موسوی - باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 116
بازدید دیروز: 53
کل بازدیدها: 543252




گالری تصاویر سوسا وب تولز



یکشنبه 92 تیر 30 :: 11:48 صبح ::نگارنده : موسوی

داستـان زیبـای قلـب کوچـک از نادر ابراهیـمی

این داستان نادر ابراهیمی بقدری برام لذت بخش بود که حیفم اومد خواندن دوباره اونرا با شما دوستان شریک نشم ... لطفا در حین خواندن، حضور قلبتان را نیز فراموش نکنید.

من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو. مادربزرگم می‌گوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، ‌مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت می‌کند. برای همین هم، مدتی ست دارم فکر می‌کنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟ ‌دلم می‌خواهد تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم... یا... نمی‌دانم... کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد. خب راست می‌گویم دیگر . نه؟ پدرم می‌گوید:‌ قلب، مهمان خانه نیست که آدم‌ها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانه‌ی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد... قلب، راستش نمی‌دانم چیست، اما این را می‌دانم که فقط جای آدم‌های خیلی خیلی خوب است. برای همیشه ... خب... بعد از مدت‌ها که فکر کردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این کار را هم کردم اما... اما وقتی به قلبم نگاه کردم، دیدم، با این که مادر خوبم توی قلبم جا گرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده... خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم می‌رسید و قلبم را به هر دوتاشان می‌دادم؛ به پدرم و مادرم. پس، همین کار را کردم. بعدش می‌دانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه کردم و دیدم که بازهم، توی قلبم، مقداری جای خالی مانده... فورا تصمیم گرفتم آن گوشه‌ی خالی قلبم را بدهم به چند نفر؛ چند نفر که خیلی دوستشان داشتم؛ و این کار را هم کردم: برادر بزرگم، خواهر کوچکم، پدر بزرگم، مادر بزرگم، یک دایی مهربان و یک عموی خوش اخلاقم را هم توی قلبم جا دادم... فکر کردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده... این همه آدم، توی قلب به این کوچکی، مگر می‌شود؟ اما وقتی نگاه کردم،‌خدا جان! می‌دانید چی دیدم؟ دیدم که همه این آدم‌ها، درست توی نصف قلبم جا گرفته‌اند؛ درست نصف! با اینکه خیلی راحت هم ولو شده بودند و می‌گفتند و می‌خندیدند. و هیچ گله‌یی هم از تنگی جا نداشتند... من وقتی دیدم همه‌ی آدم‌های خوب را دارم توی قلبم جا می‌دهم، سعی کردم این عموی پدرم را هم ببرم توی قلبم و یک گوشه بهش جا بدهم... اما... جا نگرفت... هرچی کردم جا نگرفت... دلم هم سوخت... اما چکار کنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من که نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی، راستش، هر وقت که خودش هم، با زحمت و فشار، جا می‌گرفت، صندوق بزرگ پول‌هایش بیرون می‌ماند و او، دَوان دَوان از قلبم می‌آمد بیرون تا صندوق را بردارد... نادر ابراهیمی نکته : هرکسی را که میخواهیم نمی توانیم در قلبمان جا بدهیم (یعنی ما دعوتنامه را صادر میکنیم؛ بقیه اش به مهمان بستگی دارد)؛ چون آن شخص هم باید خودش بخواهد و بتواند با خودش کنار بیاید که برای ماندن در این قلب چه چیزهائی را باید کنار بگذارد؛ یعنی سبکبار بیاید تا راحت باشد وگرنه مشغول حمل و جادادن بارش میشود و از میهمانی قلب جا میماند!




یکشنبه 92 تیر 30 :: 5:0 صبح ::نگارنده : موسوی

باران می بارد به حرمت کداممان نمیدانم ولی این را خوب میدانم باران صدای پای اجابت است و خدا با همه یجبروتش دارد ناز میخرد ... پس نیاز کن...

مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـارد
بـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود . .
پـس چـرا ایـنـجـا
بـاران کـه مـی بـارد
عـطـر خـاطـ ـره هـا مـی پـیـچـد ؟




یکشنبه 92 تیر 30 :: 5:0 صبح ::نگارنده : موسوی

 گل‌ آفتابگردان‌ رو به‌ نور می‌چرخد و آدمی‌ رو به‌ خدا.

