عقده ادیپ - باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 63
بازدید دیروز: 53
کل بازدیدها: 543199




گالری تصاویر سوسا وب تولز



پنج شنبه 93 تیر 19 :: 1:4 عصر ::نگارنده : موسوی

عقده ادیپ ( Oedipus complex)‏ در نظریات روان‌شناسی فروید به تمایل جنسی پسر به مادر - که همراه با حس رقابت با پدر است - گفته می‌شود. این کلمه برای اولین بار توسط فروید در کتاب «تفسیر خواب‌ها» (سال 1899 میلادی) ابداع شد. انتخاب این کلمه بر مبنای سرگذشت شخصیت اسطوره‌ای ادیپ بود که بر اساس آنچه در تقدیر او و پدرش پیش بینی شده بود، پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد. معادل زنانه عقده ادیپ، عقده الکترا است. فروید معتقد بود که این مرحله عقده ادیپ در رشد کودکان بین 3 تا 5 سال، چیزی طبیعی است و پایان آن زمانی است که کودک هویتش را با والد از جنس خودش شناسایی کرده، و امیال جنسی اش را سرکوب می‌کند؛ این فرایند در نظریه فروید باعث تشکیل فراخود ( super-ego)‏ می‌شود.

وی مفهوم آن را برای اولین بار در سال 1895 بکار گرفت ، ولی اصطلاح خاص آن را در 1910 مورد استفاده قرار داد. عقده ی ادیپ محور اصلی دانشی است که فروید در باب ضمیر ناآگاه به کشف آن نائل آمد.

مسئله ی مربوط به عقده ی هسته ای

(kernkomplex) نفسیات ناآگاه است . عقده به معنای دسته ای از تصورات باطنی است که دارای ساختمانی منسجم اند و « مجموعه ای از افکار و علائق نفسانی را تشکلیل می دهند که از لحاظ احوال قلبی واجد قدرت و نیرویی بسزا شده اند ».

این عقده که با توجه به افسانه ی ادیپ شهریار نوشته سوفـــُـــکل چنین نامی به خود گرفته به مجموعه ای از تصورات و احوال قلبی دلالت دارد که مربوط به عواطف طفل نسبت به مادر و احساسات پرخاشگرانه ی او نسبت به پدر می شود.

هر کودکی حکم « ادیپ شهریاری کوچک » را دارد که با مهم ترین موقعیت تعارض آمیز زندگی خود مواجه می شود و ناچار به یافتن راه حلی برای آن است.

تشکل بعدی نــِوروز نزد فرد آدمی نشان دهنده ی شکست در انجام چنین مهمی خواهد بود و قدرت و توانایی آن را در تعین بخشیدن به شخصیت او می رساند. لازم است که ظوابط حاکم براین افسانه را بدان گونه که در تراژدی سوفـــُـــکل آمده و خلاصه ای را که فروید خود از آن به دست داده است ، یادآوری کنیم.

ادیپ پسر ِ لایوس پادشاه تب بود . غیب گویان پیش بینی کرده بودند که طفل او که هنوز جنینی بیش نبود ، سرانجام به قتل پدر کمر خواهد بست. لذا او را بعد از تولد از مادرش ژوکــَــست جدا و در بیابان رها می کنند. کودک توسط چوپانی نجات می یابد و در دربار یکی از کشورهای خارجی به عنوان پسر پادشاه تربیت لازم را کسب می کند. در نوجوانی به پرسش از اصل و نسب خود می پردازد و به غیب گویی مراجعه می کند تا اطلاعی بیش تر از گذشته ی خود بدست آورد . غیب گو به او توصیه می کند که موطن خود را رها کند ، چرا که در سرنوشت او چنین آمده که پدر خود را خواهد کشت و با مادرش زنا خواهد کرد. در نزدیکی موطن اصلی خود با لایوس مواجه می شود و در جاده ای که به شهر د ِلف ختم می شد ، او را به قتل می رساند. بعد از پایخ به پرسش های اسرارآمیز ابوالهول ، در شهر تب به عنوان پاداش ژوکــَـست را به ازدواج او در می آورند و از او صاحب دو دختر و دو پسر می شود. مدتی بعد ، طاعون سایه ی شوم خود را بر قلمرو او می گستراند. برای جلوگیری از این بیماری خانمان برانداز از غیب گویان مدد می جویند. غیب گویان برآن اند که قاتل لایوس باید کشور را ترک کند. ادیپ شهریار پس از آگاهی به دو جنایت خود ، یعنی قتل پدر و زنا با مادر ، چشم خود را کور می کند و موطن را ترک می گوید.

فروید پس از ذکر خلاصه ی داستان به بررسی نظری آن می پردازد.

اصطلاح عقده ی ادیپ برای اولین بار در سال 1910 در مقاله ای به نام « روان شناسی امیال عاشقانه - در باب عمومی ترین نوع تحقیر در زندگی عاشقانه » ظاهر می شود. این عقده در نظر فروید شرط عمده ای برای هرگونه رابطه ی عاشقانه و عوارض حاصل از آن است. توصیف کامل عقده ی ادیپ بالاخره در مقاله ای موسوم به « من و این و آن نفسانی » در 1923 به طور ساخته و پرداخته به همت فروید ارائه می شود.

