ کودک شیرخوار، مشاهده ای که بر اثر شناخت فزاینده ی نخستین فرآیندهای روانی که از روان تحلیل گری کودکان خردسال مشتق می شود برانگیخته شده باشد بایستی سرانجام به فهم بیشتر زندگی هیجانی کودک منجر شود». ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 90 )

کلاین معتقد است که از بدو تولد یک من ابتدایی، رشد نیافته و فاقد انسجام وجود دارد که از همان بدو امر در معرض اضطرابی که بر اثر تعارض بین کشاننده ی زندگی و کشاننده ی مرگ ایجاد گردیده قرار گرفته است. کشاننده هایی که با کشاننده های لیبیدویی عشق و کشاننده های پرخاشگری مطابقت دارند. در حالی که دوگانگی غریزه مرگ و زندگی در نظام فروید به منزله یک فرضیه است و نسبتاً جنبه نظری دارد اما مستقیماً و به صورتی بسیار محسوس این دوگانگی اساس نظام کلاین را تشکیل می دهد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 91 )

نظام فکری کلاین در چند برهه با تغییر جهت همراه می شود که شاه بیت این تغییر جهت در نظام انگیزشی اوست: در اولین مرحله، کانون اصلی هدف عبارت از کسب لذت جنسی و آگاهی است. در مرحله دوم تلاش برای تسلط یافتن بر موقعیت های اضطراب پارانوئیدی ( گزند و آسیب) است تا در مقابل خطرات نابودی و انتقام که حائز اهمیت ویژه است، اطمینان حاصل نماید. در مرحله سوم که مرحله سرنوشت سازی محسوب می شود انتقال نظریه کلاین از « مدل سائق / ساختار » به «مدل رابطه/ ساختار» صورت می گیرد. اضطراب در باره ی سرنوشت ابژه و تلاش برای بازگرداندن آن تا آن را دوباره به صورت کامل از طریق « عشق » بدست آورد و به نیروی رانشی در درون « شخصیت » تبدیل کند. ( سایت ملانی کلاین )

-  طرح دو جایگاه تکاملی:

کلاین در فرایند رشد به « روابط» توجه کرد و از واژه جایگاه « موضع » برای بیان راههای متفاوت تجربه و رابطه کودک استفاده نمود. در بیان و شرح دو جایگاه مطرح می کند که اتفاقات ( رویدادها) در طول سال های اول زندگی با مجموعه ای از مکانیسم ها ی خاص روانشناختی، روش های گوناگون رابطه با ابژه ها و به طور مشخص با اضطراب ها و دفاع ها همراه است.

این مفهوم موضع بیشتر یک مفهوم ساختاری است تا تقویمی، اصطلاح موضع به سازمان یافتگی من ربط پیدا می کند و پدیده های همراه با آن را توصیف می نماید:

- حالت من که از حالت سازمان نایافته به طرف وحدت پیش می رود.

- ماهیت روابط شیء که ابتدا جزیی، سپس کلی است.

- دفاع های اختصاصی که به این پدیده ها می پیوندند.

سپس در مجموع موضع نشان دهنده ی مراحل بهنجاری است که برای تحول هر کودک ضرورت دارد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 91 )

اولین جایگاه عبارت است از موضع پارانوئید – اسکیزوئید

در طول اولین ماههای زندگی که تقریباً از بدو تولد تا 4 ماهگی است اضطراب های شیرخوار از نوع پارانوئیدی است. اضطراب اصلی در این مرحله این است که شیء یا اشیاء آسیب رسان به درون من « ایگو » راه یافته و هم ابژه دلخواه و هم خود (Self) را در هم شکسته و ویران کند. یعنی در این مرحله اضطراب اصلی از نوع پارانوئیدی است و ایگو می ترسد که نابود شود، تکانه های تخریبی و آسیب رسان و اضطراب های دگرآزارانه غالب و برجسته هستند. تحمل ناکامی پایین است،نوعی احساس بی پناهی وجود دارد و دفاع ها از نوع اسکیزوئیدی است. واکنش های هیجانی و عاطفی نوزاد در نهایت شدت، خوبی و بدی قرار دارد. (ملانی کلاین ص 549 )

- موضع افسرده وار:

این موضع جانشین موضع قبل می گردد، به منزله اضطراب از دست دادن موضوع است و در نیمه ی دوم سال اول زندگی به صورت فعال جلوه گر می شود اما شدت آن در حدود شش ماهگی است و سپس راه افول را در پیش می گیرد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 90 )

کلاین در مقاله « نتایج تازه ای در باره بررسی روان پدیدآیی حالات آشفتگی- افسردگی» مفهوم موضع افسرده وار را وارد میدان می سازد. اضطراب از دست دادن شیء که نشانگر این موضع است در حدود شش ماهگی به قله می رسد و در شش ماهه دوم نخستین سال زندگی، فعال باقی می ماند. مکانیسم های روان گسیخته گونه، حضور خود را در صحنه حفظ می کنند اما دراین سطح درآنها تغییر شکل به وجود آمده و از شدت آنها کاسته شده است. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 95 )

قسمت اعظم تحول دوره ی اول کودکی از موضع افسرده وار سرچشمه می گیرد چراکه این موضع در حقیقت فراهم سازنده ی تحول آن است. کلاین از دست دادن ها و بازسازی ها را به یک عزای بهنجار و مکانیزم های دفاعی مربوط به آن مرتبط می سازد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 96 )

- عقده ادیپ :

حرکت دیگری که به هنگام موضع افسرده وار آغاز می شود و جزء کامل کننده ی آن به حساب می آید، آغاز تشکیل عقده ادیپ است. کلاین در این باره نیز با فروید تفاوت دارد چراکه او نخستین پریشانی های ادیپی کودک را در نیمه دوم سال اول زندگی قرار می دهد. در این زمان با ادراک بهتری از واقعیت برونی، تغییراتی در کودک به وجود می آید ، او شروع به باز شناختن افراد جدا از خود می کند، افرادی که جنبه ی فردی خود را دارند و بین آنها روابطی وجود دارند و به خصوص درک می کند که رشته مهمی پدر و مادر وی را به یکدیگر می پیوندد.