 ما همه‌ آفتابگردانیم. اگر آفتابگردان‌ به‌ خاک‌ خیره‌ شود و به‌ تیرگی، دیگر آفتابگردان‌ نیست.

 آفتابگردان‌ کاشف‌ معدن‌ صبح‌ است‌ و با سیاهی‌ نسبت‌ ندارد.

 اینها را گل‌ آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت‌ و من‌ تماشایش‌ می‌کردم‌ که‌ خورشید کوچکی‌ بود در زمین‌ و

  هر گلبرگش‌ شعله‌ای‌ بود و دایره‌ای‌ داغ‌ در دلش‌ می‌سوخت.

 آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت: وقتی‌ دهقان‌ بذر آفتابگردان‌ را می‌کارد، مطمئن‌ است‌ که‌ او

 خورشید را پیدا خواهد کرد.

 آفتابگردان‌ هیچ‌ وقت‌ چیزی‌ را با خورشید اشتباه‌ نمی‌گیرد؛ اما انسان‌ همه‌ چیز را با خدا اشتباه‌ می‌گیرد.

 آفتابگردان‌ راهش‌ را بلد است‌ و کارش‌ را می‌داند.

 او جز دوست‌ داشتن‌ آفتاب‌ و فهمیدن‌ خورشید، کاری‌ ندارد.

 او همه‌ زندگی‌اش‌ را وقف‌ نور می‌کند، در نور به‌ دنیا می‌آید و در نور می‌میرد.

 نور می‌خورد و نور می‌زاید.

 دلخوشی‌ آفتابگردان‌ تنها آفتاب‌ است. آفتابگردان‌ با آفتاب‌ آمیخته‌ است‌ و انسان‌ با خدا.

  بدون‌ آفتاب، آفتابگردان‌ می‌میرد؛ بدون‌ خدا، انسان.

 آفتابگردان‌ گفت: روزی‌ که‌ آفتابگردان‌ به‌ آفتاب‌ بپیوندد، دیگر آفتابگردانی‌ نخواهد ماند و

 روزی‌ که‌ تو به‌ خدا برسی، دیگر «تویی» نمی‌ماند.

 و گفت‌ من‌ فاصله‌هایم‌ را با نور پر می‌کنم، تو فاصله‌ها را چگونه‌ پُر می‌کنی؟

 آفتابگردان‌ این‌ را گفت‌ و خاموش‌ شد.

 گفت‌وگوی‌ من‌ و آفتابگردان‌ ناتمام‌ ماند. زیرا که‌ او در آفتاب‌ غرق‌ شده‌ بود.

 جلو رفتم‌ بوییدمش، بوی‌ خورشید می‌داد. تب‌ داشت‌ و عاشق‌ بود.

 

 خداحافظی‌ کردم، داشتم‌ می‌رفتم‌ که‌ نسیمی‌ رد شد و گفت:

 نام‌ آفتابگردان‌ همه‌ را به‌ یاد آفتاب‌ می‌اندازد، نام‌ انسان‌ آیا کسی‌ را به‌ یاد خدا خواهد انداخت؟

 آن‌ وقت‌ بود که‌ شرمنده‌ از خدا رو به‌ آفتاب‌ گریستم...


                                ‌عرفان‌ نظرآهاری




شنبه 92 تیر 29 :: 12:16 عصر ::نگارنده : موسوی

 1) یکی از بزرگان و عارفان می گوید: سوره یاسین را بسیار می خواندم و هر حاجتی که داشتم به تلاوت این سوره به این شکل مداومت می نمودم. در سوره یس هفت «مبین» وجود دارد؛ به هر مبین که رسیدی این دعا را 3مرتبه بخوان: «بسم الله الرحمن الرحیم، سبحان المنفّس عن کل مدیون، سبحان المفرج عن کل محزون، سبحان الناصر عن کل مظلوم، سبحان المخلص عن کل مسجون، سبحان من جعل خزائنه بین الکاف و النون، سبحان انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون، سبحان الذی بیده ملکوت کل شی و الیه ترجعون.»

