باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 64
بازدید دیروز: 33
کل بازدیدها: 539756




گالری تصاویر سوسا وب تولز



یکشنبه 93 شهریور 16 :: 5:47 عصر ::نگارنده : موسوی

*مفهوم واقعیت درمانی* "واقعیت درمانی" رویکردی استراتژیک نسبت به تغییر رفتار است؛ بنابراین برای تبیین آن ابتدا باید به توصیف "تئوری انتخاب" پرداخت. در روانشناسی رویکردهای مختلفی مانند "رفتاردرمانی"، "شناخت درمانی"، "روان تحلیلگری" و غیره در حوزه تغییر رفتار فعال هستند. رفتاردرمانی، به تغییر رفتار از طریق اصول یادگیری می‌پردازد و شناخت‌درمانی به تغییر رفتار فردی و بهبود وضعیت بهداشت روانی وی از منفی به مثبت با استفاده از اصول برگرفته از علوم و تئوری شناختی( Cognitive Science) می پردازد. "واقعیت درمانی" نیز رویکردی همانند سایر رویکردهای روانشناسی، برای تغییر رفتار در وهله نخست بیماران روانی، و سپس در فرایند گسترش خود کمک به تغییر رفتار مراجعین، دانش‌آموزان و سایر افراد می‌باشد. "واقعیت درمانی" مجموعه‌ای از تکنیک‌ها، روش‌ها و ابزارهایی است برای کمک به افراد، به منظور حرکت از رفتارهای ناکارآمد به رفتارهای کارآمد، از انتخاب‌های مخرب به سازنده، و از همه مهم‌تر از سبک زندگی‌ ناخشنود به سبک زندگی‌ خشنود؛ هم‌چنان‌که سایر رویکردهای روانشناختی نیز از روش‌های مخصوص بخود به ایجاد تغییر رفتار مراجعین می‌پردازند. در واقع، واقعیت درمانی اساسا یک نظریه روان‌درمانی بوده است که از دل بیمارستان‌های روانی در درمان بیماران سایکوز و اسکیزوفرنیک، برخاسته است. "ویلیام گلاسر" روانپزشک امریکایی، که معتقد است در طی فعالیت‌های حرفه‌ای خود به عنوان روانپزشک حداقل دو تن دارو به مراجعین خود تجویز کرده است، در مشاهدات خود دریافت که "بیماران اسکیزوفرنیک" رفتار خود را انتخاب می‌کنند، می‌دانند کجا چه هذیانی را باید بگویند، در چه شرایطی باید توهمات خود را بیان کنند و در چه شرایطی نباید از توهمات خود سخن به میان آورند. با وجودی که در زمان فعالیت "گلاسر" رویکرد فرویدی حاکم بود، وی در سال 1960 کتاب "واقعیت درمانی" را منتشر کرد؛ مبنی بر این ‌که بیماران به روان‌تحلیل‌گری (تجسس اتفاقات گذشته) و یا تجویز دارو (برای تنظیم هورمون‌های شیمیایی و امواج مغزی) نیازی ندارند. چرا که آن‌ها بر اساس تصمیم‌گیری‌هایی رفتار خود را تعیین می‌کنند. "ویلیام گلاسر" معتقد بود انسان باید با واقعیت روبه‌رو شود. اساس واقعیت‌درمانی بر این اصل که انسان‌ها همواره رفتار خود را انتخاب می‌کنند، استوار است. هر نوع رفتاری که از فرد سر می‌زند، انتخاب شده است و هر رفتار برای کاهش سطح ناکامی یا ارضا‌ی نیاز خاصی انجام می‌گیرد. اگرچه ممکن است این رفتار ناکارآمد باشد، اما به این علت که فرد راه بهتری برای کاهش ناکامی خود در آن لحظه نمی‌شناسد، به رفتار خود ادامه می‌دهد. "گلاسر" در سال 1960 پس از ارائه نظریه واقعیت درمانی، به آموزش روانپزشکان پرداخت تا به جای تجویز دارو و استفاده از روان تحلیل‌گری (Psychoanalyzes)، از فنون واقعیت درمانی استفاده کنند. پس از آن، وی با پدیده "فرار دختران از منزل" مواجه شد؛ دولت امریکا با نگهداری این دختران مشکل داشت. گلاسر اظهار کرد که دختران مذکور همانند اسکیزوفرنیک‌ها، بنا به دلایل خاصی رفتار خود را ( ناپیروی اجتماعی و فرار از منزل) انتخاب کرده‌اند. وی با دولت به مدت 5 سال قرارداد بست، تا بتواند با استفاده از رویکرد واقعیت درمانی رفتار دختران فراری را مطالعه کند. او طی مدت قرارداد، هر ماه توانست یک یا چند تن از دختران را جذب مدرسه، دانشگاه و محیط کار کند، مقدمات ازدواج آن‌ها را فراهم نماید و آن‌ها را به زندگی نرمال و طبیعی بازگرداند. "ویلیام گلاسر" قلمرو تاثیر واقعیت درمانی را توسعه داد و به این نتیجه رسید که واقعیت‌ درمانی تنها برای درمان اسکیزوفرنیک‌ها نیست، بلکه می‌توان از آن برای درمان افرادی که دارای