الگوهای معینی که برای برقراری ارتباط با کودکان بکار می رود تقریبا همیشه متناقض هستند، یعنی برعکس هدف و منظور ما نتیجه می دهند.این الگوها نه تنها ما را در دستیابی به اهداف درازمدتمان یاری نمی کنند، بلکه غالبا خرابکاری هم در خانه بوجود می آورند.الگوهای متناقض در تربیت کودک شامل این موارد می شود: تهدیدها، رشوه ها، وعده ها، سخنان نیشدار و طعنه آمیز...
تهدیدها
دعوت به بدرفتاری- وقتی کودکان را تهدید می کنیم، در واقع آنان را به این دعوت می کنیم که عمل ممنوع شده را دوباره انجام دهند. وقتی به کودک می گوییم:(اگر تو یکبار دیگر آن کار را انجام بدهی...) او واژه های " اگر تو" را نمی شنود. او فقط این قسمت از حرف ما را می شنود که ( یکبار دیگر آن کار را انجام بده.) یعضی وقت ها کودک این گفته را این گونه تفسیر می کند: " مادر انتظار دارد که من یکبار دیگر این کار را انجام بدهم، وگرنه نا امید خواهد شد.
این قبیل هشدارها که شاید از نظر بزرگسال ها معقول می باشند نه تنها دردی را دوا نمی کنند، بلکه کار را هم بدتر می کنند.با این قبیل هشدارها می توان اطمینان داشت که آن عمل مخرب و نفرت انگیز دوباره تکرار خواهد شد.
هشدار: خودمختاری کودک را به مبارزه دعوت می کند. اگر کودک نسبت به خودش احترام قائل باشد، بایستی دوباره نافرمانی کند تا به خودش و به دیگران نشان دهد که آدم بزدل و ترسویی نیست.
پسرهفت ساله تفنگ بادی اش را به طرف برادرنوزادش گرفت و شلیک کرد. مادرش گفت:پسرم به برادت شلیک نکن به هدف شلیک کن، پسرک بار دیگر به برادرش شلیک کرد. مادر تفنگ را از او گرفت و به پسرش گفت: به ادم ها نباید شلیک کرد. مادر کاری را انجام داد که احساس کرد برای مراقبت از نوزادش و درعین حال برای حمایت از الگوهای رفتاری قابل قبول بایستی انجام دهد. پسرک عواقب اعمالش را بدون اینکه آسیبی به نفسش برسد، آموخت. راه حلهای ارائه شده مشخص بودند: یا باید تنها به هدف شلیک کرد و یا باید امتیاز داشتن تفنگ را از دست داد.
رشوه ها
استدلال(( اگر- آن وقت))- نوعی از برخورد هم هست که در آن، بطور آشکار به کودک گفته می شود که اگر کاری را انجام بدهد یا ندهد، آن وقت به او پاداش خواهند داد.
" اگر با برادر کوچکت خوب باشی، آن وقت تو را به سینما خواهم برد." اگر رخت خوابت را خیس نکنی، آن وقت من هم در عید یک دوچرخه برایت خواهم خرید."
این طرز برخورد ممکن است کودک را گاهی برای رسیدن به اهداف فوری و کوتاه مدت تحریک کند. اما به ندرت اتفاق می افتد که این نوع برخورد کودک را به سوی تلاش های پیگیر و طولانی مدت سوق دهد. گفتار ما به او می فهماند که ما به توانایی او برای تغییر یافتن و بهتر شدن شک داریم. " اگر تو دیگر بسترت را خیس نکنی، یعنی اینکه ما گمان نمی کنیم که تو بتوانی بسترت را خیس نکنی.
وقتی پدر یا مادر برای تایید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که گفته (( وعده داده نشده اش )) اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست.
وعده ها
به کودکان نه باید وعده داد و نه از آنها وعده گرفت. به این دلیل که روابط ما با فرزندانمان بایستی بر اساس اعتماد و اطمینان باشد. وقتی پدر یا مادر برای تایید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که گفته (( وعده داده نشده اش )) اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده ها باعث می شوند که توقعات غیر واقعی در کودکان بوجود بیاید. وقتی به کودک وعده داده می شود که او را به باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد بحساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیدا خواهد کرد و نه او مریض خواهد شد. و از آنجا که زندگی سرشار از حوادث غیر منتظره است، کودکان احساس خواهند کرد که به آنها خیانت شده و متقاعد خواهند شد که به والدین نمی توان اعتماد کرد.
نباید از کودکان وعده گرفت که در آینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعده ای نا خواسته می دهد، در واقع چکی بانکی می کشد که در آن بانک اصلا حساب ندارد.
سخنان نیشدار و طعنه آمیز
پدر و مادری که در استفاده از سخنان نیشدار و طعنه آمیز استعداد ذاتی دارند، خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک بحساب می آیند. استفاده از این نوع واژه ها مانع از پدید آمدن رابطه ای مثبت بین پدر و مادر با کودک می شود.
" آخر یک چیز را چند بار باید تکرار کنم، مگر تو کری؟ پس چرا گوشت با من نیست؟" تو خیلی بی ادبی. تو جنگل بزرگت کردند؟ "
این نوع والدین شاید خبر ندارند که سخنان طعنه آمیزشان حملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کند. این پدر و مادر آگاه نیستند که با این اظهار نظرهای توهین آمیز کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام پر می سازند و در نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شوند. سخنان نیشدار هیچ سهمی در تربیت و پرورش کودک ندارد.