دوشنبه 92 مهر 8 :: 9:32 صبح ::نگارنده : موسوی
حتی اگر هم خودش بخواهد، نمیتواند آنچه درونش است را پنهان کند. کافی است کمی با فوتوفنهای شخصیتشناسی آشنا باشید و نتیجه چند تحقیق را به دقت خوانده باشید، تا دست هر کسی برایتان رو شود. اگر میخواهید بدانید بغل دستیتان، واقعا کیست و چه ویژگیهایی دارد، بهتر است یک قلم و کاغذ جلویش بگذارید و بخواهید برای یادگاری هم که شده به شما امضا بدهد. متخصصان نشانهشناس و گروهی از روانشناسان، معتقدند شیوه امضا کردن آدمها میتواند برخی از خصوصیاتشان را آشکار کند و به ما بگوید که در مقابلشان باید چه رفتاری را در پیش بگیریم.
امضای منطقیها اگر در زمان امضا کردن، خودکار را به طرف عقربههای ساعت حرکت میدهد، فردی منطقی است. اما اگر برعکس این حرکت را انجام میدهد، احتمالا با فردی روبهرو هستید که به آسانی دلایل شما را نمیپذیرد و قانع نمیشود، چراکه افرادی که برخلاف عقربههای ساعت امضا میکنند، معمولا آدمهایی غیرمنطقی هستند. پس بهتر است زمانی که فرد مقابلتان امضا میکند، در کنارش حضور داشته باشید تا علاوه بر شکل امضا، بتوانید جهت حرکت خودکار روی کاغذ را هم ببینید.
امضای بیخیالها کسانی که امضایشان، گنگ و خطخطی است و با عجله و بدون درنگ امضا میکنند، زندگی را آسان میگیرندو به خاطر موانعای که برسر راهشان است، زندگی را به کام خود تلخ نمیکنند. اگر شما هم آدم آسان گیری باشد،در کنار آنها خوشخواهید گذراند؛ اما اگر سخت گیر و عصبی باشید بودن با آنها برایتان سختترین کار خواهد بود.
امضای جدیها آدمهایی که هنگام امضا کردن، خودکار را روی کاغذ فشار میدهند، اغلب افراد جدی و منظمی هستند. اگر کاری را به آنها سپردهاید، نیازی نیست که نگران انجام شدنش باشید، چون نظم آنها نگرانی شما را برطرف میکند اما باید بدانید که این افراد استرس زیادی دارند و احتمال دارد از ضربهای یا سختیای که در کودکی خوردهاند، آسیب دیده باشند.
امضای مرموزها اگر هنگام امضا کردن، خودکار را آرام حرکت میدهد و مراقب است که به بهترین شکل امضا کند، احتمالا شخصیتش با آنچه بروز میدهد متفاوت است و میخواهد در مقابل شما، خود را بهتر از آنچه که هست جلوه دهد. در مقابل چنین فردی کمی محتاط باشید و زمان بیشتری را صرف شناختن خود واقعیاش درنظر بگیرید، چراکه به احتمال زیاد، او چیزهای زیادی را برای پنهان کردن از شما دارد.
امضای آدمهای مغرور آدمهایی که بهجای امضا کردن، نام خود را مینویسند، خود را فردی باارزش میدانند و به تواناییهایشان ایمان دارند. آنها دوست دارند نامشان را در همه جا مطرح کنند و آنقدر خود را مطرح و توانمند میدانند که ممکن است گاهی مغرور و خودخواه جلوه کنند. این افراد تمام تلاششان را میکنند تا در موقعیتهای شایستهای قرار بگیرند و از این راه احساس غرورشان را ارضا کنند.
امضای برونگراها اگر با فردی روبهرو هستید که بزرگ و با حروف درشت امضا میکند، احتمالا با یک برونگرا در ارتباط هستید. بررسیها میگوید آنها افراد با اعتماد به نفسی هستند که گاهی خودشان را بیش از حد باور دارند اما بهدلیل اراده قویشان میتوانید روی آنها حساب کنید. از طرف دیگر، کسانی که در سمت راست یک متن امضا میکنند، آدمهایی برونگرا و اجتماعی هستند که خیلی راحت با غریبهها صمیمی میشوند و اگر با چنین فردی به مهمانی دعوت شوید، حتما به شما خوش میگذرد.