سابقه‌ای از نابهنجاری‌های اجتماعی هستند نیز استفاده کرد. وی نظریه خود را نظریه‌ای شناختی - رفتاری می‌دانست که رفتار آدمی را تبیین می‌کند. "گلاسر" پس از ارائه نظریه واقعیت درمانی با "نظریه کنترل" ویلیام پاورز آشنا شد. بر اساس نظریه کنترل، مغز انسان برای صدور رفتار همانند یک نظام کنترل‌گر عمل می‌کند. مغز انسان همانند عملکرد سیستم تهویه هوا که با تنظیم آن می‌توان دمای مطلوب را برای کنترل محیط ایجاد کرد، سعی می‌کند رفتارهایی را برای کنترل محیط و ایجاد فضایی مطلوب از خود صادر کند. گلاسر نظریه پاورز (نظریه کنترل) را در دل واقعیت‌ درمانی بسط داد و از ترکیب آن دو، "نظریه انتخاب" را ارائه کرد. وی در واقع نظریه کنترل را تعدیل کرد، مبنی بر این‌که مغز چگونه و چرا کار می‌کند؟ "نظریه انتخاب" شالوده و پایه اصلی واقعیت درمانی است. بنابراین اگر کسی قصد درمان مراجعین خود با استفاده از واقعیت درمانی را داشته باشد، باید ابتدا با نظریه انتخاب آشنا باشد. برای نمونه اگر فردی مبتلا به فوبی اجتماعی (Social Phobia) است، درمانگر باید بداند که این فرد رفتار خود را (در اینجا ترس و اجتناب از جمع) انتخاب کرده است. به این ترتیب که، این رفتار زمانی برای وی فایده داشته است، اما فرد مذکور هم‌اکنون علت تکرار آن رفتار را نمی‌داند و هنگامی که در موقعیت ترس از ارزیابی توسط دیگران قرار می‌گیرد، از موقعیت اجتناب کرده و از خود اضطراب نشان می‌دهد. درمانگر موظف است به او کمک کند تا دریابد راه‌های کارآمد دیگری نیز برای انتخاب وجود دارند. "گلاسر" اصطلاحاً زبانی را به‌ کار می‌برد که در آن برای بیان رفتار فرد، از فعل یا اسم خاصی استفاده می‌شود. برای نمونه به جای این‌که به مراجع بگوید شما اضطراب دارید، می‌گوید اضطراب‌گری می‌کنید و یا از خود اضطراب نشان می‌دهید. شاید پذیرفتن این مطلب، آسان نباشد. چرا که ممکن است یک فرد افسرده بگوید چرا من باید افسردگی را انتخاب کنم، در حالی که افسردگی برای هیچ کسی احساس خوشایندی نیست. اما در این مورد یک دلیل تحولی وجود دارد؛ این که فرد احساس افسردگی را انتخاب نمی‌کند، بلکه افکار و رفتارهایی را انتخاب می‌کند که برآیند آن‌ها مساوی با رفتار افسرده‌وار است. گلاسر در زمان ارائه "نظریه انتخاب" به تبیین چگونگی و چرایی کارکرد مغز پرداخت. وی وقتی به این نظریه بنیادی رسید، احساس کرد همگان در حال رفتار کردن هستند. چرا که همه آنچه که از ما سر می‌زند، رفتار است. هذیان‌گویی‌ها و توهمات یک فرد اسکیزوفرنیک نیز رفتار است. افسردگی، وسواس‌گری یک بیمار در حین شستن دست و یا غسل کردن وی به مدت 20 دقیقه یا اضطراب امتحان و شب‌ادراری کودک و ... همگی نوعی رفتار محسوب می‌شوند. گلاسر نظریه خود را به مدارس نیز تعمیم داد. او معتقد بود کاری که دانش‌آموزان در مدارس انجام می‌دهند، نوعی رفتار است. درس نخواندن و یا به عبارتی تنبلی کردن دانش‌آموزان نیز رفتار محسوب می‌شود. وی در مورد تاثیر نظریه انتخاب در سیستم مدارس گفت: اگر معلمان با تئوری انتخاب آشنا باشند و بدانند چرا و چگونه دانش‌آموزان رفتار می‌کنند، در آن صورت خواهند توانست با برخورد درست خود در دانش‌آموزان انگیزه لازم را ایجاد کنند. گلاسر به صورت تصادفی صحبت‌های "دمینگ"، پدر مدیریت کیفیت ژاپن (Quality management) که ژاپن را متحول کرد، شنید و دریافت دمینگ از مدیریتی صحبت می‌کند که وی در تئوری خود ارائه کرده است. پس از گفت‌وگوی این دو صاحب‌نظر با یکدیگر و انتشار کتابی مشترک، گلاسر تئوری انتخاب را به محیط کار نیز تعمیم داد: پرسش مهم این بود که مثلا در محیط خبرگزاری چرا یک خبرنگار با کیفیت کار می‌کند و دیگری بی‌دقت؟ چرا کارمندی دلسوزانه و در ساعات بیشتری کار می‌کند و دیگری فقط به کارت زدن در شرکت خود بسنده می‌کند؟ چرا کارخانه‌ای سوددهی دارد و دیگری ندارد؟ به اعتقاد گلاسر این مساله نیز به میزان آگاهی مدیر از تئوری انتخاب بستگی دارد




