ای کرمت همنفس بی کسان جز تو کسی نیست کس بی کسان
بی کَسم و همنفس من تویی رو به که آرم که کَس من تویی
کون و مکان مظهر نور تواند جمله جهان محض حضور تواند
در دل هر ذره بوَد سیر تو نیست درین پرده کسی غیر تو
جز تو کسی نیست به بالا و پست ما همه هیچیم و تویی هر چه هست
بزم بقا را می و ساقی تویی جز تو همه فانی و باقی تویی
کیست که قائل به ثنای تو نیست کیست که مایل به لقای تو نیست
ما همه مشغول ثنای توایم واله و مشتاق لقای توایم
روزن جان بر دل ما بازکن خاطر ما را صدف راز کن
مرد رهی از کجی اندیشه کن راستی و راست وری پیشه کن
هر که کند روی طلب سوی او قبله ذرات شود روی او