ما، در این هنگام ، از نظر فروید هنوز در مرحله ی دهانی قرار داریم.کودک کشاننده های خود را به والدین خویش از راه فرافکنی اسناد می کند. چنین وضعی موجب بروز احساس حسادت، غبطه و نیز احساس پرخاشگری در کودک می گردد. در خیال پردازی های او والدین از طریق کلیه ی وسائلی که در اختیار دارد مورد حمله واقع شده اند و حتی ممکن است آنها را مفهوم شده تصور کند اما این وقایع را از راه درون افکنی، جزیی از زندگی درونی خود می کند. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 97 )

دیدگاه کلاین در باره ی منشأ عقده ادیپ، از کشمکش برای فائق آمدن بر لذت غیر مجاز و ترس از تنبیه در مقابل کشمکش برای کسب قدرت، تخریب و ترس از انتقام تغییر کرد. ( ملانی کلاین ص 76)

به نظر می رسد که باید در نظام « کلاین » دو دوره را در نظر گرفت:

- دوره نخست :

اساسی ترین دوره با شش ماه دوم نخستین سال زندگی مطابقت می کند. در این دوره است که مکانیزمی که دفاع ناموفق بر آن متکی است جایگزین می گردد یعنی درون فکنی پایدار موضوع خوب.

- دوره دوم :

که چهار سال بعد را در بر می گیرد. تمام استعدادهای ادراکی- حرکتی و شناختی ( که تدریجاً متجلی می شوند) و کلیه تجربه های عاطفی(ودر وهله اول ادیپی) کودک در خدمت تغییرات کیفی و کمی اضطراب های دیرینه و درآن میان اضطراب افسرده وار قرارداده می شوند، دراینجاست که نظام کلاین به نظریه فروید می پیوندد.(روانشناسی ژنتیک2 ص100)

کار کلاین حرکت به سوی افق های فراتر از فروید بود. آثار او، گام های استوار در جهت تثبیت و گسترش نظریه روابط با ابژه بود او از مفاهیم و واژه های فرویدی، همانند غریزه، ساختار و ابژه استفاده کرد اما معانی و کاربرد آنها را به صورت هایی گاه مشخص و گاه مبهم ارائه کرد.

کلاین تأکید فروید را بر روی غریزه حفظ کرد اما غرایز را به عنوان آنچه که ذاتاً متصل به ابژه هاست مطرح نمود و چنین نتیجه گیری کرد که « اساساً سائق ها رابطه ای هستند » و از آغاز زندگی کودک، تکانه ها در یک بستر رابطه ای با ابژه قرار می گیرند و در واقع « ابژه گرا» هستند. نوزاد در جستجوی پرورش یافتن است و سینه مادر ابژه ای است که صرفاً برای تولید شیر و تخلیه شدن نیست بلکه رابطه ای عمیق تر با کودک برقرار می کند، این دیدگاه که کلاین هم بر روی سائق غریزی تکیه می کند و هم روابط با ابژه به شکل بارزی از دیدگاه فرویدی که سائق ها را عمدتاً « بدون ابژه » تصور می کند متمایز است. ( ملانی کلاین ص 130)

منابع:

1- ملانی کلاین نظریه پرداز روابط با ابژه / مزینانی، ربابه / تهران / دانژه / 1389

2- خلاصه روانپزشکی: علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی / سادوک بنیامین جیمز- سادوک ویرجینیا آلکوت/ ترجمه پور افکاری نصرت الله/تهران/آینده سازان، شهرآب / 1388

3- روانشناسی ژنتیک 2 از روان تحلیل گری تا رفتار شناسی/منصورمحمود- دادستان پریرخ/ تهران/ انتشارات رشد/ 1383

4- اصول روان شناسی بالینی و مشاوره/بیگلری تهمینه/تهران/انتشارات نیما/1385

5- http://Melanie-Klein-trust.org

  



1- Obgect : برای واژه ابژه تاکنون هیچ معادل فارسی مناسبی پیشنهاد نشده است. ابژه(فرانسوی) چیزی است که غریزه از طریق آن یا در رابطه با آن در پی رسیدن به هدفش یعنی نوعی ارضاء است. ابژه ممکن است کسی، حیوانی، چیزی یا بخشی از کسی باشد و ممکن است خیالی یا واقعی باشد.




دوشنبه 93 تیر 23 :: 12:3 عصر ::نگارنده : موسوی

فرزند از ابتدای تولد تا 21 سالگی، یعنی هنگامی که به لحاظ تربیتی از محیط خانواده دور می شود و از نظر رشد جسمی و اخلاقی ـ تربیتی به بلوغ نسبی می رسد، مراحل به هم پیوسته رشد و تربیت را پشت سر می گذارد. بر اساس تغییرات روحی، جسمی و عقلی که در انسان رخ می دهد، سه دوره تربیتی برای او نیاز است که پرورش وی نیز باید با شناخت ویژگی های هر دوره صورت پذیرد.

از دیدگاه دین، کودک تا هفت سال اول زندگی سید و سرور است و تعبیر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از این مرحله تربیتی «سیادت کودک» است. هفت سال دوم، سن تعلیم پذیری، اطاعت و فرمان برداری است و هفت سال سوم، سن نظرخواهی و مشورت. تقسیم مراحل تربیت از نگاه روان شناسان با نظر پیامبر متفاوت است. معمولا دوره های تربیت را شامل دوره کودکی اول، یعنی از تولد تا شش سالگی، دوره دوم کودکی را از 6 تا 12 سالگی و دوره نوجوانی را از 12 تا 18 سالگی می دانند.

پیام متن:

توجه به مراحل سه گانه تربیت فرزند، از تولد تا 21 سالگی.