دوشنبه 93 شهریور 10 :: 3:16 عصر ::نگارنده : موسوی

 

این ترانه توسط  «Francoise Hardy»، خواننده فرانسوی در سال 1964 اجرا شده است که تقدیم به تمام دوستداران آهنگ فرانسوی میکنم

 

On est bien peu de chose  ما خیلی کوچک هستیم

Et mon amie la rose  و دوست من گل سرخ

Me l"a dit ce matin  امروز صبح این را به من می‌گفت

A l"aurore je suis née  سپیده که زد متولد شدم

Baptisée de rosée  با شبنم غسل تعمیدم دادند

Je me suis épanouie  شکفته شدم

Heureuse et amoureuse  سعادتمند و عاشق

Aux rayons du soleil  در پرتو نور خورشید

Me suis fermée la nuit  شب که شد بسته شدم

Me suis réveillée vieillie  چشم که باز کردم پیر شده بودم

 

Pourtant j"étais très belle  ولی من خیلی زیبا بودم

Oui j"étais la plus belle  بله من زیباترین بودم

Des fleurs de ton jardin  میان گل‌های باغچه تو

 

On est bien peu de chose  ما خیلی کوچک هستیم

Et mon amie la rose  و دوست من گل سرخ

Me l"a dit ce matin  امروز صبح این را به من می‌گفت

Vois le dieu qui m"a faite    ببین خدایی که مرا آفرید

Me fait courber la tête  سر مرا چطور خم کرده

Et je sens que je tombe  و من حس می‌کنم که دارم می‌افتم

Et je sens que je tombe  و من حس می‌کنم که دارم می‌افتم

Mon cœur est presque nu  قلبم لخت و عریان شده

J"ai le pied dans la tombe  پایم لب گور است

Déjà je ne suis plus   چقدر زود نابود شده‌ام

 

Tu m"admirais que hier  همین دیروز بود که تو تحسینم می‌کردی

Et je serai poussière  و من غباری بیش نخواهم بود

Pour toujours demain  فردا، تا ابد

 

On est bien peu de chose  ما خیلی کوچک هستیم

Et mon amie la rose  و دوست من گل سرخ

Est morte ce matin  امروز صبح مرد

La lune cette nuit  دیشب ماه

A veillé mon amie  بر بالینش نشسته بود

Moi en rêve j"ai vu  من توی خواب دیدمش

Eblouissante et nue  فریبا و عریان بود

Son âme qui dansait  روحش داشت می‌رقصید

Bien au-delà du vu  بالاتر از آنجا که چشم کار می‌کرد

Et qui me souriait  و او به من می‌خندید

 

Crois celui qui peut croire  ایمان بیاور به کسی که می‌تواند ایمان بیاورد

Moi, j"ai besoin d"espoir  من به امید احتیاج دارم

Sinon je ne suis rien   و گرنه هیچ نیستم

 

On bien si peu de chose ما چقدر کوچک هستیم

C"est mon amie la rose  این را دوست من گل سرخ

Qui l"a dit hier matin  دیروز صبح به من می‌گفت




شنبه 93 شهریور 1 :: 3:42 عصر ::نگارنده : موسوی

براى درمان مى ‏توان از راه و رسم ‏ها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مى‏کند.

1- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده، و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مى ‏توانند به آن اقدام کنند.

2- تغییر شرایط زندگى:از شیوه‏هاى درمان این است که زندگى بیمار را به محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مسئله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد. بررسی هاى تجربى نشان مى ‏دهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى، بهبود کامل حاصل مى‏شود.

وسواس چیست و چگونه آن را درمان کنیم؟

3- ایجاد اشتغال و سرگرمى: تطهیرهاى مکرر و دوباره‏کارى‏ها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصت کافى براى انجام آن در خود احساس مى‏ کند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبت‏به برخى از امور بى‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.

4- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشه ‏گیرى و تنهایى بیرون کشید. زندگى در میان جمع خود مى‏تواند عاملى و سببى براى رفع این حالت‏ باشد. ترتیب دادن مسافرت هاى دسته جمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصاً در افرا کمرو مؤثر است.

5- شیوه‏هاى اخلاقى: رودربایستى‏ها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى به نحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى‏ شود. طرح سؤالات انتقادى توأم با لطف و شیرینى، به ویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى‏ تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که «انتقاد» به «ملامت» منجر نشود و روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى ‏دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عُرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مى ‏تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.

6- تنگ کردن وقت: بیش از این هم گفته ‏ایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت‏ ببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم است ‏با استفاده از فنون و شیوه‏هایى او را به کارى مشغول دارید و به امر و وظیفه‏ اى وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است‏ سریعاً انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه‏ اى در مواردى مى‏تواند به صورت جدى در درمان مؤثر باشد.

7- زیر پا گذاردن موضوع وسواس: در مواردى براى درمان بیمار چاره‏اى نداریم جز این که به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که او آن را نجس مى‏ داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى‏ شمارد و به نماز بایستد و وظیفه‏ اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را واداریم تا همان کارى را که از آن مى‏ ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورتی است که در مى ‏یابد هیچ واقعه ‏اى اتفاق نمى‏ افتد.

شیوه‏هاى اصولى در درمان وسواس:

الف) روان پزشکى: اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلى ‏اش در روان پزشکى او به او اجازه مى‏ دهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشه‏یابى‏ها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود 300-200 ساعتى هم در رابطه با شناخت‏ خویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوه‏هاى دیگرى را که براى درمان لازم مى ‏بینند به کار گیرند.