در این مقاله وی به بررسی دو وجه مثبت و منفی آن می پردازد.

« ادیپ شهریار کوچک » نه تنها مادر را به عنوان مطلوب اصلی خود برمی گزیند و در رابطه ای رقابت آمیز با پدر درگیر می آید « شکل مثبت آن » بلکه ممکن است ، برعکس ، پدر را به عنوان مطلوب خویش انتخاب کند و از در رقابت با مادر برآید . « شکل منفی آن ».

فروید در آخرین مرحله ی بررسی این عقیده به « مرحله ای قبل ادیپ » قائل می شود و آن را مرحله ای ابتدایی برای دسترسی کودک به این عقده در نظر می گیرد. ولی قبول چنین مرحله ای به هیچ وجه از اهمیت عقده ی ادیپ نمی کاهد ، بلکه آن را جزو تحولات بــَـعدی تصرفات قلبی و رانشی کودک می کند. مرحله ی ماقبل ادیپ به خصوص سهمی بزرگ در رابطه ی دختر که قبل از قرابت عاطفی نسبت به پدر به مادر تعلق خاطر دارد ، ایفا می کند.

عقده ی ادیپ واجد اهمیتی قابل ملاحظه است زیرا وجوه مختلف تعارضات ناآگاه را که از مکانیسم دفع امیال حاصل می شوند دربرمی گیرد :

انتخاب مطلوب ، انطباق هویت ، و مهراکینی . این عقده در رابطه ای نزدیک با عقده ی کسترسیون یا محرمیت از ذ َ کـــَـــر است. عقده ادیپ ساحت اساسی ضمیر ناخود آگاه را نمایان می سازد و حاکی از تخیلات فرد در رابطه با قانون منع زنا با محارم است.

مسئله این نیست که چگونه کودک با دشواری با روابط عاطفی خود با پدر و مادر مواجه می شود بلکه به این امر مربوط می شود که ساختمان آرزومندی انسان چگونه تشکیل می یابد. این عقده ما را به درک معنای واقعی این امر رهنمون می کند که

« کودک در واقع اصل و نسب نوع بـــــــــــــــــــــشر است . »

فــــــــروید می گوید :

* در اوج مرحله ی تناسلی ، تمام پسران در حدود چهار پنج سالگی عاشق مادران خود هستند.

* پسر میل خود را به صورت های گوناگون بیان می کند ، مثل اینکه می خواهد با مادر ازدواج کند ، یا اینکه بخواهد پیش او بخوابد.

* نسبت به بدن برهنه مادرش کنجکاو می شود.

* پسر می خواهد مادر همیشه در اختیار او باشد ، نسبت به پدرش حسادت می کند و می خواهد او را بکشد و از سر راه بردارد.

* چون پدر ، بزرگ و قوی است ، می ترسد پدرش او را عقیم کند. این ترس ناشی از عقده ی اختگی است که وقتی تشکیل می شود که کودک به دلیل استمناء سرزنش می شود و به او هشدار می دهند که شاید آلت تناسلی اش بیفتد ، چون دیده است دختران آلت مردی ندارند.

* ترس از انتقام پدر که باعث می شود پسر سرانجام مادرش را به عنوان یک هدف جنسی رها و در عوض با پدرش همانند سازی کند و به جستجوی شریک جنسی دیگری برآید.

تصویری که فروید برای دختران مطرح می کند :

* دختر کوچک هم اول علاقمند به مادر است ، اما بعد با وحشت در می یابد که پسران آلت مردی دارند و او ندارد.

* دختر کوچک معتقد است که آلت مردی خود را از دست داده است و به « دلایل مبهم » مادرش را برای آن سرزنش می کند.

* دختر کوچک از اخته شدن نمی ترسد ، به این دلیل که از قبل خود را اخته می داند. از نظر او ترس معادل آن ، فقدان محبت است.

* بعد پدر را هدف میل جنسی اش قرار می دهد ، با این امید که او را آبستن کند ، چون بچه ی حاصل از این رابطه ، تا حدودی جبران آلت مردی از دست رفته را می کند.

* این تعارض به تدریج با عطف توجه به مردان دیگر که می توانند فرزندی را به او ببخشند ، حل می شود.