دوره اول تربیت: از تولد تا هفت سالگی؛ دوران سیادت

این دوره که سن خوشی و بازی کودک است، از زمان تولد شروع می شود. فرزند در اوان کودکی هنوز دنیای خود را نمی شناسد و به طور کامل با آن در ارتباط نیست. او نمی تواند کارهای شخصی خود را انجام دهد و از این جهت به سن رفع نیازها هم تعبیر می شود. روان شناسان به دوره (تولد تا 2 سالگی)، سن حسی ـ حرکتی می گویند. از دو سالگی جست وخیز کودک اوج می گیرد و تمایل او به بازی ها بیشتر می شود. او در این سن، از تمرکز طولانی در مسائل گریزان است و فوق العاده به دنبال تنوع طلبی و آزادی خواهی است. از دو تا سه سالگی، ارتباط کامل تری با محیط پیرامون خود پیدا می کند و کم کم قدرت تشخیص در او نمایان می شود، ولی همچنان از تصمیم گیری عاجز و به والدین متکی است.

اهمیت تربیت در سن سیادت، به این علت است که شخصیت فرد در 5 سال اول زندگی شکل می گیرد. گزل روان شناس مشهور می گوید: «کودک در 5 و 6 سالگی، نسخه کوچکی از جوانی است که بعدها خواهد شد». به عقیده آلپورت روان شناسان معروف:

در حدود چهار ماهگی رشد و تقویت یادگیری کودک به حدی رسیده است که می تواند عادت سازشی و صفات اکتسابی داشته باشد. ارتباطش با محیط بیشتر می شود، تفاوت های کم و بیش تدریجی در الگوی شخصیت او پدید می آید و صفات تازه ای کسب می کند. هر چه سن کمتر باشد، اثر عوامل محیطی در ذهن پا برجاتر و استوارتر است.

ناگفته نماند، آزادی کودک در هفت سال اول زندگی به معنی رها کردن او، دادن اجازه انجام اعمال مخاطره آمیز یا خلاف ادب و بی تفاوتی نسبت به رفتارهای نادرست نسیت، بلکه یعنی نباید او را تحت فشار قرار داد یا کاری را که از توانش خارج است، به او سپرد. باید با ساماندهی اموری که می تواند انجام دهد، آزادی او را با کنترل منطقی همراه ساخت.

پیام متن:

هفت سال اول زندگی، دوران شکل گیری شخصیت کودک است.

کودک و رفع نیازهای تغذیه ای

یکی از مهم ترین نیازها در سنین کودکی، دریافت تغذیه مناسب، سالم و پاک است. تأکید دین بر تهیه غذای سالم و حلال به عنوان عامل زمینه ساز رشد و پرورش درست کودک، واجب شمرده شده است. حضرت رسول صلی الله علیه و آله می فرماید: «طلب رزق حلال بر هر مرد و زنی واجب است.» «و رزقی که از غل و غش پاک نباشد، خوشبختی نمی آورد.» ناتوانی کودک در به دست آوردن غذای سالم و مناسب که لازمه رشد و تعالی جسمی و روحی اوست، وظیفه والدین را در این امر نمایان تر می کند. درباره تأکید بر تأمین غذای پاک و حلال برای فرزند، به لحاظ پی آمدهای مثبت آن در شکل گیری شخصیت فرد، در اشعار مولوی بدین مضمون آمده است:

 

لقمه ای کان نور افروزد، کمال آن بود آورده از کسب حلال
علم و حکمت زاید از لقمه حلال عشق و رقت زاید از لقمه حلال
چون ز لقمه تو حسد بینی و دام جهل و غفلت زاید آن را دان حرام

افرادی که از مال حرام پرهیز نمی کنند و از راه های نامشروع تأمین معاش می کنند، نسلی نابهنجار و بی بند و بار به اجتماع تحویل می دهند که باعث وبال و ناراحتی برای خود و دیگران می شوند.

پیام متن:

نیاز به تغذیه سالم و پاک، از اساسی ترین نیازهای کودک برای رسیدن به مراحل بالاتر رشد است.

بازی و کودکی

از دو سالگی به بعد حرکت های کودک کم کم بیشتر می شود و میل به بازی همراه با کنج کاوی در او شدت می گیرد. بازی به عنوان عاملی مهم جهت رشد کودک مطرح است. در حقیقت، بازی تفکر و زندگی اوست. امام صادق علیه السلام می فرماید: «طفل تا هفت سال باید بازی کند».

بچه ها از بازی لذت می برند و آن لحظه ها، فرصت خوبی برای اظهار احساسات، کنترل عواطف و تخلیه انرژی خود پیدا می کنند. بازی بر رشد عاطفی، اجتماعی و عقلانی کودک تأثیر فراوانی دارد.

هنگامی که کودک با برخی مشکلات در بازی روبه رو می شود و برای حل شدنش تلاش می کند، قدرت او برای رویارویی با مسائل گوناگون آینده افزایش می یابد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به کسانی که بچه زیر هفت سال دارند، سفارش می کند که خود را هماهنگ با آنها کنند و کارهایی که مطابق میل آنها بازی محسوب می شود، انجام دهند.

 

چون سر و کار تو با کودک فتاد پس زبان کودکی باید گشاد

مولوی

شرکت دادن کودکان در بازی های دسته جمعی، سبب می شود از انزوا بیرون آیند و روحیه همکاری و دوستی میان آنها تقویت شود. بیشتر تجربه هایی که در زمینه های مختلف در این دوره از عمر کسب می شود، از طریق بازی است. همچنین، کودک به وسیله بازی به آسان ترین شکل به شناخت جهان پیرامون خود می رسد. پس، بازی در زندگی بچه ها، نه تنها تفریح نیست که باید در حقیقت جدی ترین کار آنها دانست.

بهترین لحظات زندگی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ، زمان بازی ایشان با جد گرامی شان، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پدر بزرگوارشان، حضرت علی علیه السلام در قالب ارتباطی صمیمانه شکل می گرفت. بارها حضرت پیامبر سجده نماز خود را طولانی می کرد تا حسنین علیهماالسلام که کودکانی پر جست وخیز بودند و به زحمت بر پشت پیامبر سوار می شدند، از بازی سیر شوند.