گاهى لازم است که بیماران را در مؤسسات روان ‏پزشکى یا در بیمارستان‏ها به طرق روانکاوى و روان‏درمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است؛ به ویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.

ب) روان درمانى: این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روان شناس صورت مى‏ گیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که براساس روابطى نسبتاً طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى‏ رود. درمان اختلال به‏ صورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مى ‏گیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است از دارو استفاده شود. البته اصل بر این است که براساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.

اصولى در روان درمانى: در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبه‏ها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:

الف - اصلاح محیط: و غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبه ‏هاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرت ها، فعالیت هاى تفریحى، گردش ها، تلاش هاى جمعى، مشارکت ها در امور،... است.

ب - ارتباط خوب و مناسب:در روان درمانى آنچه مهم است، داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق به جانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و... است.

ج - روانکاوى و روان درمانى: که در آن تلاشى براى ریشه ‏یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود، گشودن عقده‏ها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشاء اختلال خود، القائات لازم و... است.

دکتر علی زاده




شنبه 93 شهریور 1 :: 3:41 عصر ::نگارنده : موسوی

وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر است که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت ‏به شخصیت‏ خود بوده از غیرعادى و نابهنجار بودن رفتار خود آگاه است. روان شناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نِوروزهاى شدید مى ‏دانند که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب می کند و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال مى ‏سازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است.

روانکاوان نیز وسواس را نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مى ‏کنند و آن را حالتى مى ‏دانند که در آن، فکر، میل، یا عقیده‏ اى خاص، که اغلب وهم‏ آمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مى ‏گیرد، آنچنان که اختیار و اراده را از او سلب می کند و بیمار را وامى ‏دارد که حتى رفتارى را برخلاف میل و خواسته ‏اش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگى کار یا افکار خود آگاه است اما نمى ‏تواند از قید آن رهایى یابد.

وسواس به صورت هاى مختلف بروز مى‏ کند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مى‏ شود:

اجتناب؛ تکرار و مداومت؛ تردید؛ شک در عبادت؛ ترس؛ دقت و نظم افراطى؛ اجبار و الزام؛ احساس بن بست؛ عناد و لجاجت.

وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجاً رشد مى‏کند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دوره‏اى پدید مى‏آید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مى‏آید.

علائم دیگر: در مواردى وسواس به صورتِ خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى، بهانه‏ گیرى، بى‏ خوابى، بدخوابى، بى ‏اشتهایى،... متجلى مى‏ شود آنچنانکه به اطرافیان فرد این احساس دست مى ‏دهد که نکند وی دیوانه شده باشد.

انواع وسواس: وسواس هایى که تمام فکر و اندیشه افراد را تحت تأثیر قرار می دهد و احاطه ‏شان مى ‏کند معمولاً به صورت هاى زیر است:

وسواس فکرى:

این وسواس به صورت هاى مختلف خود را نشان مى‏ دهد که برخى از نمونه‏ هاى آن به شرح زیر است:

اندیشه درباره بدن:

بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشک مراجعه مى ‏کند و در صدد به‏ دست آوردن دارویى جدید براى سلامت ‏بدن است.

رفتار حال یا گذشته:

مثلاً در این رابطه مى ‏اندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز که مرتکب فلان عمل مى ‏شود آیا درست مى ‏اندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواست ‏یا ناروا؟

در رابطه با اعتقادات: گاهى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرت‏هاى اعتقادى فراهم مى‏ سازد. مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را به خود مشغول مى ‏دارد.

اندیشه افراطى:

گاهى وسواس در مورد امرى به صورت افراط در قبول یا رد آن است ‏با این که بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى به صورتى است که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مى ‏سازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مى‏ کند بدون این که آن مسئله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد؛ مثلاً در رابطه با دارویى عقیده‏اى افراطى پیدا مى‏ کند به گونه‏ اى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مى‏داند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجه‏ اى دست نیابد.

2 - وسواس عملى:

وسواس عملى به شکل هاى گوناگون خود را بروز مى‏ دهد که ما به نمونه‏ ها و مواردى از آن اشاره مى‏ کنیم :

شستشوى مکرر: مردم برحسب عادت تنها همین امر را وسواس مى‏ دانند و این بیمارى نزد زنان رایجتر است.

رفتار منحرفانه:

جلوه آن در مواردى به صورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مى‏ شود که هیچ‏ گونه نیاز مادى ندارند.

دقت وسواسى:

نمونه‏ اش را در منظم کردن دگمه لباس و... مى‏ بینیم و وضعیت فرد به گونه ‏اى است که گویى از این امر احساس آرامش مى‏ کند.

شمردن:

شمردن و شمارش‏ها در مواردى مى‏ تواند از همین قبیل به حساب آید مثل شمردن نرده‏ها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد.

راه رفتن:

گاهى وسواس‏ها به صورت راه رفتن اجبارى است. شخص از این سو به آن سو راه مى ‏رود و اصرار دارد که تعداد قدم ها معین و طبق ضابطه باشد. مثلاً فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نکند و هم از آن کمتر نباشد.

3- وسواس ترس:

صورت هاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محیط محدود - ترس از امرى خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو.

4- وسواس الزام:

در این نوع وسواس، فرد نمى ‏تواند خود را از انجام عمل و یا فکرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فکر و خوددارى از آن عمل، موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.

وسواس در چه کسانی بروز می کند؟

الف) در رابطه با سن

تجارب حیات عادى افراد نشان مى‏دهد که وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجاً رشد مى‏کند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دوره‏اى پدید مى‏آید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مى‏آید.

