دوشنبه 94 شهریور 9 :: 1:23 عصر ::نگارنده : موسوی
نزدیکترین تصویری که از افراد افسرده به ذهن خطور می کند این است که آنها قادر به بیرون آمدن از رختخواب نیستند. در دیدگاه های شناخته شده این عمل را ناشی از از دست دادن انگیزه های معمولی در زندگی می دانند و اینکه شخص افسرده به خاطر عدم توانایی در روبرویی با مشکلات تسلیم می شود و انگیزه های ضروری برای ادامه زندگی در آنها کمرنگ می گردد. یکی از شایع ترین تعریف های علمی نسبت به افسردگی این است که انسان افسرده تعادل شیمیایی هورمون های مورد نیاز درون مغزش را از دست داده است. ولی با وجود تلاش همه جانبه علم داروسازی برای فراهم کردن تعادل دوباره در مغز افراد افسرده، بیماری افسردگی روز به روز گسترش بیشتری در دنیای معاصر می یابد. دکتر روتنبرگ که خودش در نوجوانی تجربه وحشتناک افسردگی را لمس کرده است این تفسیر و تحلیل از افسردگی را کافی نمی داند بویژه اینکه همواره این پرسش در برابرش قرار می گرفت که چرا این بیماری روز به روز از شیوع بیشتری برخوردار می شود. دکتر جاناتان روتنبرگ نویسنده کتاب « ریشه های تکاملی شیوع افسردگی» بدون آنکه منکر تاثیرات شفابخش داروهای افسردگی باشد بر اساس نظریه روانشناسی تکاملی، دلیل جدیدی را برای شیوع افسردگی ابراز کرده است که توضیح و تشخیص آن باعث دستیابی به راه حل های عملی برای مقابله با افسردگی خواهد داشت. او برعکس نظریه عمومی معتقد است که افراد افسرده هرگز دست از آرزو و اهداف خویش بر نمی دارند. او مدعی است که انرژی و احساساتی که موجود زنده برای دستیابی به یک «چیز» به خرج می دهد بر اساس یک سیتم باستانی در بدن جانوران تعبیه شده است. به نظر او حیوانات چاره ایی ندارند جز تطبیق و عوض کردن و کم و زیاد کردن خواسته های شان و بدن شان نیز طوری تنظیم شده است که به شکل های مختلف حس ناامیدی را با تلاش های خدشه ناپذیر ادامه دهند. برای مثال یک خرس اگر در شکار ماهی در رودخانه موفق نباشد به طور طبیعی می داند که احساسات و انگیزه هایش را کم و زیاد کند و مثلا به ماهی های مرده یا ماهی کوچکتر و یا حتی میوه ها برای رفع گرسنگی بسنده کند. دکتر روتنبرگ در تحقیقاتش نشان می دهد که انسانها از یک نظر با بقیه حیوانات فرق دارند. انسانها این قدرت را دارند که از هدف و سطح آرزوهای خود پایین نیایند. به اعتقاد دکتر روتنبرگ، بعضی از افراد افسرده بعد از یک شکست بزرگ به جای تغییر هدف تصمیم می گیرند که انگیزه ها و سطح تلاش و توقع خود را به یکباره متوقف کنند. از نظر او انسان افسرده بعد از روبرو شدن با سدهای بزرگ برای رسیدن به هدف، به جای آنکه دست از آن بکشند بر دستیابی به آن اصرار می ورزند و چون این وضعیت نمی تواند برای مدتی ادامه داشته باشد ضمن اصرار بر تعهدشان برای دستیابی به هدف، تا آنجا پیش می روند که بدن شان چاره دیگری ندارد جز آنکه سیستم انگیزه، انرژی و تمایل به همه چیز را کاملا خاموش سازند. مثال های زیادی را در زندگی می توان جستجو کرد. دونده حرفه ایی که همه زندگی اش را در این رشته گذرانده است بعد از جراحت قادر به ادامه رقابت نیست ولی قادر به جداسازی خود از تعهد و هدف اصلی زندگی اش نیست و به جای تغییر برنامه زندگی، دستور خاموش شدن انگیزه ها و انرژی در زندگی را برای خود صادر می کند. فردی که رابطه زناشویی اش به یکباره دچار اختلال شده است و همسرش را از دست داده است چون نمی خواهد موقعیت جدید و هدف جدید زندگی را بپذیرد به یکباره دست از همه انگیزه ها و تمایلات زندگی بر می دارد. از این منظر بعضی از افراد افسرده با تمام وجود خواهان حل مشکلات مربوط به رسیدن به هدف هستند ولی به خاطر یک قدرت تکاملی که مخصوص انسان هاست چون نمی خواهند بپذیرند که رسیدن به هدف ممکن نیست فرمان قطع انگیزه های زندگی را برای خود صادر می کنند. به نظر دکتر روتنبرگ این پدیده در عصر ما شیوع بیشتری دارد چون امکان تسلیم و در رختخواب ماندن برای جمعیت بیشتری از مردم امکان پذیرتر شده است. انسان افسرده ایی که دست از همه چیز می کشد و انفعال کامل اختیار می کند بر عکس جانوران دنیای طبیعی همچنان شانس زنده ماندن برایش زیاد است. دکتر روتنبرگ این نتیجه گیری را بسیار اساسی می داند چون اگر از این زاویه با افراد افسرده برخورد شود کافی است در دوران مشاوره به افراد افسرده این تشخیص منتقل شود که برای بیرون آمدن از وضعیت شان ناگزیر هستند دست از اهداف غیر عملی بردارند و انگیزه ها و احساسات و میل به زندگی را با اهداف جدید ایجاد کنند. Why Do Depressed People Lie in Bed?Jonathan Rottenberg http://www.psychologytoday.com/blog/charting-the-depths/201106/why-do-depressed-people-lie-in-bed http://www.freedigitalphotos.net |