در حدیثی از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل است:

تَسْتَحِبُّ عِرامةُ الغُلام فی صِغَرهِ لِیَکوُنَ حَکیما فی کِبَرِه.

خوب است فرزند در سنین خردسالی بازیگوش باشد تا در سنین بزرگسالی بردبار و صبور باشد.

پیام متن:

تأثیر عمیق بازی کودک، در رشد و تعالی شخصیت او.

تربیت کودک در بعد مذهبی

خانواده مناسب ترین بستر برای پیدایش رفتارهای مذهبی است. از آن جا که تربیت مذهبی کودک دارای سیر منطقی و منظمی است، به رعایت تناسب بین مفاهیم آموختنی به کودک و سن او، در اسلام توجه خاصی شده است. آنچه به کودک درباره آموزه های دینی ارائه می شود و او یاد می گیرد، فقط از طریق تکرار، تقلید و آشنایی است. مفاهیم مذهبی با بالاتر رفتن سن او کمتر می شود و تعقل و تفکر جای تقلید صرف را می گیرد. توصیه شده است در سه سالگی به کودک کلمه: «لا اله الا الله» را یاد دهید، در چهار سالگی «محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله » و در پنج سالگی روی او را به قبله متوجه کنید تا با مقدمات نماز آشنا شود.

البته اجبار کودک به یادگیری مفاهیم و اعمال مذهبی بسیار اشتباه است؛ چرا که با خوشی و سروری او در تعارض است و گاه منجر به سرخوردگی، لج بازی و بی رغبتی نسبت به مسائل مذهبی می شود، بلکه باید نسبت به این امر، کاملا ظریفانه برخورد کرد.

در این سنین، کودک به نوع رفتارها و عملکرد والدین در موقعیت های گوناگون توجه ویژه دارد و به صورت غیرمستقیم آنها را می آموزد. بنابراین، واکنش افراد خانواده نسبت به مسائل مذهبی بر او تأثیر عمیقی می گذارد و زمینه گرایش یا طرد مذهبی در او فراهم می آید. انجام عبادت ها در حضور فرزند، او را تشنه هم رنگی با آنان می کند.

اگر والدین و بزرگ ترها در صورت علاقه مندی و همراهی کودک در این زمینه، پاداشی برای تشویق او در نظر بگیرند، کودک را برای تکرار عمل شایسته اش مشتاق تر می سازند. تشویق و تقویت رفتار مثبت کودکان، سبب شکل گیری عادت های ارزشمند در آنان می شود. زمانی باید کودک را تشویق کرد که رفتار پسندیده ای از او سر بزند که البته، می تواند به صورت کلامی، غیرکلامی، مادی و معنوی، مستقیم یا غیرمستقیم باشد. درباره روش مناسب یاددهی مفاهیمی چون خدا، قیامت و غیره این نکته مهم است که شناخت و ادراک کودک در این سنین، بیشتر حسی است و بنا به اقتضای سن و سالش، نمی تواند مسائل را به صورت عقلانی درک کند. از این رو، بهتر است او را با نشانه ها و زیبایی های محسوس خلقت آشنا کرد و این گونه او را متوجه آفریننده ساخت. چنین شناختی احساسی خوشایند نسبت به خدا در او پدید می آورد که در پایداری رابطه وی با خداوند و پیدایش رفتارهای مثبت دینی مؤثر است.

در مقابل باید از بیان شدت عذاب جهنم و مسائلی این چنین و ارائه چهره ای خشمگین و غضبناک از خداوند که در فاصله گرفتن کودک از خدا تأثیر دارد پرهیز کرد.

پیام متن:

از وظایف والدین، آشناسازی کودک با مفاهیم دینی، یاددهی انجام عبادات، به همراه تشویق بیان محبت و الطاف خدا به شیوه ای ساده و ایجاد احساس خوشایند در او نسبت به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام است.

دوره دوم تربیت: از 7 تا 14 سالگی؛ دوران تأدیب و آموزش

در این دوره تغییرات محسوسی در تن و روان کودک پدید می آید. جسم او نسبتا قوی تر، ذهنش رشد یافته تر و فهمش بیشتر می شود. رابطه اجتماعی وی با مادر کمتر می شود و شور و علاقه خاصی برای ارتباط با دیگر کودکان نشان می دهد، تا جایی که پس از پذیرش از سوی هم سالان و افراد گروه به آرامش می رسد. کودکان در این سن و سال تا حدودی خوبی ها و بدی ها را درک می کنند، ولی از آن جا که هنوز به رشد کافی عقلانی برای تشخیص مصلحت خود نرسیده اند، نیازمند آگاهی و تربیت مستقیم هستند.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هفت سال دوم را سن پیروی و فرمان برداری می داند و امام جعفر صادق علیه السلام سفارش می کند: «فرزند خود را در هفت سال دوم با آداب و روش های مفید و لازم تربیت کنید».

در این دوران نباید به کودک آزادی کامل داد و از اشتباهات و خلاف هایش چشم پوشید، شایسته است او را از بی ادبی های احتمالی نیز باز داشت، به نظم و انضباط عادت داد، با برنامه ریزی درست او را از بی توجهی به لحظه ها و بیهوده گذرانی دور کرد. به یقین، اگر کودک دوران سیادت را به طور طبیعی و در محیطی مناسب و اطمینان بخش سپری کرده باشد، در دوران تأدیب دارای نوعی تعادل روانی خواهد بود و برای اطاعت پذیری و حرف شنوی از والدین مقاومت به خرج نمی دهد.

پیام متن:

هفت سال دوم زندگی فرزند، دوران فراگیری تربیت است که هر چه بهتر هفت سال اول را طی کرده باشد، در این دوره موفق تر است.