ب) در رابطه باهوش:

بررسی هاى علمى نشان داده‏اند که وضع هوشى افراد وسواسی در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسى‏هایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کم هستند؛ بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کم ‏هوشى شان شود.

ج) در رابطه با اعتقاد:

د) در رابطه با شخصیت و محیط:

تجارب نشان داده‏اند آنهایى که در زندگى شخصى حساس‏ترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى که والدینشان معمولاً محکومشان مى ‏کنند این بیمارى بیشتر دیده مى ‏شود.

گاهى وسواس فردى بزرگسال نشأت گرفته از منع‏هاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیری هاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد، معلوم نیست عاقبت ‏خوش و میمونى داشته باشد.

پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند؛ به همین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مى‏ شود تا در دیگران، اگرچه ریشه ‏هاى اساسى و کلى این امر کاملاً مشهود نیست.

مسئله شخصیت را اگر با دامنه ‏اى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس برخلاف بیمارى هیسترى است (که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مى‏شود)، و در جوامع به ظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم به میزانى قابل توجه دیده مى‏شود.

ریشه‏ هاى خانوادگى وسواس

در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارت اند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابت‏ها، منع‏ها و... که در اینجا به مواردى از آن اشاره مى‏ کنیم.

الف) وراثت:

تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسی ها، این بیمارى را از والدین خود به ارث برده‏اند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شده‏اند، انتقال زمینه‏هاى عصبى مى ‏تواند ریشه و عاملى در این راه باشد.

ب) تربیت :

در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارت اند از:

1- دوران کودکى:اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواس‏هاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایه ‏گذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژه‏اى است که در آن کشمکش‏ها و مقاومت‏ها و سرسختى‏هاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواسته ‏هاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.

2- شیوه تربیت:در پیدایش و گسترش وسواس، براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العاده‏اى را باید قایل شد. بررسی ها نشان مى ‏دهد مادران حساس و کمال جو به صورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مى‏ کنند و مخصوصاً والدینى که رفتار طفل را براساس ضابطه خود به صورت دقیق مى‏ خواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این زمینه مقصرند. تربیت‏ خشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک به صورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.

3- تحقیر کودک:عده‏اى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضه‏اى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، به درد زندگى نمى‏ خورى... و از بابت عدم لیاقت‏ خود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد سرکوفت ‏شنیده و تنبیه شده‏اند. این گونه برخوردها بعداً زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.

4- ناامنى‏ها: پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفته‏اى داشته و با ترس و ناامنى همساز بوده‏اند بعدها به چنین بیمارى دچار شده‏اند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشته‏ اند که نکند کار و رفتارشان مورد تأیید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مى‏ کوشیدند و سعى داشته‏اند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریک ‏بینى و موشکافى وارد شوند.

5- منع‏ ها: گاهى وسواس فردى بزرگسال نشأت گرفته از منع‏هاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیری هاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد، معلوم نیست عاقبت ‏خوش و میمونى داشته باشد.

6- خانواده افراد وسواسى: بررسی ها نشان داده‏اند:

- اغلب وسواسى‏ ها والدین لجوج داشته‏ اند که در وظیفه خواهى از فرزندان، سماجت ‏بسیار نشان مى ‏داده‏اند.

- ایرادگیر و عیب جو بوده‏اند؛ اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مى ‏دیدند، آن را به رخ فرزندان مى‏ کشیدند.

- خسیس و ممسک بوده‏اند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به اصرار بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، و ملامتگر بوده‏اند و کودک سعى مى ‏کرده خود را در حضور آنها دائماً جمع و جور کند تا سرزنش نشود.




