چهارشنبه 92 مرداد 23 :: 8:56 صبح ::نگارنده : موسوی
نمی دونی چقدر خوبه یه وقتایی پشیمونی تموم درد من اینه که تو اینو نمی دونی به من فرصت بده بازم تو چشمای تو پیدا شم یه بار دیگه بیام پیشت دوباره عاشقت باشم کدوم مردی به تو میگه تموم عشق و رویاشی ببین تا آخرش هستم به شرطی که توام باشی کدوم مردی میگه بی تو توی تنهایی می پوسم اگه اون مرد پیدا شد خودم دستاشو می بوسم تو چشمام زل بزن می خوام با چشمای تو جادو شم بگو بازم دوسم داری تا از این رو به اون رو شم بدون تو نتونستم بدون تو نمی تونم من از رفتار دیروزم پشیمونم پشیمونم پشیمونم پشیمونم
چهارشنبه 92 تیر 12 :: 10:31 عصر ::نگارنده : موسوی
چهارشنبه 92 خرداد 29 :: 12:17 عصر ::نگارنده : موسوی
فریدون مشیری
از دل افروز ترین روز جهان
دوشنبه 92 خرداد 27 :: 8:42 صبح ::نگارنده : موسوی
متن آهنگ صبحی دیگر از محمد علیزاده هوا خوبه تو هم خوبی منم بهتر شدم انگار یه صبح دیگه عاشق شو به یاد اولین دیدار به روت وا میشه چشمایی که با یاد تو می بستم چه احساسی از این بهتر تو خوابم عاشقت هستم تو می چرخی به دور من کنارت شعله ور میشم تو تکراری نمیشی من بهت وابسته تر میشم تبت هر سال با من بود تب گل های داوودی تبی که تازه میفهمم تو تنها باعثش بودی تو خورشید و قسم دادی فقط با عشق روشن شه یه کاری با زمین کردی که اینجا جای موندن شه جای موندن شه،جای موندن شه،جای موندن شه تو می چرخی به دور من کنارت شعله ور میشم تو تکراری نمیشی من بهت وابسته تر میشم
دوشنبه 92 خرداد 27 :: 7:51 صبح ::نگارنده : موسوی
تو را از بین صدها گل جدا کردم
دوشنبه 92 خرداد 27 :: 7:50 صبح ::نگارنده : موسوی
هرجایِ دنیایی دلم اونجاست
یکشنبه 92 خرداد 26 :: 4:7 عصر ::نگارنده : موسوی
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام شاید که جاودانه بمانی کنار من تو آسمان آبی آرامو روشنی یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
یکشنبه 92 خرداد 26 :: 4:6 عصر ::نگارنده : موسوی
کی رفته ای زدل که تمنا کنم ترا غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور با صد هزار جلوه برون آمدی که من بالای خود در آینه چشم من ببین مستانه کاش در حرم و دیر بگذری خواهم شبی نقاب ز رویت برافکنم زیبا شود به کارگه عشق کار من رسوای عالم شدم از شور عاشقی
یکشنبه 92 خرداد 26 :: 4:4 عصر ::نگارنده : موسوی
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغان هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک شمع اگر کشته شد از یاد مدارید عجب بیستون بر سر راه است مبادا از شیرین جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه گر شد از جور شما خانه موری ویران کنج ویرانه زندان شد اگر سهم بهار
یکشنبه 92 خرداد 26 :: 9:55 صبح ::نگارنده : موسوی
نفست باران است.... دل من تشنه ی باریدن ابر.... دل بی چتر مرا مهمان کن....
|