شیکپوشی - باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 85
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 542741




گالری تصاویر سوسا وب تولز



شنبه 94 شهریور 7 :: 4:7 عصر ::نگارنده : موسوی

مکتب شیک پوشی (Dandyism) یا فوکولی، دیدگاهی برگرفته از ظواهر مردانگی است که طبق آن مردانی که در یک رده مهم به همراه شاخصه‌های شیک پوشی و ظواهر فیزیکی خاص هستند، در این مکتب و یا مُد قرار می‌گیرند. بعضی از شیک پوشان، بخصوص در انگلیس در اوایل قرن 18 و 19 سعی در متأثر کردن ارزش‌های اشرافیت (آریستوکراسی) داشتند، ولو اینکه بسیاری از همین روش‌ها نیز از خود اشرافیت برگرفته شده بود. به بیانی کلی‌تر شیک پوشی را می‌توان نوعی غرور و یا خودشیفتگی در نظر گرفت.
نیو رمانتیک
انحطاط اخلاقی و خودشیفتگی هم موجب تولد جنبش رومانتیک نو در دهه 1980 در باشگاه‌های شبانه لندن شدند. این جنبش تنها درباره شیوه پوشیدن لباس که وانمود می‌شد از جنبش‌های هنری مانند سورئالیسم, آنارشیسم و فلیم بویانت برگرفته شده بود، تأکید می‌کرد. لباس‌های فرم این گروه‌ها، ترکیبی از مد لباسهای قدیمی پانک با شیوه‌های درهم و برهم جدید ابداعی در لباس‌پوشی بود.
مترو سکشوال
در سال 1994 یک روزنامه‌نگار مستقل انگلیسی به نام «مارک سیمسون» خالق واژه? مترو سکشوال (metrosexual) شد. او این واژه را به این ترتیب تعریف می‌کند:
خوب، مترو سکشوال‌ها مانند مردان همجنس‌گرا لباس می‌پوشند و رفتار می‌کنند؛ ولی دارای تمایلات همجنس‌خواهی درونی نیستند. یک مترو سکشوال نمونه، به وضوح مرد جوانی است که پول زیادی برای خرج کردن دارد و در یک کلان شهر زندگی می‌کند زیرا در چنین شهرهایی مغازه‌های لوکس، سلمانی‌های سطح بالا، باشگاه‌ها و... یافت می‌شوند.
منش نراندامه‌ای
منش نَراَندامه‌ای گونه‌ای از خودشیفتگی و الگویی شخصیتی است که وجه مشخص آن رفتار خودستایانه و خوددوستدارانه، لاف‌زنی، اعتماد به نفس افراطی، تکبر، رفتار جنسی ـ اجباری و در برخی موارد خودنمایشگری یا پرخاشگری است.
نمونه‌هایی از خودشیفتگی رهبران سیاسی
هیتلر و استالین نمونه‌هایی از انسان‌های خود شیفته بودند که با همین ویژگی به سوی رهبری جهان پیش می‌رفتند.
انسان خودشیفته قادر به دوست داشتن دیگران نیست و دوست داشتن برای او نامفهوم است (مشاهده میکنید که دائم دیگران را مورد تمسخر قرار میدهد و با زیردستان خود رابطه تحقیر آمیز دارد). البته در اوائل ارتباط برای فریب دادن دیگران و صید آنها از این مفهوم (دوست داشتن)استفاده میکند ولی همه اش فیلم و نقش بازی کردن است. باید توجه داشته باشید که افراد خودشیفته خوش سر و زبان هستند و در برخورد اول شما را جذب خود میکنند و در ضمن ظاهرا از اعتماد به نفس بالا و شاید کاذبی برخوردار باشند و حتی برای موفق جلوه دادن خود دروغ می گویند و بسیار بلوف میزنند.
از نظر اشترنبرگ عشق دارای سه جز یا سه مولفه است که عبارتند از تعهد یا وفاداری -صمیمیت و نزدیکی و مولفه سوم کشش جسمانی یا هوس. افراد خودشیفته دو مولفه اول را ندارند و خود این کافی است که زندگی زناشوئی را با مخاطرات جدی روبرو کند.