2) از حضرت سلمان فارسی رحمة الله روایت شده اگر کسی ده روز بعد از نماز صبح قبل از سخن گفتن با کسی، سوره یس را بخواند و این دعا را قبل از تلاوت سوره مزبور ده مرتبه بخواند بعد سوره را بخواند هر حاجتی را که بخواهد انجام شود. انشاءالله زیرا که اسم اعظم خداوندی در این دعا است: «بسم الله الرحمن الرحیم، یا قدیم یا دائم یا حی و یا قیوم یا فرد و یا وتر یا واحد یا احد یا صمد یا من لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد و صلی الله علی محمد و اله اجمعین برحمتک یا ارحم الراحمین.»

 3) کسی که می خواهد مشکلش حل شود شب جمعه، چهار رکعت نماز بخواند و به این ترتیب که می آید: در رکعت اول: بعد از سوره «حمد» سوره «یس» را بخواند و سپس به رکوع رود و هنگامی که سر از رکوع بر می دارد صد مرتبه این ذکر را بگوید: «واذا سلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون» (بقره، 186). در رکعت دوم: حمد را دو مرتبه، سوره «یس» را یک مرتبه بخواند و بعد از آن قنوت را بجای آورد و به رکوع رفته و پس از سر برداشتن از رکوع همان ذکر (بقره، آیه 186) را صد مرتبه تکرار کند و به سجده رود و پس از دو سجده تشهد را بخواند اما بدون سلام برخیزد مثل کاری که در نماز ظهر انجام می دهد. در رکعت سوم: «حمد» را سه مرتبه و «یس» را یک بار و رکوع را بجای آورد و پس از سربرداشتن از رکوع این ذکر را صد مرتبه بگوید: «فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم»(بقره، آیه 137). در رکعت چهارم: حمد را چهار مرتبه بخواند و «یس»را یکبار بخواند و بعد از رکوع بگو: «یا ربِّ إدْفَعْ عَنّی الضُّرَّ وَ انْتَ اَرْحَمُ الراحِمینْ» . پس از دو سجده و تشهد و سلام به سجده برود و پیشانی را برزمین بگذارد و صد مرتبه این ذکر را بگوید: «استغفرالله» و بعد از آن گونه راست را بر زمین بگذارد و صد مرتبه بگوید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» و بعد گونه چپ را بر زمین بگذارد و بگوید: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» (یس، 82) و پس از آن حاجت را بخواهد که انشاءالله برآورده خواهد شد.

 4) برای برآورده شدن جمیع حاجات و سایر مهمات مجرب است به هر نیت که باشد سه نوبت سوره «یس» بخواند و هر نوبت که می خواند احتیاط می کند هرگاه به لفظ مبین می رسد یک انگشت خود را گره می کند بعد از آنکه سوره را تمام کرد سه نوبت این دعا را بخواند: «سبحان المفرج عن کل مهموم سبحان المنفس عن کل مدیون سبحان من جعل خزائنه بین الکاف و النون انّما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی ء و الیه ترجعون یا مفرج الهم فرج یا مفرج الهم فرج یا مفرج.»




جمعه 92 تیر 28 :: 4:40 عصر ::نگارنده : موسوی

در کتاب بحارالانوارجلد 85 صفحه 240 از مصباح کفعمی نقل شده است که دعای صنمی قریش دعائی عظیم الشأن و بلند مرتبه است و ازاسرار مشکله و بهترین اذکار است . عبدالله ابن عبّاس از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت در قنوت نماز آنرا می خواندند و شبها و روزها و سحرها بر آن مواظبت داشتند و بعضی از علما نوشته اند خواندن این دعا برای بر آمدن حوائج وخواسته ها مجرب است و روایت شده است که خوانند? این دعا مانند کسی است که در رکاب رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در جنگ بدر احد و حنین هزار تیر انداخته است .