چهارشنبه 93 مرداد 29 :: 5:34 عصر ::نگارنده : موسوی

به طور کلی مجموعه نتایج حاصل از خلاقیت شناسی تحلیلی اختراعات (اختراع شناسی تحلیلی – مطالعه تحلیلی پتنت) توسط آلتشولر که تشکیل دهنده دانش TRIZ است شامل مفاهیم مختلفی است که مهم ترین آنها به طور خیلی خلاصه و فهرست وار موارد زیر می باشند:
4-1- قانون افزایش سطح ایده آل بودن (19) (قانون کمال) : به این معنی که نظام های فنی (20) همواره به سمت افزایش درجه ایده آل بودن یا کمال خود حرکت می کنند . ایده آلی یا سطح ایده آل بودن عبارت از نسبت جمع کلیه جنبه های مثبت و مفید یک سیستم به جمع کلیه جنبه های منفی و مضر آن سیستم می باشد .
4-2- سیستم 4 مرحله ای حل مسئله ابداعی :
1) شناخت مسئله ( مسئله ابداعی ) مثلا با استفاده از ابزار ISQ ( پرسشنامه موقعیت نوآوری )
2) فرمول بندی مسئله .
3) جستجوی مسائل قبلا حل شده .
4) استفاده از الگوهای راه حل های کشف شده (40 راه حل یا اصل ابداعی) .
4-3- سطوح 5 گانه حل مسئله و نوآوری :
انواع حل مسئله و به طور کلی انواع خلاقیت و نوآوری در 5 سطح قرار می گیرند ( خلاقیت سنجی ) :
1) راه حل های مشخص
2) بهبودهای کوچک ( نوآوری های کوچک )
3) بهبودهای بزرگ (نوآوری های بزرگ )
4) مفاهیم جدید ( نوآوری های خیلی بزرگ )
5) کشف ها بنیادی (نوآوری های بسیار بزرگ و ایجاد کننده تغییرات بنیادی ).
4-4- تحلیل ماده- میدان(21) (تحلیل Vepol):
با استفاده از این تحلیل مسائل به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند :
- مسائل آشنا (مانوس) تحت عنوان مسائل استاندارد
- مسائل ناآشنا (نامانوس) تحت عنوان مسائل غیر استاندارد
4-5- قوانین 8 گانه تحول و تکامل نظام های فنی(22)
(قوانین پیشرفت فناوری)
4-6-- تعداد 76 راه حل ابداعانه استاندارد(23) :
مسائل استاندارد شناخته شده با تحلیل Vepol می توانند با استفاده از این 76 راه حل ابداعانه استاندارد حل شوند.
4-7- مفهوم تناقض و ماتریس تناقض ها ( 24 ) :
دانش TRIZ بر حل نوعی از مسئله تحت عنوان مسئله ابداعی (IP) (25) متمرکز می باشد و اختراع را راه حل مسئله ابداعی می داند . مسئله ابداعی مسئله ای است که شامل یک یا تعدادی تناقض یعنی وضعیت تضاد و تعارض میان دو پارامتر ( از پارامترهای 39 گانه مانند وزن ، جرم ، حجم ، درجه حرارت ، سرعت و ...) می باشد . ( مثلا در یک مسئله ابداعی ، اعمال یک راه حل مستلزم تغییر در یکی از پارامترهای 39 گانه در جهت ایجاد تغییر مطلوب و حل مسئله می باشد ولی همزمان این تغییر مثبت موجب ایجاد تغییر نامطلوب در یکی دیگر از 39پارامتر و ایجاد نتیجه منفی در همان سیستم می شود ، بنابراین در چنین حالتی وضعیت تناقضی وجود دارد ) .

حل « مسئله ی ابداعی » به معنی دستیابی به راه و روشی است که چنین تناقضی رفع گردد .
آلتشولر با بررسی تحلیلی هزاران سند اختراع یعنی در واقع هزاران راه حل انواع مسئله های ابداعی و تناقض ها ، 39 پارامتر یا عامل ایجاد انواع وضعیت های تناقضی در یک سیستم را شناسائی نموده و آنها را در یک جدول 39 در 39 قرار داد که نشان دهنده انواع وضعیت های تناقضی می باشد . این جدول ماتریس تناقض ها ( : CM Contradiction Matrix ) نام دارد .
4-8- تعداد 40 راه حل استخراج شده از مطالعه تحلیلی اسناد اختراعات موسوم به 40 اصل ابداع یا اختراع . این 40 اصل راه حل هائی برای رفع بخشی از انواع وضعیت های تناقضی در ماتریس تناض ها می باشند ( 26) .
4-9- مجموعه ای از تاثیرات علمی اساسی ( شامل انواعی از تاثیرات فیزیکی ، شیمیائی ، هندسی و زیست شناختی) .
4-10- روش ARIZ(27)
ARIZ سر واژه های یک عبارت روسی است که برابر فارسی آن به معنی « الگوریتم حل مسئله ابداعی » می باشد .
ARIZ یک دستورالعمل نظام یافته برای شناسائی راه حل مسئله غیراستاندارد با استفاده از قابلیت های همه فنون و روش های خلاقیت می باشد . ARIZروش شناسی ویژه ای جهت حل مسئله ارائه می نماید .
  فواید و کاربردهای دانش خلاقیت شناسی TRIZ
با استفاده از دانش TRIZ می توان به نتایج و دستاوردهای متعددی از جمله موارد زیر دست یافت:
1- دستیابی به نوعی نگرش جامع علمی به ابداعات و اختراعات و به طورکلی به خلاقیت و نوآوری .
2- شکل گیری جنبه های بسیار مهمی از علم خلاقیت شناسی .
3- دستیابی به نوعی جهان بینی خلاق .
4- در اختیار داشتن یک سیستم به طور نسبی جامع و قدرتمند برای حل مسئله.
5- دستیابی به بهترین و موثرترین راه حل ها برای انواع مسائل علمی ، فنی ، انسانی و اجتماعی .
6- پیش بینی روند ابداعات و اختراعات در آینده (خلاقیت شناسی آینده شناختی)
7- ارائه آموزش های نوین مبتنی بر TRIZ در مدارس و دانشگاه ها (خلاقیت شناسی پرورشی مبتنی بر TRIZ مانند برنامه آموزشی Tetris) .
8- تسهیل و تسریع روند رشد و توسعه نوآوری در همه زمینه ها . ( گلستان هاشمی ، 1380، 1381 ، 1382 ، 1389 ) .