عقده الکترا
آنچه دختر تجربه می کند با تجربه پسر متفاوت است. فروید، بیان می کند که دختر بر این باور است که اخته شده است (مثلا هنگام تولد) و مادر را مقصر این اتفاق می داند. دختر در ابتدا مادرش را هدف عشقی خود قرار می دهد اما بعد پدر جای مادر را می گیرد و هدف گرایش کودک می شود. این جابجایی به این دلیل اتفاق می افتد که دختر به خاطر تفاوتی که با پسر دارد، احساس کمبود می کند
(Penis envy) و مادر را مسبب از دست دادن آلتش می داند.
دختر می داند که نمی تواند آلت پسرانه داشته باشد، اما به دنبال جایگزین می گردد. او می خواهد نوزادی داشته باشد تا آن کمبود را برطرف کند و به همین دلیل به سمت پدر می رود به این امید که پدر برایش نوزادی تهیه می کند. در این نقطه، "دختر به زن کوچکی تبدیل می شود." (فروید، 1925).
اینجا مشکلی پیش می آید. این که چگونه دختر با مادر همانند سازی می کند و ارزش ها و توانایی های او را به درون می کشد. در پسر، ترس اختگی است که باعث تکامل بخش اخلاقی شخصیت می شود و همانند سازی و درون فکنی وسیله ایست که پسر با آن از شدت وحشتش می کاهد. اما دختر، اصولا چنین وحشتی ندارد که مادر اخته اش کند. همانند سازی در دختر احتمالا به این دلیل رخ می دهد که دختر می ترسد که عشق مادر را از دست بدهد. این ترس نسبت به ترس اختگی، ضعیف تر است و به همین دلیل فروید ادعا می کند که همانند سازی دختر با مادر از همانند سازی پسر با پدر ضعیف تر است و در دختران، بخش اخلاقی (فراخود) به قدرت پسران نمی باشد.

تثبیت
موفقیت یا شکست در مواجهه با عقده اودیپ (الک
ترا)، هسته تکامل موفق یا ناموفق روانی است. اگر کودکی بتواند به خوبی این عقده را باز کند، می آموزد چگونه حسادتها و دشمنیهایش را کنترل کند و آماده می شود تا به مرحله دیگر برود.
تثبیت در مردان باعث می شود تا شخص نسبت به سکس احساس گناه یا اضطراب داشته باشد، از اختگی بترسد و دارای شخصیت خودشیفته شود.
در زنان، فروید عقیده دارد که این مرحله به طور کامل طی نمی شود و همیشه ته نشینی از احساس حسادت و پایین تر بودن در شخصیت زن باقی می ماند. البته فروید هنگامی که نظریه اش را در مورد زنان ارایه کرد، بیان کرد که نسبت به این نظریه تردیدهایی دارد.
در هر حال چه در زنان و چه در مردان، برخورد نامناسب با این تضادها باعث بوجود آمدن وضعیتی می شود که بین دو قطب بی بند و باری جنسی و دوری از سکس در حرکت است.
مرحله نهفتگی ( از سن 5 سالگی تا بلوغ)

این مرحله به دنبال دفع امیال و افکار جنسی کودک به ضمیر ناخودآگاه آغاز می شود. با رانده شدن توهمات و هیجانات جنسی به ناخودآگاه به کودک اجازه می دهد تا انرژیش را برای بدست آوردن سایر مهارتهای زندگی صرف کند. اینجا زمانی است که کودک می آموزد، خود را با محیط بیرون تطبیق می دهد، با فرهنگ می شود، عقاید و ارزش هایش را شکل می دهد، روابط دوستانه با هم جنسانش برقرار می کند، ورزش می کند و ....
در مرحله نهفتگی، تعادل بین نهاد، خود و فراخود بهتر از هر زمان دیگری در زندگی برقرار می باشد و به همین دلیل تعارضات خاصی پیش نمی آید که منجر به تثبیت و یا شکل گیری عقده ها شود.مشکلات رفتاری کودک در این مرحله نشان از آن دارد که او نتوانسته است مرحله نرینگی را به خوبی پشت سر بگذارد.
این مرحله، شبیه به آرامش قبل از طوفان است. طوفانی که بلوغ نام دارد که در آن لیبیدو دوباره بیدار می شود.
مرحله تناسلی (بلوغ به بعد)
در این مرحله مکان کامجویی، دستگاه تناسلی است که در جریان بلوغ کامل شده است. تضادها در این مرحله با جامعه بیشتر وابسته به نوع هنجارهای جامعه است. مثلا در جامعه ای خودارضایی گناهی نابخشودنی شمرده می شود و در جامعه ای دیگر، فعالیتی طبیعی و نرمال. در جایی به خاطر رابطه جنسی مجازات های سخت اعمال می شود و در جایی نداشتن این رابطه والدین را نسبت به سلامت فرزندشان نگران می کند. اما در هر حال، هر جامعه ای، به نحوی فعالیت جنسی در این مرحله را پذیرفته است.
در این مرحله هیچگونه تثبیتی رخ نمی دهد. طبق نظر فروید اگر افراد در این مرحله با مشکلاتی روبرو می شوند، به خاطر آسیب هایی است که در سه مرحله اول تکامل روانی- جنسی داشته اند. اشخاص با تثبیت های مراحل قبل پا به این مرحله می گذارند. مثلا کسی که به خاطر تمایلش به جنس مخالف در این مرحله، احساس نگرانی و گناه می کند، به این دلیل است که در باز کردن عقده اودیپ (الکترا) ناموفق بوده است (نکته جالب این است که در جوامعی، داشتن این احساس گناه و اضطراب، ستوده می شود).

موضوعات مرتبط: نظریه های روانشناسی
برچسب‌ها: روانکاوی , عقده ادیپ , عقده الکترا , زیگموند فروید , تثبیت

 





Susa Web Tools