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ العَن صَنَمَی قُرَیشٍ وَ جِبتَیها وَ طاغُوتَیها وَ إِفکَیها وَ إِبنَتَیهِما اللَّذینَ خالَفا أمرَک وَ أنکَرا وَحیَک وَ جَحَدا إِنعامَک وَ عَصَیا َرسُولَک وَ قَلَّبا دینَک وَ حَرَّفا کِتابَک وَ أحبا أعداءَک وَ جَحَدا آلاءَک وَ عَطَّلا أحکامَک وَ أبطَلا فَرائِضَک وَ ألحَدا فِی آیاتِک وَ عادَیا أولیاءَک وَ والَیا أعداءَک وَ خَرَّبا بِلادَک وَ أفسَدا عِبادَک.

اللّهُمَّ العَنهُما وَ أتباعَهُما وَ أولیاءَهُما وَ أشیاعَهُما وَ مُحِبّیهِما فَقَد أخرَبا بَیتَ النُّبُوَّة وَ رَدَما بابَه وَ نَقَضا سَقفَهُ وَ ألحَقا سَماءَهُ بِأرضِهِ وَ عالیَهُ بِسافِلِه وِ ظاهِرَهُ بِباطِنِه وَ استَأصَلا أهلَه وَ أبادا أنصارَه وَ قَتَلا أطفالَه وَ أخلَیا مِنبَرَه مِن وَصیِّه وَ وارِثِ عِلمِه وَ جَحَدا إمامَتَهُ وَ أشرَکا بِرَبِّهِما فَعَظِّم ذَنبَهُما وَ خَلِّدهُما فی سَقَرٍ وَ ما أدراکَ ما سَقَر لا تُبقی وَ لا تَذَر.

َاللّهُمَّ العَنهُم بِعَدَدِ کُلِّ مُنکَرٍأتَوهُ وَ حَقّ ٍاَخفَوهُ وَ مِنبَرٍ عََلوهُ وَ مُؤمِنٍ أرجَوهُ وَ مُنافِقٍ وَلَّوهُ وَ وَلیّ ٍآذُوهِ وَطَریدٍ آوَوهُ وَ صادِقٍ طَرَدوهُ وَ کافِرٍ نَصَرُوهُ وَ إِمامٍ َقهَرُوهُ وَ فَرضٍ غَیَّرُوهُ وَ أثَرٍ أنکَرُوهُ وَ شَرٍّ آثَرُوهُ وَ دَمٍ أراقُوهُ وَ خَیرٍ بَدَّلُوهُ وَ ُکفرٍ نَصَبُوهُ وَ إرثٍ غَصَبُوهُ وَ فَیءٍ اقتَطَعُوهُ وَ سُحتٍ اَکَلُوهُ وَ خُمسٍ استَحَلُّوهُ وَ باطِلٍ أسَّسُوهُ وَ جَورٍ بَسَطُوهُ وَ نِفاقٍ أسرَوُهُ وَ غَدرٍ أضمَرُوهُ وَ ظلمٍ نَشَرُوهُ وَ وَعدٍ أخلَفُوهُ وَ أمانٍ خانُوهُ وَ عَهدٍ نَقَضُوهُ وَ حَلالٍ حَرَّمُوهُ وَ حَرامٍ أحَلُّوهُ وَ بَطنٍ فَتَقُوهُ وَ جَنینٍ أسقَطُوهُ وَ ضِلعٍ دَقُّوهُ وَ صَکٍّ مَزَّقُوهُ وَ شَملٍ بَدَّدُوهُ وَ عَزیزٍ أذَلُّوهُ وَ ذَلیلٍ أعَزُّوهُ وَ حَقٍّ مَنَعُوهُ وَ کِذبٍ دَلَّسُوهُ وَ حُکمٍ قَلَّبَوهُ.

اللّهُمَّ العَنهُم بِکُلِّ آیَةٍ حَرَّفُوها وَ فَریضَةٍ تَرَکُوها وَ سُنَةٍ غَیَّرُوها وَ رُسُومٍ مَنَعُوها وَ أحکامٍ عَطَّلُوها وَ بَیعَةٍ نَکَسُوها وَ دَعوى أبطَلُوها وَ بَیِّنَةٍأنکَرُوها وَ حیلَةٍ أحدَثُوها وَ خیانَةٍ أورَدُوها وَ عَقَبَةٍ اِرتَقُوها وَ دِبابٍ دَحرَجُوها وَ أزیافٍ لَزَمُوها وَ شَهاداتٍ کَتَمُوها وَ وَصیَّةٍ ضَیَّعُوها.