تعلیم و آموزش نوباوگان

از آن جا که رشد مغز کودک در هفت سال دوم بیشتر شده و آمادگی لازم برای یادگیری را پیدا کرده است، مهم ترین وظیفه والدین و مربیان [در این سال ها]، آموزش و تعلیم ذکر شده است. یادگیری در سنین کودکی عمیق تر و ریشه دارتر است؛ چرا که ذهن کودک آسوده و بی مشغله از مسائل زندگی است و قدرت گیرندگی او قوی تر است.

آموزش رسمی از شش سالگی شروع می شود و یادگیری او به تدریج همراه با تعلیمات مدرسه ای، از محیط و مسائل و افراد گوناگون پیرامونش ادامه می یابد.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مورد آموزش مسائل دینی می فرماید:

وقتی فرزند شما به شش سالگی رسید، رکوع و سجود را به او یاد دهید. در هفت سالگی برای وضو ساختن آماده اش کنید و به نماز خواندن ترغیبش کنید. بدانید که با یاد دادن نام خدا به کودک، عذاب الهی از معلم و پدر و مادر برداشته می شود.

نکته بعدی، توجه به آموزش و پرورش کودکان در زمینه های هنری، ورزشی و مهارت های اجتماعی است. صرفا نباید به آموزش های نظری بسنده کرد، بلکه لازم است با پرورش صحیح کودکان، به کشف استعدادهای پنهان جسمی و ذهنی شان پرداخت. در آموزه های دینی آمده است که به فرزندان خود اسب سواری، شنا و تیراندازی آموزش دهید. حضرت علی علیه السلام با تأکید بر آشنا سازی کودکان با آداب و روش های مفیدی که در زندگی به کار می آید، یادآور می شود که فرزندان شما برای دوره ای غیر از زمان شما باید آماده و مهیای فعالیت شوند. لازمه زندگی اجتماعی سالم و پربار، شخصیتی پرورش یافته با آمادگی روانی، برخوردار از مهارت های اجتماعی و با اعتماد به نفس بالاست که در صورت توجه دقیق به تمام ابعاد شخصیت کودک می توان به چنین هدفی دست یافت. زمانی که نیازهای زیستی و عاطفی کودک به طور کامل تأمین شود، زمینه کنج کاوی و فعالیت های ذهنی و عملی بیشتر، برای او فراهم می آید.

اهمیت دادن به پرسش های جست وجوگرانه کودکان و پرورش قدرت تخیل آنان، امری بسیار ضروری در جهت رشد ذهنی و پایه ریزی متعادل شخصیت آنان است. بیان پاسخ های ساده و روشن به ابهامات ذهنی کودکان، قصه گویی یا خواندن داستان های ساده و آموزنده یا مشارکت دادن آنها به حل مسائل خانواده، از جمله روش هایی است که در پرورش ذهنی کودک مؤثر است.

پیام متن:

توجه به آموزش کودک در زمینه های هنری، ورزشی و مهارت های اجتماعی.

توصیه های عملی به منظور تقویت ایمان مذهبی در کودکان

1. برای تثبیت ایمان در دل فرزندتان بینش های او را درباره خدا صحیح و عمیق کنید. و به پرسش های او در مورد خداوند جواب های درست و در حد فهم او بدهید.

2. برای تقویت ایمان فرزند به خدا و پذیرش توانایی های خودش، جمله های مثبت را بر روی کاغذی بنویسید و بر در و دیوار و محل دید او قرار دهید، برای مثال:

ـ برای سلامتی، توانگری، زیبایی و قدرتم از خداوند سپاس گزارم.

ـ خدا همه جا با من است و همه چیز نیکوست.

ـ قدرت و بزرگی خدا برتر و پایدارتر از دیگران است.

ـ من با ایمان به خدا، در کارهایم موفق می شوم.

3. مفهوم مرگ را برای او به صورت مثبت بیان کنید. به او بگویید مرگ یک میهمانی بزرگ و با شکوه نزد خداست. بدین وسیله، آگاهی و شناخت او را از مرگ بالا می برید و ترس از این مسئله را در او کاهش می دهید.

4. به او یاد دهید با خدا درد دل کند، صحبت کند، تشکر کند و کمک بخواهد، به ویژه در مواقع حساس مثل: امتحان دادن.

5. برای تقویت ایمان دینی، محبت به ائمه اطهار علیهم السلام را در سرلوحه برنامه های تربیتی کودک خویش قرار دهید؛ چرا که محبت به آنان، انسان را به ارادت و هم رنگی با آنچه خدا می خواهد، توفیق می دهد. بدین منظور، بیان داستان های دوران کودکی امامان معصوم علیهم السلام بسیار سودمند است.

6. با بالا بردن قدرت ایمان در فرزندتان، او را در برابر تحمل مشکلات مقاوم تر و برای پذیرش مسئولیت های بزرگ تر آماده سازید.

تربیت جنسی کودک

مسئله مهمی که باید در دوره نوباوگی به آن توجه شود، نوع رفتار و تربیت جنسی کودک است. او هم زمان با رشد عقلی و ذهنی، غرایزش بیدار می شود. غریزه جنسی از 8 تا 11 سالگی نمایان و به تدریج قوی تر و آگاه تر می شود تا به بلوغ برسد. برای جلوگیری از انحرافات احتمالی و تربیت صحیح جنسی، باید والدین نسبت به روش های صحیح رفتار جنسی و راه های پیشگیری از گرفتاری ها آگاه باشند.

دختران از لحاظ جسمانی، سریع تر از پسران رشد می کنند و علاقه خود را نسبت به جنس مخالف درک می کنند. حضرت علی علیه السلام نامحرم را از بوسیدن دختر شش ساله نهی می کند. و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جداسازی بستر فرزندان، به ویژه پسر از دختر تأکید می فرماید.

رعایت حریم در روابط زناشویی پدر و مادر و کنترل رفتارهای جنسی، از نکته های مهمی است که باید به آن توجه داشت. در روایت های متعدد، از هم بستری در جایی که کودک ممیز یا حتی نوزاد بیدار حضور دارد، نهی شده و حتی احتمال انحراف برای چنین کودکی پیش بینی شده است.