در تئوری طرحواره درمانی که توسط جفری یانگ ارائه شده است افراد خودشیفته که دارای طرحواره استحقاق هستند، به سه گروه تقسیم شدند که به شرح زیر است:
1-افرادی که در اثر تربیت ناز پرورانه بزرگ شده اند که به آنها استحقاق ناب میگویند. این افراد هر چه در کودکی خواسته اند برایشان فراهم بوده است و والدین آنها را لوس و نونور بار آوردند که درصد این افراد در جامعه ما کم نیست.
2-افرادی که با زجر و محرومیت بزرگ شده اند که به آنها استحقاق شکننده می گویند. اینها برای جبران افراطی احساس حقارت دست به رفتارهای خود شیفتگی میزنند.
3-افراد خودشیفته وابسته، که به دیگران آویزان شده و خود را مستحق این میبینند که افراد دیگر باید نیازهای آنها را براورده کند.
ملاکهای تشخیصی برای تشخیص افراد خود شیفته:
اگر از بین علائم زیر چهار یا پنج علامت در شما یا همسرتان وجود داشته باشد می توان به احتمال زیاد تشخیص اختلال شخصیت خود شیفته را اعمال کرد:
1- خودبزرگ بینی و مبالغه در مورد توانائیهای خود (احساس مهم بودن افراطی)
2- اشتغال ذهنی زیاد و خیال بافی افراطی در مورد پیشرفت و موفقیتهای نامحدود.
3- این باور که فرد بی نظیر و استثنایی است ولی توسط دیگران درک نمی شود.
4- نیاز شدید به تمجید و ستایش شدن توسط دیگران.
5- احساس حق به جانب بودن در اکثر مواقع بدون شواهد کافی.
6- استثمار دیگران.
7 - ناتوانی در همدلی کردن با دیگران (قادر به درک احساسات و رابطه همدلانه با دیگران نیست)
8- حسادت نسبت به دیگران و یا اینکه دیگران به من حسادت میکنند (مکانیزم فرافکنی)
9- متکبر و خودبین بودن (منم منم زدن)
خودشیفتگی یک بیماری روانی است که از سال 1980 شناخته شده است (قابل ذکر است که در دسته بندی جدید از بیماریهای روانی این اختلال در محور دو دی.اس.ام قرار دارد و جزو اختلالات بالینی نیست و بیماری محسوب نمی شود بلکه یک ویژگی شخصیتی به حساب می آید. اصطلاح بیماری شامل اختلالاتی مثل افسردگی، اضطراب، وسواس، فوبیا، پانیک و مواردی مثل آن است-دکتر دارابی)
جهان بینی یک انسان خودشیفته بر روی خودمحوری قرار دارد. او تشنه است و عطش تشنگی او در جلب توجه دیگران حد و مرزی نمی شناسد. هر چه بیشتر توجه مردم را به خود جلب کند، عطش او بیشتر می شود و همیشه یک انسان تشنه باقی می ماند. رابطه ی او با دیگران یک رابطه ی یک طرفه است. او فقط دریافت می کند. ما همگی با نوعی خودشیفتگی به دنیا آمده ایم و تقریباً تمام انسانها زندگی خود را با خودشیفتگی آغاز می کنند. یک نوزاد هنگامی که پا به عرصه گیتی می گذارد، یک دنیای کوچک و محدودی را مشاهده می کند که فقط خودش در درون آن زندگی می کند. او فقط نیازهای خود را می بیند که باید به وسیله دیگران آنها را برطرف سازد. ولی زمانی که نوزاد به سنین رشد می رسد، متوجه می شود که دنیایی که در آن زندگی می کند بزرگتر و پیچیده تر از دنیای کوچک و رویایی اوست که همه چیز را در خود می بیند.