اللّهُمَّ العَنهُما فی مَکنُونِ السِّر وَ ظاهِرِ العَلانیَةِ لَعناً کَثیراً أبَداً دائِمَاً دائِباً َسرمَداً لا انقِطاعَ لِأمَدِه وَ لا نَفادَ لِعَدَدِه لَعناً یَغدُو أوَّلُهُ وَ لا یَرُوحَ آخِرُهُ لَهُم وَ لِأعوانِهِم وَ أنصارِهِم وَ مُحِبّیهِم وَ مُوالیهِم وَ المُسَلِّمینَ لَهُم وَ المائِلینَ إلَیهِم وَ الناهِضینَ بِاحتِجاجِهِم وَ المُقتَدینَ بِکَلامِهِم وَ المُصَدِّقینَ بِأحکامِهِم.

پس چهار مرتبه بگو :

اللّهُمَّ عَذِّبهُم عَذاباً یَستَغیثُ مِنهُ أهلُ النّار آمینَ رَبَّ العالَمین


خدایا لعـنت کن دو بـت قریش و دو مشرک آنرا، و دو سرکرده ضلالت را، وآن دو دروغ پرداز را، و دو دختر آنان را،
کسانیکه فرمانت را زیر پا نـهادند، و وحی تو را نپـذیـرفتند، و نعـمت تو را انکار کردند، و نافرمانی پیامبرت را کردند، و دینت را واژگون نمودند،
و قـرآنـت را تحـریف کردند، و احکام تو را بی ثمر گذاردند و تـباه کردند احـکام واجـب تو را، و از در دشمنی با آیاتت برآمدند، و دشمنی کردند.
با دوستانت و دوستی کردنـد با دشمـنانـت، و شهـرهـای تو را ویـران ساخـتند، و بـندگانت را به فساد کشاندند، خدایا لعنت کن آن دوو پیروانشان و یارانشان و گرویدگان به آندو و دوستانشان را،زیرا آن دو ویران ساختند خانه نبوت (وحی) را، و در آن را کاملاً بستند، و شکستد سقف آن را، و آنرا زیر و رو کردند، و بالاو پایین آن را یکی کردند، و ظاهـر و باطنش را ویران کردند، و اهـل آن را از بیخ برانداختند و یاوران آن را هلاک کردند،و کودکانـشان را کشتند، و منبر نبوت را از وصیّ نبی و وارث پـیـامبر، تـهی کردند، و انـکـار کردند امـامت وصیّ پیامبر را، و مـشرک به خدا شدند، پس خدایا گناه آن دو را بزرگ شمارو برای همیشه در جهنم سقر جایشان بده، جهنمی که بندگان نمی توانند شدت عذابش را درک کنند، جهنمی که نه چیزی را باقی میگذارد و نه رها میسازد.
خدایا آن دو و پیروانشان را به عـدد هـر کار نـاروایی که انجام دادند لـعنـت کن، و به عدد هر حقی که مخفی داشتند، و هر منبری که به ظلـم بر آن بالا رفتند، و هر مـنـافقی.
که به کار گماردند،و هر مـؤمنی که تبعید ش کردند، و هر دوست خدا که آزردند، و هر تبعید شده ای که پناهش دادند، و هرراستـگویی که راندند، وهر کـافری.