در تربیت صحیح جنسی کودک، درک دقیق والدین از شرایط کودک بسیار مهم است. خط مشی فکری و عقیده متضاد والدین درباره مسائل جنسی، مشکل ساز است. از طرفی نباید به طور کلی به اولین بیداری جنسی کودک بی اعتنایی کرد و از سویی نباید به سرعت در برابر آن واکنش نشان داد و با نصیحت و پند افراطی او را ترساند. گرچه بلوغ جنسی در سنین بالاتر از دبستان اتفاق می افتد، تمایلات جنسی تنها مختص به دوره بلوغ نیست، بلکه مدت ها پیش از آن به صورت احساس ویژه در تحریکات وجود داشته است. بسیاری از عادت های کودکان در این مورد، ممکن است از نگاه پدر و مادر مخفی بماند که باید با آگاهی از آنها، برخورد مناسب با او کرد. برای مثال: پسر بچه ممکن است در هنگام تحریک جنسی خود را بیشتر به مادر نزدیک کند و به اصطلاح لوس شود یا اصرار کند نزد مادر بخوابد. در این باره امام محمدباقر علیه السلام هشدار می دهد: «بایستی رختخواب پسر ده ساله از بستر زنان جدا باشد».

پیام متن:

در جریان تربیت جنسی، باید خردسالان را با مسائل بهداشتی ویژه آشنا ساخت و به صورت غیرمستقیم از پی آمدهای منفی عادت های غلط جنسی و بیماری هایی که به دنبال دارد، آگاه کرد تا در روند رشد خود، افزون بر پذیرش نقش جنسیتی خاص خود، دچار مشکل نشوند.

توصیه های عملی پیرامون تربیت جنسی

1. موقع ورود به اتاق کودک در بزنید و او را از حضور خود آگاه کنید.

2. از کنترل شدید و ایجاد ترس در او نسبت به احساس جنسی بپرهیزید.

3. محل خواب فرزندان تان را جدا کنید (بهتر است بعد از هفت سالگی باشد).

4. اگر بچه ها در اتاق با یکدیگر بودند، به بهانه های مختلف باید به اتاق آنها رفت و آمد کرد تا بدانند هیچ کجا کاملا امن و خالی از مراقب نیست.

5. از بدو تولد نوزاد، دختران را به شیوه دخترانه و پسران را به شیوه پسرانه بزرگ کنید. برای مثال: نوع لباس، اسباب بازی و غیره با توجه به جنسیت آنان انتخاب شود.

6. در حضور فرزندان با رعایت حیا و عفاف، از ابراز احساس شدید پرهیز کنید.

7. در این سنین کودکان به مقایسه اندام خود با والدین می پردازند، بنابراین با اندام پوشیده آنها را به حمام ببرید و مسائل بهداشتی مخصوص به هر جنس را به آنان یاد دهید.

 




پنج شنبه 93 تیر 19 :: 1:4 عصر ::نگارنده : موسوی

عقده ادیپ ( Oedipus complex)‏ در نظریات روان‌شناسی فروید به تمایل جنسی پسر به مادر - که همراه با حس رقابت با پدر است - گفته می‌شود. این کلمه برای اولین بار توسط فروید در کتاب «تفسیر خواب‌ها» (سال 1899 میلادی) ابداع شد. انتخاب این کلمه بر مبنای سرگذشت شخصیت اسطوره‌ای ادیپ بود که بر اساس آنچه در تقدیر او و پدرش پیش بینی شده بود، پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد. معادل زنانه عقده ادیپ، عقده الکترا است. فروید معتقد بود که این مرحله عقده ادیپ در رشد کودکان بین 3 تا 5 سال، چیزی طبیعی است و پایان آن زمانی است که کودک هویتش را با والد از جنس خودش شناسایی کرده، و امیال جنسی اش را سرکوب می‌کند؛ این فرایند در نظریه فروید باعث تشکیل فراخود ( super-ego)‏ می‌شود.

وی مفهوم آن را برای اولین بار در سال 1895 بکار گرفت ، ولی اصطلاح خاص آن را در 1910 مورد استفاده قرار داد. عقده ی ادیپ محور اصلی دانشی است که فروید در باب ضمیر ناآگاه به کشف آن نائل آمد.

مسئله ی مربوط به عقده ی هسته ای

(kernkomplex) نفسیات ناآگاه است . عقده به معنای دسته ای از تصورات باطنی است که دارای ساختمانی منسجم اند و « مجموعه ای از افکار و علائق نفسانی را تشکلیل می دهند که از لحاظ احوال قلبی واجد قدرت و نیرویی بسزا شده اند ».

این عقده که با توجه به افسانه ی ادیپ شهریار نوشته سوفـــُـــکل چنین نامی به خود گرفته به مجموعه ای از تصورات و احوال قلبی دلالت دارد که مربوط به عواطف طفل نسبت به مادر و احساسات پرخاشگرانه ی او نسبت به پدر می شود.

هر کودکی حکم « ادیپ شهریاری کوچک » را دارد که با مهم ترین موقعیت تعارض آمیز زندگی خود مواجه می شود و ناچار به یافتن راه حلی برای آن است.

تشکل بعدی نــِوروز نزد فرد آدمی نشان دهنده ی شکست در انجام چنین مهمی خواهد بود و قدرت و توانایی آن را در تعین بخشیدن به شخصیت او می رساند. لازم است که ظوابط حاکم براین افسانه را بدان گونه که در تراژدی سوفـــُـــکل آمده و خلاصه ای را که فروید خود از آن به دست داده است ، یادآوری کنیم.

