یکشنبه 92 خرداد 26 :: 9:52 صبح ::نگارنده : موسوی
رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده... تو اگر دستت به آسمانش رسید... چند تکه ابر برایم نقاشی کن... تا دل من به ابرها خوش باشد...
یکشنبه 92 خرداد 26 :: 9:45 صبح ::نگارنده : موسوی
چترت را بگیر ..... چشم های من ..... بزرگ شده ی بارانند...
پنج شنبه 92 خرداد 23 :: 10:38 صبح ::نگارنده : موسوی
خروش موج
چهارشنبه 92 خرداد 22 :: 1:24 عصر ::نگارنده : موسوی
مــــا را رهـــــا کنید در این رنج بىحساب بــــــــــا قلب پاره پاره و با سینه اى کباب عمرى گذشت در غم هجران روى دوست مــــــــــرغم درون آتش، و ماهى برون آب حــــالى، نشد نصیبم از این رنج و زندگى پیــــرى رسید غرق بطالت، پس از شباب از درس و بحث مدرسه ام حــاصلى نشد کـــى مىتوان رسید به دریا از این سراب هــــــــرچه فراگرفتم و هــــــرچه ورق زدم چیـــــــزى نبود غیر حجابى پس از حجاب هـــــان اى عزیز، فصل جوانى به هوش باش در پیـــــــرى، از تو هیچ نیاید به غیر خواب این جـــــاهلان که دعوى ارشاد مى کنند در خرقه شان به غیر "منم" تحفه اى میاب ما عیب و نقص خویش، و کمال و جمال غیر پنهــــــــان نموده ایم ، چو پیرى پس خضاب دم در نــــــىآر و دفتــــــــر بیهوده پاره کن تا کــــــى کلام بیهده گفتــــــــــار ناصواب
چهارشنبه 92 خرداد 22 :: 1:22 عصر ::نگارنده : موسوی
به تو دل بستم و غیر تو کسى نیست مرا جُز تو اى جان جــــهان، دادرسى نیست مرا عاشق روى تــوام، اى گل بى مثل و مثال به خدا، غیر تو هــرگز هــــوسى نیست مرا بـــا تو هستم، ز تو هرگز نشدم دور؛ ولى چه توان کرد که بانگ جــــرسى نیست مرا پــــرده از روى بینداز، به جان تـــــو قســم غیـــر دیــــدار رخت مـــلتمسى نیست مرا گر نباشى بـــرم، اى پـــردگى هرجـــــایى ارزش قدس چـــو بـــال مگسى نیست مرا مــــده از جنت و از حــــــور و قصورم خبرى جز رخ دوست نظر سوى کسى نیست مرا
یکشنبه 92 خرداد 19 :: 11:48 صبح ::نگارنده : موسوی
همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
پنج شنبه 92 خرداد 2 :: 1:1 عصر ::نگارنده : موسوی
چشمای بسته ی تو رو با بوسه بازش میکنم
پنج شنبه 92 خرداد 2 :: 1:0 عصر ::نگارنده : موسوی
منم مثل تو مات این قصه ام تو هم مثل من امشبو دعوتی درست تو همین ساعت و ثانیه سزاوار زیباترین رحمتی
تو این حس و حال عجیب و غریب دو تا بال می خوای که رو شونته تو از هر مسیری بری می رسی تو از هر دری بگذری خونته
از این سفره ها معجزه دور نیست ببین دست دنیاتو دست منه دعا می کنم تا اجابت بشه دعا می کنم چون دلم روشنه
من از عشق بارون به دریا زدم به بارون و به آسمون دعوتیم چه مهمونی با شکوهی شده تو این لحظه هایی که هم صحبتیم
شنبه 92 اردیبهشت 28 :: 9:21 صبح ::نگارنده : موسوی
هوا خوبه، تو هم خوبی، منم بهتر شدم انگار
تبت هر صبح با من بود، تب گل های داوودی
چهارشنبه 91 بهمن 18 :: 1:47 عصر ::نگارنده : موسوی
از این شب های بی پایان، |