امضای صادقها برای آنکه بدانید با فردی صادق روبهرو هستید یا نه، میتوانید از او بخواهید یک فرم را هم امضا کند. بررسیها میگوید اگر او بالای فرم را امضا کرد، احتمالا آدم راستگویی نیست، اما اگر پایین فرم را امضا کرد، بیشتر میتوانید به گفتههایش اعتماد کنید. از نظر آنها کسانی که بالای فرم را امضا میکنند، کمتر به تعهداتشان پایبند میمانند؛ پس بهتر است قبل از اعتماد کردن بهانهای برای گرفتن امضایش پیدا کنید.
امضای لجبازها اما اگر طرف مقابلتان در امضایش از خطوط عمودی استفاده میکند، باید بدانید با فردی لجباز روبهرو هستید که معمولا هر کاری که بخواهد، انجام میدهد، چراکه این افراد، معمولا روی تصمیمها و کارهایی که میخواهند انجام دهند، پافشاری میکنند. البته این خصلت آنها همیشه هم بد نیست، چون برای رسیدن به چیزی که میخواهند تلاش و پافشاری میکنند، اگر شما هم آدم لجبازی هستید، احتمالا آسان با چنین فردی کنار نمیآیید.
امضای عصبیها اگر با فردی روبهرو هستید که امضایش شلوغ است، بدانید که شخصیتی مضطرب و ناآرام دارد به ویژه اگر این شخص، امضایی با شکلهای در هم و آشفته را انتخاب کرده است، میتوانید آسانتر احتمال مضطرب بودنش را مطرح کنید. چنین فردی آسان از کوره در میرود، پس در مقابل او کمی محتاطتر رفتار کنید. بعید نیست که این افراد آدمهای شکاکی باشند و بخواهد از همه رفتارهای شما سر در بیاورند.
امضای درونگراها افرادی که سمت چپ صفحه را برای امضا کردن انتخاب میکنند، آدمهای خجالتی و درونگرایی هستند که راحت با هرکسی کنار نمیآیند. این افراد از اینکه به جمعی وارد شوند که کسی را در آن نمیشناسند عذاب میکشند و دوست ندارند کسی سر از کارشان در بیاورد. آنها سرشان به کار خودشان گرم است و قرار گرفتن در موقعیتهای ناگهانی، میتواند آنها را به شدت مضطرب و حتی ناامید کند.
امضای مهربانها آدمهای مهربان و بخشنده، هنگام امضا کردن، قلم را بسیار آرام روی کاغذ حرکت میدهند. سادگی امضای آنها، از قلب سادهشان خبر میدهد. آنها یا شخصیتی ساده دارند یا سواد بالایی ندارند. این افراد به راحتی حرف دیگران را باور میکنند و خودشان هم برای بزرگتر جلوه دادن شخصیتشان به دروغ و فریب رو نمیآورند.
امضای سختکوشها کسانی که در امضایشان از خطوط منحنی و بدون زاویه استفاده میکنند، آدمهای سخت کوشی هستند که با هوش و پشتکار فراوانشان به هر چه بخواهند میرسند. این افراد برای رسیدن به اهداف خود بسیار مصمم و پر تلاش هستند و تا رسیدن به هدفشان، صبور و بردبارند.آنها حتی با وجود مشکلات هم، هرگز از تصمیمشان منصرف نمیشوند.