ادیپ پسر ِ لایوس پادشاه تب بود . غیب گویان پیش بینی کرده بودند که طفل او که هنوز جنینی بیش نبود ، سرانجام به قتل پدر کمر خواهد بست. لذا او را بعد از تولد از مادرش ژوکــَــست جدا و در بیابان رها می کنند. کودک توسط چوپانی نجات می یابد و در دربار یکی از کشورهای خارجی به عنوان پسر پادشاه تربیت لازم را کسب می کند. در نوجوانی به پرسش از اصل و نسب خود می پردازد و به غیب گویی مراجعه می کند تا اطلاعی بیش تر از گذشته ی خود بدست آورد . غیب گو به او توصیه می کند که موطن خود را رها کند ، چرا که در سرنوشت او چنین آمده که پدر خود را خواهد کشت و با مادرش زنا خواهد کرد. در نزدیکی موطن اصلی خود با لایوس مواجه می شود و در جاده ای که به شهر د ِلف ختم می شد ، او را به قتل می رساند. بعد از پایخ به پرسش های اسرارآمیز ابوالهول ، در شهر تب به عنوان پاداش ژوکــَـست را به ازدواج او در می آورند و از او صاحب دو دختر و دو پسر می شود. مدتی بعد ، طاعون سایه ی شوم خود را بر قلمرو او می گستراند. برای جلوگیری از این بیماری خانمان برانداز از غیب گویان مدد می جویند. غیب گویان برآن اند که قاتل لایوس باید کشور را ترک کند. ادیپ شهریار پس از آگاهی به دو جنایت خود ، یعنی قتل پدر و زنا با مادر ، چشم خود را کور می کند و موطن را ترک می گوید.

فروید پس از ذکر خلاصه ی داستان به بررسی نظری آن می پردازد.

اصطلاح عقده ی ادیپ برای اولین بار در سال 1910 در مقاله ای به نام « روان شناسی امیال عاشقانه - در باب عمومی ترین نوع تحقیر در زندگی عاشقانه » ظاهر می شود. این عقده در نظر فروید شرط عمده ای برای هرگونه رابطه ی عاشقانه و عوارض حاصل از آن است. توصیف کامل عقده ی ادیپ بالاخره در مقاله ای موسوم به « من و این و آن نفسانی » در 1923 به طور ساخته و پرداخته به همت فروید ارائه می شود.

در این مقاله وی به بررسی دو وجه مثبت و منفی آن می پردازد.

« ادیپ شهریار کوچک » نه تنها مادر را به عنوان مطلوب اصلی خود برمی گزیند و در رابطه ای رقابت آمیز با پدر درگیر می آید « شکل مثبت آن » بلکه ممکن است ، برعکس ، پدر را به عنوان مطلوب خویش انتخاب کند و از در رقابت با مادر برآید . « شکل منفی آن ».

فروید در آخرین مرحله ی بررسی این عقیده به « مرحله ای قبل ادیپ » قائل می شود و آن را مرحله ای ابتدایی برای دسترسی کودک به این عقده در نظر می گیرد. ولی قبول چنین مرحله ای به هیچ وجه از اهمیت عقده ی ادیپ نمی کاهد ، بلکه آن را جزو تحولات بــَـعدی تصرفات قلبی و رانشی کودک می کند. مرحله ی ماقبل ادیپ به خصوص سهمی بزرگ در رابطه ی دختر که قبل از قرابت عاطفی نسبت به پدر به مادر تعلق خاطر دارد ، ایفا می کند.

عقده ی ادیپ واجد اهمیتی قابل ملاحظه است زیرا وجوه مختلف تعارضات ناآگاه را که از مکانیسم دفع امیال حاصل می شوند دربرمی گیرد :

انتخاب مطلوب ، انطباق هویت ، و مهراکینی . این عقده در رابطه ای نزدیک با عقده ی کسترسیون یا محرمیت از ذ َ کـــَـــر است. عقده ادیپ ساحت اساسی ضمیر ناخود آگاه را نمایان می سازد و حاکی از تخیلات فرد در رابطه با قانون منع زنا با محارم است.

مسئله این نیست که چگونه کودک با دشواری با روابط عاطفی خود با پدر و مادر مواجه می شود بلکه به این امر مربوط می شود که ساختمان آرزومندی انسان چگونه تشکیل می یابد. این عقده ما را به درک معنای واقعی این امر رهنمون می کند که

« کودک در واقع اصل و نسب نوع بـــــــــــــــــــــشر است . »

فــــــــروید می گوید :

* در اوج مرحله ی تناسلی ، تمام پسران در حدود چهار پنج سالگی عاشق مادران خود هستند.

* پسر میل خود را به صورت های گوناگون بیان می کند ، مثل اینکه می خواهد با مادر ازدواج کند ، یا اینکه بخواهد پیش او بخوابد.

* نسبت به بدن برهنه مادرش کنجکاو می شود.

* پسر می خواهد مادر همیشه در اختیار او باشد ، نسبت به پدرش حسادت می کند و می خواهد او را بکشد و از سر راه بردارد.

* چون پدر ، بزرگ و قوی است ، می ترسد پدرش او را عقیم کند. این ترس ناشی از عقده ی اختگی است که وقتی تشکیل می شود که کودک به دلیل استمناء سرزنش می شود و به او هشدار می دهند که شاید آلت تناسلی اش بیفتد ، چون دیده است دختران آلت مردی ندارند.

* ترس از انتقام پدر که باعث می شود پسر سرانجام مادرش را به عنوان یک هدف جنسی رها و در عوض با پدرش همانند سازی کند و به جستجوی شریک جنسی دیگری برآید.

تصویری که فروید برای دختران مطرح می کند :

* دختر کوچک هم اول علاقمند به مادر است ، اما بعد با وحشت در می یابد که پسران آلت مردی دارند و او ندارد.

* دختر کوچک معتقد است که آلت مردی خود را از دست داده است و به « دلایل مبهم » مادرش را برای آن سرزنش می کند.

* دختر کوچک از اخته شدن نمی ترسد ، به این دلیل که از قبل خود را اخته می داند. از نظر او ترس معادل آن ، فقدان محبت است.

* بعد پدر را هدف میل جنسی اش قرار می دهد ، با این امید که او را آبستن کند ، چون بچه ی حاصل از این رابطه ، تا حدودی جبران آلت مردی از دست رفته را می کند.