چهارشنبه 93 مرداد 29 :: 5:30 عصر ::نگارنده : موسوی

تریز (به انگلیسی: TRIZ) یا خلاقیت شناسی تریز (به انگلیسی: TRIZical Creanovatology) یکی از شاخه‌های تخصصی علم میان رشته‌ای و چند رشته‌ای خلاقیت‌شناسی یا خلاقیت‌ نوآوری‌شناسی است و از مطالعه الگوهای تکراری بکار رفته در ابداعات و اختراعات گوناگون حاصل شده‌است (نتایج حاصل از اختراع شناسی تحلیلی یا تحلیل پتنت). این دانش توسط دانشمند خلاقیت شناس واختراع شناس جنریچ آلتشولر (متولد تاشکند 1926-1998) پایه‌گذاری گردیده است. این دانش با نام‌ها و عنوان‌های توصیف‌گر مختلفی مانند «نوآوری نظام یافته»، «خلاقیت اختراعی»، «فناوری خلاقیت و نوآوری»، «روش‌شناسی اختراع»، «الگوریتم اختراع»، «روش‌شناسی حل مسئله‌های ابداعی»، «روش‌شناسی حل ابتکاری و ابداعانه? مسئله»، «مهندسی خلاقیت و نوآوری»، «روش‌شناسی خلاقیت»، «خلاقیت‌شناسی اختراع»، «خلاقیت‌شناسی فناوری» و مواردی از این قبیل نامیده می‌شود..[1] در زبان انگلیسی مخفف تریز TIPS می‌شود که سرواژه? عبارت Theory of Inventive Problem Solving می‌باشد ولی در همه کشورها واژه? TRIZ عمومیت یافته (مانند TQM برای مدیریت کیفیت جامع) و مورد استفاده قرار می‌گیرد..

علم خلاقیت شناسی (Creatology) عبارت است از علم مطالعه فرایند ها و پدیده های خلاقیت (Creativity) و نوآوری (Innovation) درهمه زمینه های علمی ، فناورانه ، صنعتی ، سازمانی ،اجتماعی ، ادبی ، هنری و غیره با رویکردها و روش شناسی های مختلف (گلستان هاشمی ،1379) .

خلاقیت شناسی یک حوزه علمی میان رشته ای و چند رشته ای است و دارای زیر رشته ها یا شاخه های تخصصی درونی و بیرونی متعددی می باشد .
برحسب این که خلاقیت و نوآوری با رویکرد چه رشته ای مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرد انواع زیر رشته ها یا شاخه های درونی خلاقیت شناسی شکل می گیرد.

همچنین بر حسب این که خلاقیت و نوآوری چه زمینه یا موضوعی ، با رویکرد های فوق مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد دراین صورت زیر رشته ها یا شاخه های بیرونی خلاقیت شناسی تشکیل می شوند (گلستان هاشمی ،1380،1379 ،1382،1381 ) .

رویکرد یکپارچه و جامع خلاقیت شناسی رویکرد خلاقیت شناختی نامیده می شود .
« خلاقیت شناسی » واژه ای است که برای نامیدن رشته علمی تخصصی میان رشته ای و چند رشته ای مطالعه فرایندها و پدیده های خلاقیت و نوآوری واژه گزینی شده است و برابر انگلیسی آن Creatology می باشد .

واژه « خلاقیت شناسی » از لحاظ ساختار واژگانی مانند واژه های « زیست شناسی » ،« زمین شناسی » ، « جامعه شناسی » ، « روان شناسی » و دیگر واژه های مشابه می باشد .

مطالعه در باره خلاقیت و نوآوری حداقل از اوایل قرن بیستم مورد توجه قرار گرفته و در نیمه دوم قرن بیستم به عنوان یک حوزه علمی پژوهشی فعال ، مطالعات زیادی توسط پژوهشگران متعدد از رشته ها و خواستگاههای علمی گوناگون درکشورهای مختلف مانند گیلفیلان ، آسبورن ، تورنس ، گیلفورد ، آلتشولر ، ماگیاری بک ، استرنبرگ و.... انجام گرفته است .

رشته علمی خلاقیت شناسی ، یک حوزه علمی میان رشته ای و چند رشته ای است .یعنی این رشته ، تلفیقی خلاق و هدفمند از اصول و مفاهیم رشته هائی از علوم انسانی و اجتماعی علوم پایه و علوم فنی مهندسی می باشد ، بنابراین باید توجه داشت که کلمه « خلاقیت » به تنهائی با علم « خلاقیت شناسی » تفاوت بسیار زیادی دارد و نباید کلمه خلاقیت متوجه یک مفهوم متداول و قالبی شود ، همان طور که معنی « زیست » با « علم زیست شناسی »، یا کلمه « زمین » با « علم زمین شناسی » و... کاملا متفاوت است و فرق زیادی دارند . بنابراین درطبقه بندی های جدید علوم ، این علم جزو « علوم بین رشته ای و چند رشته ای » قرار می گیرد و فقط مثلا جزو علوم فنی مهندسی یا فقط جزو علوم انسانی نیست .

بر حسب این که فرایندها و پدیده های خلاقیت و نوآوری یعنی کلیه ابداعات و اختراعات در همه زمینه ها ( علمی ، فناورانه ، صنعتی ، سازمانی ، هنری ، اجتماعی و غیره ) از چه جنبه یا رویکرد و چه نوع روش شناسی مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرند ، انواع شاخه ها یا گرایش های علم خلاقیت شناسی شکل می گیرند .