امضایخجالتیها کسانی که کوتاه و کوچک امضا میکنند، افرادی خجالتی هستند که اعتماد به نفس پایینی دارد. آنها از تواناییهای خودشان مطمئن نیستند و معمولا خود را در حاشیه قرار میدهند و در مهمانیها به راحتی با غریبهها صمیمی نمیشوند. آنها آنقدر به خودشان بیاعتماد هستند که حتی نمیخواهند در صفحه کاغذ جای زیادی را اشغال کنند و سعی میکنند امضایی کوچک داشته باشند. منبع:مجله سیب سبز
یکشنبه 92 مهر 7 :: 9:45 صبح ::نگارنده : موسوی
رنگها مثل مرگ و مالیات گزیر ناپذیرند. در همه جا هستند. این به چه معنی است؟ چرا مردم در اتاقهای سبز بیشتر احساس آرامش می کنند؟ چرا وزنه برداران در سالنهای ورزشی آبی رنگ نهایت تلاش خود را می کنند؟رنگها در فرهنگهای مختلف اغلب معانی متفاوتی دارند و حتی در جوامع غربی معانی رنگهای مختلف پس ازسالها تغییر کرده است. ولی امروزه در آمریکا، محققان دریافته اند که موارد زیر بطور عام درست می باشند. مشکی مشکی رنگ سلطه و قدرت است. این رنگ برای مد پرطرفدار است چون شخص را لاغرتر نشان می دهد.همچنین شیک و بادوام است.رنگ مشکی همچنین نشان دهنده اطاعت و فرمانبرداری است ،کشیشها رنگ مشکی می پوشند تا اطاعت خود را از خداوند نشان دهند.بعضی از کارشناسان مد می گویند لباس مشکی پوشیدن برای زن به معنی فرمانبرداری از مرد است. لباس مشکی می تواند مقهور کننده باشد، یعنی کسی که لباس مشکی می پوشد منزوی یا شریر به نظر می رسد.شخصیتهای منفی، مانند دراکولاهم، اغلب لباس مشکی می پوشند. سفید تازه عروسان سفید می پوشند تا مظهر معصومیت و پاکی باشند. رنگ سفید نور را منعکس می کند و رنگ تابستانی محسوب می شود.رنگ سفید برای دکوراسیون و مد پرطرفدار است چون یک رنگ روشن و ملایم است، و با همه چیز تناسب دارد. با وجود این، آلودگی روی رنگ سفید سریع مشخص می شود و به همین دلیل پاکیزه نگاهداشتن آن دشوارتر از سایر رنگهاست. پزشکان و پرستاران لباس سفید می پوشند که نشان دهنده استریل بودن( ضدعفونی شدگی) است.
قرمز قرمز، پرشورترین و تندترین رنگ است که سبب سریعتر شدن ضربان قلب و تنفس می شود. قرمز همچنین رنگ عشق است. رنگ قرمز جلب توجه می کند و کسی که قرمز می پوشد ملیح تر به چشم می آید. چون قرمز رنگ تندی است، در مذاکرات و درگیریها نمی تواند کمکی به مردم بکند. ماشینهای قرمز اهداف مورد نظردزدها می باشند.معمولاً رنگ قرمز در دکوراسیون برای تاکید مورد استفاده قرار می گیرد. دکوراتورها بر این ایده اند که مبلمان قرمز محشر است چون جلب توجه می کند. صورتی صورتی که رویایی ترین رنگ است، آرامش بخش تر است. تیمهای ورزشی گاهی اوقات رختکن تیمهای رقیب را صورتی رنگ می کنند چون تیم های رقیب روحیه شان تضعیف می شود. آبی آبی، رنگ آسمان و اقیانوس یکی از پرطرفدارترین رنگهاست. این رنگ مانند رنگ قرمز سبب عکس العمل متضاد می شود. آبی، رنگ صلح و آرامش است و سبب می شود بدن مواد شیمیایی آرامش بخش تولید کند،پس اغلب در اتاق خواب از این رنگ استفاده می شود. رنگ آبی می تواند سرد و یأس آور هم باشد. مشاوران مد توصیه می کنند در مصاحبه های شغلی رنگ آبی بپوشید چون رنگ آبی نشان دهنده وفاداری است.افراد در اتاقهای آبی فعال ترند. بررسیها حاکی از آن است که وزنه برداران در سالنهای ورزشی آبی رنگ قادرند وزنه های سنگین تری را بلند کنند. سبز در حال حاضر پر طرفدارترین رنگ برای دکوراسیون سبز است که مظهر طبیعت است. برای چشم، سبز ملایم ترین رنگ است و می تواند قدرت دید را افزایش دهد. رنگ سبز نشاط آور و آرامش بخش است. مردم انتظاردارند افرادی که در تلویزون ظاهر می شوند در " اتاقهای سبز رنگ" باشند تا آرامش یابند. بیمارستانها اغلب ازرنگ سبز استفاده می کنند چون این رنگ به بیماران آرامش می دهد.در قرون وسطی پرندگان سبز رنگ بودند که مظهر باروری است سبز تیره مربوط به مردان و محافظه کارانه است و نشان دهنده ثروت است.