* این تعارض به تدریج با عطف توجه به مردان دیگر که می توانند فرزندی را به او ببخشند ، حل می شود.

عقده الکترا
آنچه دختر تجربه می کند با تجربه پسر متفاوت است. فروید، بیان می کند که دختر بر این باور است که اخته شده است (مثلا هنگام تولد) و مادر را مقصر این اتفاق می داند. دختر در ابتدا مادرش را هدف عشقی خود قرار می دهد اما بعد پدر جای مادر را می گیرد و هدف گرایش کودک می شود. این جابجایی به این دلیل اتفاق می افتد که دختر به خاطر تفاوتی که با پسر دارد، احساس کمبود می کند
(Penis envy) و مادر را مسبب از دست دادن آلتش می داند.
دختر می داند که نمی تواند آلت پسرانه داشته باشد، اما به دنبال جایگزین می گردد. او می خواهد نوزادی داشته باشد تا آن کمبود را برطرف کند و به همین دلیل به سمت پدر می رود به این امید که پدر برایش نوزادی تهیه می کند. در این نقطه، "دختر به زن کوچکی تبدیل می شود." (فروید، 1925).
اینجا مشکلی پیش می آید. این که چگونه دختر با مادر همانند سازی می کند و ارزش ها و توانایی های او را به درون می کشد. در پسر، ترس اختگی است که باعث تکامل بخش اخلاقی شخصیت می شود و همانند سازی و درون فکنی وسیله ایست که پسر با آن از شدت وحشتش می کاهد. اما دختر، اصولا چنین وحشتی ندارد که مادر اخته اش کند. همانند سازی در دختر احتمالا به این دلیل رخ می دهد که دختر می ترسد که عشق مادر را از دست بدهد. این ترس نسبت به ترس اختگی، ضعیف تر است و به همین دلیل فروید ادعا می کند که همانند سازی دختر با مادر از همانند سازی پسر با پدر ضعیف تر است و در دختران، بخش اخلاقی (فراخود) به قدرت پسران نمی باشد.

تثبیت
موفقیت یا شکست در مواجهه با عقده اودیپ (الک
ترا)، هسته تکامل موفق یا ناموفق روانی است. اگر کودکی بتواند به خوبی این عقده را باز کند، می آموزد چگونه حسادتها و دشمنیهایش را کنترل کند و آماده می شود تا به مرحله دیگر برود.
تثبیت در مردان باعث می شود تا شخص نسبت به سکس احساس گناه یا اضطراب داشته باشد، از اختگی بترسد و دارای شخصیت خودشیفته شود.
در زنان، فروید عقیده دارد که این مرحله به طور کامل طی نمی شود و همیشه ته نشینی از احساس حسادت و پایین تر بودن در شخصیت زن باقی می ماند. البته فروید هنگامی که نظریه اش را در مورد زنان ارایه کرد، بیان کرد که نسبت به این نظریه تردیدهایی دارد.
در هر حال چه در زنان و چه در مردان، برخورد نامناسب با این تضادها باعث بوجود آمدن وضعیتی می شود که بین دو قطب بی بند و باری جنسی و دوری از سکس در حرکت است.
مرحله نهفتگی ( از سن 5 سالگی تا بلوغ)

این مرحله به دنبال دفع امیال و افکار جنسی کودک به ضمیر ناخودآگاه آغاز می شود. با رانده شدن توهمات و هیجانات جنسی به ناخودآگاه به کودک اجازه می دهد تا انرژیش را برای بدست آوردن سایر مهارتهای زندگی صرف کند. اینجا زمانی است که کودک می آموزد، خود را با محیط بیرون تطبیق می دهد، با فرهنگ می شود، عقاید و ارزش هایش را شکل می دهد، روابط دوستانه با هم جنسانش برقرار می کند، ورزش می کند و ....
در مرحله نهفتگی، تعادل بین نهاد، خود و فراخود بهتر از هر زمان دیگری در زندگی برقرار می باشد و به همین دلیل تعارضات خاصی پیش نمی آید که منجر به تثبیت و یا شکل گیری عقده ها شود.مشکلات رفتاری کودک در این مرحله نشان از آن دارد که او نتوانسته است مرحله نرینگی را به خوبی پشت سر بگذارد.
این مرحله، شبیه به آرامش قبل از طوفان است. طوفانی که بلوغ نام دارد که در آن لیبیدو دوباره بیدار می شود.
مرحله تناسلی (بلوغ به بعد)
در این مرحله مکان کامجویی، دستگاه تناسلی است که در جریان بلوغ کامل شده است. تضادها در این مرحله با جامعه بیشتر وابسته به نوع هنجارهای جامعه است. مثلا در جامعه ای خودارضایی گناهی نابخشودنی شمرده می شود و در جامعه ای دیگر، فعالیتی طبیعی و نرمال. در جایی به خاطر رابطه جنسی مجازات های سخت اعمال می شود و در جایی نداشتن این رابطه والدین را نسبت به سلامت فرزندشان نگران می کند. اما در هر حال، هر جامعه ای، به نحوی فعالیت جنسی در این مرحله را پذیرفته است.
در این مرحله هیچگونه تثبیتی رخ نمی دهد. طبق نظر فروید اگر افراد در این مرحله با مشکلاتی روبرو می شوند، به خاطر آسیب هایی است که در سه مرحله اول تکامل روانی- جنسی داشته اند. اشخاص با تثبیت های مراحل قبل پا به این مرحله می گذارند. مثلا کسی که به خاطر تمایلش به جنس مخالف در این مرحله، احساس نگرانی و گناه می کند، به این دلیل است که در باز کردن عقده اودیپ (الکترا) ناموفق بوده است (نکته جالب این است که در جوامعی، داشتن این احساس گناه و اضطراب، ستوده می شود).

موضوعات مرتبط: نظریه های روانشناسی
برچسب‌ها: روانکاوی , عقده ادیپ , عقده الکترا , زیگموند فروید , تثبیت

 




Susa Web Tools