که یـاری کردنـد، و هـرامام بر حقی که مقهورش کردند وهرواجبی که آن را تـغیـیر دادند، وهـردلیلی که انکـارش کردنـد، وهـرامر زشتی که اختیارکردند، وخون هایی که به ناحق ریختند وهرخبری که آن را عوض کردند،و هر حکمی که خلاف ان را انجام دادند و هرکـفـری که به پا داشتند،وهر دروغی که راست جلوه دادند و هرارثـی که به زورگرفتند،و هر غنیمتی که به ناحقّ ملک خود ساختند و هر مال حـرامـی که خوردند، و هـر خمسی که برای غـیر اهـلش حـلال شمردند، و هر باطلی که اساس آن را نهادند،و هر ستمی که گسترش دادند، و وعده هایی که بدان وفا نکردند، و پیمان هایی که شکستند، و حلال هایی که تحریم نمودند،و حرام هایی که حـلال کردند، وهرنـفـاقی که پنهان داشتند،و هرنیرنگی که انجـامش را به دل گرفتند، و پهـلوهایی که شکافتند، وجـنـینی که سبب سقط آن شدند استخوانی که شکستند، و هر سندی که آن را دریدند، و هر اجتماعی که پـراکندند، و هر خواری که عـزت بخـشیـدند،و هر عـزیـزی که خوارش کردند، و هر حـقی کـه از صـاحبانش باز داشتند، خدایا لـعـنـت کن آنان را به عـدد هـر آیه ای که آن را تغییر داده و تحریف کرده اند،و هر واجبی که آن را ترک کردند و هـر روش پـسندیده ای که تغیـیرش دادند، و هر حکمی که آن را وارونه کردند،و جلوی انجام ان را گرفتند. و ارحامی که انها را ازبین بردند.
و هر شهادتی که مخفی داشتندو وصیتی را که ضایع گردند و ایمانی که از بین بردند و ادعای باطلی را که داشتند
و بیعتی را که انکار کردند و هر نیرنگی را که انجام دادند، و هر خیـانـتی که وارد دیـن کردند، و هر گردنه ای که بالای آن رفتند(برای کشتن پیامبر"صلی الله علیه واله")
و هر تـقلبی که مـقیّد به او بودند، و هـر امانتی که به ان خیانت کردند خـدایـا لـعنـت کن آن دو (عـمر و ابوبکر"لعنة الله علیهما") را درپنهان نهان و آشکار ظاهرلعنتی زیاد، پیوسته، مدام، بی ابتدا و بی انتها، لعنتی که زمانـش پایانی ندارد
و عددش را انتـهـایی نیست، لـعـنـتی که آغـازش را صـبحی باشد ولی انجامـش را شبی نباشد، لعنت تو باد بر آنان و یارانـشان و مـدد کـارانشـان و دوسـتـانـشان و پیروان آنها و آنان که به انها ایمان اوردند و کسانی که خود را در اختیار آنان گذاشته اند و به آنان مـایـلنـد، و کـسـانی که ادعــاهـای بی اسـاس آنــان را عَــلَــم کـردند.
و پـیـروی کـردنـد از سخـنـان آنان، و قــضـاوت هــای و احکام بـاطـل آنـان را تـصـدیق نـمـودند.
سپس چـهـار مـرتـبـه بگو:
خداوندا عذاب فرما آنانرا،عذابی که استغاثه وفریاد اهل آتش ازآن عذاب بلندست. امین رب العالمین




