همه جامعهشناسان و مردمشناسان که ازدواج را امری فراگیر در اجتماعات بشری میدانند، در مورد تعریف دقیق ازدواج مشکل دارند. در کتاب «ریشههای سکس در ماقبل تاریخ» تلاش میکنیم توضیح دهیم که جوامعی هم هستند که زوج ازدواجکرده توقعی برای مقید بودن به رابطه منحصربهفرد جنسی، تبادل و اشتراک دارایی، همکاری با همدیگر، مشکل اخلاقی برای پایان دادن به یک ازدواج و حتی وظایف بچهداری ندارند ولی با این حال، مردمشناسان از کلمه ازدواج برای نام بردن این نهاد اجتماعی استفاده میکنند.
پس در این میان عشق چه نقشی دارد؟
اغلب مردم با هم ازدواج میکنند چون میگویند عاشق همدیگر شدهاند که صد البته حقیقتی موقت بیش نیست. ما به جای آنکه از احساس زیبایِ عشق لذت ببریم، آن را در نهاد زناشویی به قراردادی ابدی تبدیل میکنیم. به گفته گوته، شاعر آلمانی: «عشق یک ایدهآل است و ازدواج یک واقعیت، مغلطه بین ایده و واقعیت چیزی جز عذاب در بر نخواهد داشت.»
قابلیت عشقورزی شاید مهمترین مشخصه انسانی ما باشد. در حقیقت، اغلب انسانشناسان به رابطه مشترک و درازمدت بین یک جفت حتی در بیبند و بارترین جوامع انسانی نیز شهادت میدهند. اما کتاب ما بر روی تکامل جنسی بشر تمرکز دارد و به تحولات احساسی بشر نمیپردازد. باز هم تکرار میکنیم؛ گرایشی که همواره در تلاش است عشق را با سکس یکی بداند، فرجام تلخ و و پر دردسری خواهد داشت.
اگر نظریه اصلی شما درست است پس چرا حتی اکثر جوامع صنعتی (حداقل به شکل رسمی)، فعالیتهای جنسی خارج از ازدواج را منع میکنند.
تقریباً غیرممکن است که بتوانیم تفاوت عظیم بین دنیای ماقبل کشاورزی و جامعه معاصر را درک کنیم. انسانشناسان معتقدند که جوامع بیابانگرد و شکارچی انسانی بر اساس ضرورت زندگیشان در یک حالت «مساواتجویانه» زندگی میکردند.
اصلاً برای عدهای کوچنشین با تولید بخور و نمیر، امکان تملک شخصی میسر نبود. به همین خاطر، همه ارزشهای اخلاقی و حتی مذاهب بدویشان با اصرار فراوان آنها را تشویق به همکاری، مشارکت در تهیه مصرف غذا، دفاع و تدارک پناهگاه جمعی و نگهداری از بچه ها میکردند.
با رشد و تکامل بهرهوری از گیاهان و تولید کشاورزی، از ده هزار سال پیش به اینسو، مالکیت شخصی به امری مهم و حیاتی تبدیل شد.
خانوادهها، زمینها را به تسخیر خود درآوردند و همه، همت خود را معطوف آن کردند تا ثروت و دارایی اضافی را در درون خانواده خود نگه دارند. از آن به بعد، نقش ارث و بالطبع ضرورت کنترل فعالیتهای جنسی همسر و یا همسران به درون ارزشهای اخلاقی راه یافت. مردان برای ضمانت و پایداری درآمد انباشتهشده و انتقال آن به فرزندان، هر لحظه قوانین سختتری را برای زنان اعمال کردند تا مطمئن شوند که اموالشان به فرزندان حقیقیشان میرسد. نشانههای مخوف از تنبیه مرگبار زنان هنوز در بعضی از مذاهب به چشم میخورد.
بنابراین، شما پیشنهاد میکنید همه باید در یک رابطه آزاد جنسی به سر ببرند و اصلاً در دام ازدواج نیفتند؟
بدون شک نه، ما هیچ پیشنهادی جز دانش و دانستن نداریم. ما حتی نمیدانیم این دانستههای مستند چه کاربردی در زندگی شخصی خودمان خواهد داشت. ما امیدواریم نوشتن کتابِ «ریشههای سکس در ماقبل تاریخ»، دامنه بحث درباره موقعیت جنسی بشر را کمی گسترش دهد تا مردم به واقعیتهای علمی «بشر بودن» توجه و دقت بیشتری داشته باشند. امید و انگیزه اصلی ما این است که بتوانیم به مردم نشان دهیم میتوانند تکیه کمتری به اسطورهها و داستانهای مذهبی و فرهنگی داشته باشند.
بخشی از کتاب " ریشه های سکس در ماقبل تاریخ "
نوشته ی : کریستوفر رایان