در این درک و توجه، والدین و اطرافیان او نقش مهمی را ایفا می کنند که به بچه ها تفهیم کنند این دنیا فقط در آنها و خواسته هایشان خلاصه نمی شود. خودشیفتگی در حد متعادل خود، همانند پدیده های دیگر بد نیست و می تواند به اعتماد به نفس هم کمک کند. ولی هنگامی که از حد متعادل خود پا فراتر بگذارد، مشکلات زیادی را فراهم می کند. طبق مطالعاتی که در این زمینه انجام شده فرضیه بر این است که بعضی از بچه ها و نوجوانان به خاطر عدم توجه و یا بی مهریها و ستمهای وارد آمده، برای خود دنیایی خیالی و ذهنی می سازند که لااقل از آن دنیای خیالی، خود مورد توجه قرار بگیرند (قابل ذکر است که این یک فرضیه است و ریشه روان کاوی دارد و پشتوانه علمی و طرفدار زیادی در بین روانشناسان ندارد. دکتر دارابی)
این نوع افراد اگر هم معلومات و یا کالایی برای عرضه داشته باشند، تظاهر به آن و یا به رخ کشیدن این کالا به این و آن، حق اولویت را بر خود کالا به وجود می آورد. این پدیده را می توان در موارد مالی، اجتماعی، فرهنگی و غیره مشاهده کرد. اغلب خود شیفتگان در پی معالجه نیستند، چون باور ندارند که بیمار هستند. آنها تصور می کنند که افرادی استثنایی هستند که هیچگونه نیازی به کمک و درمان ندارند.
بعضی از پژوهشگران معتقدند که خودشیفتگی زائیده ی خودشیفتگی است، به دیگر سخن از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. (این دومین فرضیه در مورد علت شکل گیری شخصیت خود شیفته است که پشتوانه علمی و طرفداران بیشتری در بین روانشناسان دارد مطابق این فرضیه افراد خود شیفته دارای والدین خودشیفته ای هستند و یا اینکه آنها فرزندان خود را خودشیفته تربیت می کنند. در این تئوری بر اکتسابی بودن خودشیفتگی و نقش یادگیری تاکید میشود. دکتر دارابی)
طبق پژوهش های روانشناسان، امکان عوض کردن انسانهای خودشیفته کار ساده و آسانی نیست. همانند جریان آب رودخانه ایست که بخواهید جریان آب را به عقب برگردانید. سخنان و عقاید شما برای آنها چندان اثری ندارد. نه باید به تعریف و تمجید گزافه گویانه این خودشیفتگان دل خوش کرد و نه از ملامت و سرزنش های آنها رنجید. شما بیش از یک وسیله برای این افراد نیستید. در عرض 24 ساعت، در چشمان آنها از بهترین آدمها به بدترین آنها تبدیل می شوید.
افراد خودشیفته نمی توانند زیاد روابط عاطفی نزدیکی داشته باشند. آنها انسان های خودخواه، بی وفا و تشنه قدرت هستند. آنها ابتدا در جلد انسانهای جذاب برای جذب شکار خود وارد صحنه می شوند و بعد از رسیدن به اهداف خود 180 درجه تغییر جهت می دهند. طبق آمارهای به دست آمده، مردان بیشتر از زنان به دام خودشیفتگی پرتاب می شوند. معمولاً کسانی در دام خودشیفتگان می افتند که از عقیده و اعتماد به نفسی کافی بر خوردار نیستند.
منابع :
1.فقهی فرهمند، ناصر، مدیریت پویای سازمان، تبریز، انتشارات فروزش، چاپ اول، بهار 1381?
2.فقهی فرهمند، ناصر، مدیریت پایای سازمان، تبریز، انتشارات فروزش، زمستان 1382?
3.اسماعیل پور، رضا، مدیریت خودشیفته، گسترش صنعت سنگین، شماره 183 و 184، ابان 1372?
4.واژه نامه فلسفه و علوم اجتماعی ـ از دکتر جمیل صلیبا، ترجمه، کاظم برک ینسی و صادق سجادی، انتشار 1370.
5.فروم، اریش، دل آدمی، ترجمه گیتی خوشدل، نشر نو، 1362.
6- بخشی از مقالات دکتر بهنام اوحدی - روانپزشک و درمانگر مشکلات جنسی زناشویی و خانوادگی





Susa Web Tools