بر این اساس علم خلاقیت شناسی شامل شاخه ها یا گرایش های تخصصی زیر می باشند ( گلستان هاشمی ، 1380) :
1- « خلاقیت شناسی روانشناختی » .
2- « خلاقیت شناسی جامعه شناختی » .
3- « خلاقیت شناسی پرورشی » .
4- « خلاقیت شناسی سازمانی و مدیریتی » ، مدیریت خلاقیت و نوآوری .
5- « خلاقیت شناسی تاریخی » .
6- « خلاقیت شناسی آینده شناختی » .
7- « خلاقیت شناسی TRIZ » ( خلاقیت شناسی اختراعات : اختراع شناسی تحلیلی – مهندسی خلاقیت و نوآوری) .
8- « خلاقیت شناسی HS-TRIZ » (خلاقیت شناسی تحلیلی نظام های غیر فنی ) .
9- « خلاقیت شناسی طبیعت محور فناورانه ( بیونیکی ) .
10- « خلاقیت شناسی طبیعت محور غیرفناورانه ( بیوایسکی ) .
11- « خلاقیت شناسی اقتصادی » .
12- « خلاقیت شناسی فلسفی » .
13- « خلاقیت شناسی علمی تخیلی » .




سه شنبه 93 مرداد 21 :: 10:4 صبح ::نگارنده : موسوی

و اما کیدزانیا کجاست؟

این شهر کوچک و  جالب در کشورهای مختلف در حال فعالیت هست .از جمله مالزی. چین .هند .امارات . ترکیه و دبی و ....

بچه ها در کیدزانیا کار کردن رو می آموزند ... مشارکت و کار گروهی ...سازگاری و همدلی و خیلی مهارتهای دیگه که در زندگی براشون خیلی لازمه..

کیدزانیای دبی بلیطش واسه بچه ها 125 درهم و واسه بزرگها 90 درهم واسه خردسالان هم بلیطش ارزونتره.
و از صبح ساعت 10 تا 12 شب میتونین بچه هاتون رو بندازین اون تو تا کلی حال کنن واسه خودشون.البته در دو شیفت 6 ساعته !
اینجا جایی هست که بچه ها میتونن شغلهای مختلف رو تجربه کنند کار کنند و حقوق بگیرند!
اولش که میری بلیط رو بخری بهت یک چک 50 درهمی میدن.وارد کیدزانیا که میشی یک شهر کوچیک هستش واسه بچه ها .بچه ها چک رو باید ببرن بانک ,بانکی که عین بانک واقعی درست کردن و پول نقد میگیرن (این پولها پول مخصوص خود کیدزانیاست)
از اونجا اگه دخترند که میرن آرایشگاه واسشون آرایش میکنن موهاشون رو درست میکنند و مانیکور ! حالا کی این کارا رو میکنه؟! بچه های دیگه که اومدن اونجا کار کنند .بعد از تموم شدن باید پول بدن.بعد باید یک شغل واسه خودشون انتخاب کنند.شغلهایی که اونجا هست و باهاش میشه پول در اورد:
میتونن مانکن بشند.خبرنگار تلویزیون. موزسین . گارسون . آتش نشان. آرایشگر (زن و مرد).مدرسه نقاشی. بنا و کارهای ساختمانی.پلیس.دکتر اتاق عمل.دندانپزشک.خلبان.خرابی برق و آب.آشپز.راننده تاکسی.نو پمپ بنزین کار کنند.
فعالیتهایی که اونجا میشه انجام داد:
اتاقی که کسی اونجا هست و واسشون قصه و داستان تعریف میکنه.آشپزخونه ای که میتونی غذای مورد علاقت رو درست کنی.اتاق خوابی که میتونی رو تختش بپر بپر کنی!
حمامی که میتونی تو وان توپ بازی کنی.بازی با بچه ها ,رنگ کردن کتاب رنگ و پازل.
میتونن کارتون و برنامه های مورد علاقشون رو ببینند.میتونن خوانندگی کنند و برقصند.تمرین نمایش کنند ولباسهای نمایشی بپوشند.روی صورتاشون شکلک و اینجور چیزا بکشند.میتونن برند سوپر مارکت با گاری اندازه خودشون از قفسه های کوتاه که دستشون میرسه هر چی دلشون خواست بردارند بندازن تو گاری!
میتونن از سرسرهای آتش نشانی برند پایین و مثلا" قربانیان اتش بشند و هی بدوند! هم هیجان . هم بازی و هم کار
میتونن پسرها برند سلمونی و واسه خودشون ریش وسبیل بزارند.میتونن روی بوم نقاشی بکشند.نقاشی ساختمون انجام بدن روی دیوار.برند بنزینی و بنزین بزنند.میتونن پرستار بچه بشند و  با عروسکی که دارند ببرنش حموم لباساش و پوشکش رو عوض کنند!میتونن سوار هواپیما بشند.خلبان بشن و یا میهماندار هواپیما.
واسه رانندگی و خلبانی و آتش نشانی اول آموزش میبینند و بعد بهشون گواهینامه میدن! اگه سوار ماشین بشی پلیس میاد و ازت میپرسه کو گواهینامت؟!
خلاصه که یک شهر کامل و همه کارش هم بچه ها هستن و فقط کارهای آموزشی رو بزرگها انجام میدن.واسه فعالیتهایی که میخوان انجام بدن باید از پول کیدزانیا پول بدن که باید کار کنند!

مژده مژده

ما تا حالا توی ایران کیدزانیا نداشتیم ولی برای بچه های گل ایرونی در مشهدالرضا(ع) در حال ساخته و ما داریم روی کیدزانیا مطالعه میکنیم ...

یه کیدزانیای کاملا ایرانی و بومی... واسه خود خودمون...واسه گلهای سرزمینمون که عاشقشونیم...






< << 11 12
Susa Web Tools