سه شنبه 92 تیر 25 :: 11:28 صبح ::نگارنده : موسوی

امروز توی اداره چند تا از همکارا راجع به نماز جمعه بحث میکردند و در مورد قنوت نماز اختلاف نظر بود ، برا همین این پست رو گذاشتم که کسایی که نمیرن نماز جمعه لااقل بدونن چه جوری خونده میشه و اگه یه جا صحبت شد یا ازشون سئوال شد کم نیارن!!؟؟

نماز جمعه، نمازی است که مسلمانان هر جمعه، اول ظهر و به جای نماز ظهر برگزار می‌کنند. این نماز باید حتماً به صورت جماعت خوانده شود و به تنهایی نمی‌توان آن را خواند.

نماز جمعه دو رکعت است و دو قنوت مستحبی دارد، یکی در رکعت اول، قبل از رکوع و دیگری در رکعت دوم، پس از رکوع. خواندن دو خطبه، توسط امام جمعه، قبل از نماز، واجب است. ترتیب اعمال در نماز جمعه بدین شرح است: تکبیرةالاحرام، حمد و سوره، قنوت، رکوع، دو سجده، حمد و سوره، رکوع، قنوت، دو سجده، تشهد و سلام.




دوشنبه 92 تیر 24 :: 11:7 صبح ::نگارنده : موسوی

در مورد تربیت فرزند به منابع زیر مراجعه نمایید:
1- تربیت کودک، ابراهیم امینی
2- راه تربیت، مجید رشید پور، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
3- آشنایی با تعلیم و تربیت اسلامی، مجید رشید پور، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
4- روانشناسی و تربیت کودکان و نوجوانان، دکتر غلامعلی افروز، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
5- تربیت طبیعی در مقابل تربیت عاریه ای، عبدالعظیم کریمی، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
6- والدین و مربیان مسؤول، رضا فرهادیان، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم
7- خانواده و دشواری های رفتاری کودکان، دکتر علی قائمی، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
8- مجموعه کتاب های خانواده، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
9- پرورش مذهبی کودکان، دکتر علی قائمی
10- آزادی کودک و حدود آن، دکتر علی قائمی
11- اصول و روشهای تربیت در اسلام ، احمدی ،سید احمد ، تهران : انتشارات انجمن اولیاء و مربیان ، 1373
12- اسلام و تعلیم و تربیت ،حجتی ، سید محمد باقر ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی ،1368
13- گفتارهائی پیرامون اثرات پنهان تربیت آسیب زا ،کریمی ، عبدالعظیم ، تهران : انتشارات انجمن اولیاء و مربیان ، 1373
14- با تربیت مکتبی آشنا شویم ، مظلومی، رجبعلی ، تهران : انتشارات امیر کبیر، 1366
15-جایگاه پرورش حسِ دینی در تربیت کودکان نویسنده : محمد قمی فر




دوشنبه 92 تیر 24 :: 9:46 صبح ::نگارنده : موسوی




پنج شنبه 92 تیر 20 :: 9:57 صبح ::نگارنده : موسوی

اینم دستور پخت سوپی که بهارک عزیزم عاشقشه

 

مواد لازم برای 4 نفر

  • جو پرک شده (و البته گندم حلیمی بهتر است): 1 لیوان
  • هویج نگینی شده: 1 لیوان
  • سینه مرغ یا بال و گردن: 250 گرم
  • پیاز: یک عدد متوسط
  • پیازچه خرد شده: یک فنجان
  • قارچ: 6 تا 7 عدد متوسط
  • خامه: یک فنجان
  • شیر: به میزان لازم
  • نمک: به میزان لازم

 

روش تهیه

ابتدا جو را خوب شسته و در قابلمه میریزیم، سپس پیاز نگینی شده تفت داده شده را اضافه میکنیم، مرغ، قارچ خرد شده، هویج نگینی شده و کمی نمک به آن اضافه کرده و مقداری آب میریزیم و میگذاریم با حرارت ملایم بپزد.(در قابلمه را کج بگذارید چون سر میرود) بعد از پخت ، زمانیکه آب سوپ کشیده شد شیر را به آن اضافه میکنیم و اجازه میدهیم تا سوپ ما با شیر هم بپزد.(لازم بذکر است شیر را میتوانیم در 2 الی 3 مرحله اضافه کنیم و تا حدی شیر میریزیم که سوپ ما سفید و خوش رنگ شود). در 15 دقیقه آخر پخت، پیازچه خرد شده را می افزائیم، البته میتوانیم سبزی سوپ(گشنیز و جعفری) هم استفاده کنیم اما سوپ شیر با پیازچه بسیار خوشمزه تر میشود. در نهایت پس از اینکه سوپ جا افتاد، آنرا خاموش نموده و زمانیکه حرارت آن کمتر شد خامه را به آن اضافه میکنیم(اگر وقتیکه سوپ داغ است خامه را به آن اضافه کنیم، سوپ حالت بریده بریده میشود. البته اضافه کردن خامه اختیاری است و کسانی که رژیم دارند میتوانند آنرا حذف کنند.)

در صورتیکه میخواهید سوپ ملایم تری داشته باشید میتوانید با بلغور جو یا بلغور گندم حلیمی بپزید یا نصف پیمانه گندم حلیم و نصف پیمانه بلغور گندم حلیمی استفاده کنید.)




پنج شنبه 92 تیر 20 :: 9:15 صبح ::نگارنده : موسوی

بار الهی !

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد نروم باز به جایی ..پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

کس به غیر تو نخواهم چو بخواهی چی نخواهی

باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی ...

 




Susa Web Tools