زرد زرد آفتابی شاد جلب توجه می کند. با وجود اینکه یک رنگ خوش بینانه به حساب می آید، مردم در اتاقهای زردرنگ بیشتر عصبانی می شوند و کودکان بیشتر گریه م یکنند. رنگی که کمتر از سایر رنگها چشم را جذب می کند زرد است که اگر زیاد مورد استفاده قرار گیرد م یتواند مقهور کننده باشد، رنگ زرد تمرکز را افزایش می دهد، بنابراین برای دفترچ ههای حقوقی مورد استفاده قرار م یگیرد.همچنین متابولیسم ( سوخت و ساز) راتسریع می کند. ارغوانی ارغوانی، رنگ سلطنتی نشانگر تجمل، ثروت و ظرافت است. این رنگ همچنین زنانه و رویایی است. با وجوداین چون رنگ ارغوانی در طبیعت نادر است تصنعی به نظر می آید.قهوه ای قهوه ای یکدست، رنگ خاک است و در طبیعت فراوان است. هوه ای روشن نشان دهنده صداقت است درحالی که قهوه ای تیره شبیه چوب یا چرم است. قهوه ای همچنین می تواند غم انگیز و یأس آور باشد . مردان بیشتر تمایل دارند بگویند که قهوه ای یکی از رنگهای مورد علاقه آنها ست. غذای فکری با وجود اینکه آبی یکی از پرطرفدارترین رنگهاست کمتر از سایر رنگها اشتها آور است. غذای آبی در طبیعت نادر است محققان تغذیه می گویند هنگامیکه انسانها در جستجوی غذا بودند، دریافتند که از چیزهای فاسد وسمی دوری کنند،که اغلب به رنگ آبی، مشکی،یا ارغوانی هستند.غذای آبی رنگ برای بررسی چیزهای مورد آزمایش بکار می روند، که سبب کم اشتهایی می شوند. برای غذاسبز، قهوه ای و قرمز پرطرفدارترین رنگها هستند. رنگ قرمز اغلب برای دکوراسیون رستوران مورد استفاده قرارمی گیرد. چون اشتها آور است.
یکشنبه 92 مهر 7 :: 9:20 صبح ::نگارنده : موسوی
آن که بی باده کند جان مرا مست کجاست؟ وان که بیرون کند از جان و دل ام دست کجاست؟ وانکه سوگند خورم جز به سر او نخورم وان که سوگند من و توبه ام اشکست کجاست؟ وان که جان ها به سحر نعره زنان اند ازو وان که ما را غم اش از جای ببردست کجاست؟ جان جان است و گر جای ندارد چه عجب؟! این که جا می طلبد در تن ما هست کجاست؟ غمز? چشم بهانه ست و زان سو هوسی ست وان که او در پس غمزه ست دل ام خست کجاست؟ پرد? روشن دل بست و خیالات نمود وان که در پرده چنین پرد? دل بست کجاست؟ عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد وآن که او مست شد از چون و چرا رست کجاست؟
یکشنبه 92 مهر 7 :: 9:16 صبح ::نگارنده : موسوی
سرزبالین به چه امید برآرم سحری که درآن روز نبینم رخت ای رشک پری آه از آن شب که نگیری خبرازمن درخواب وای از آن روزکه من ازتو نگیرم خبری عهدکرده است که از صحبت دونان گذرد دیرتر می گذر ای عمرکه خوش می گذری شهر عشق است و جنون ازهمه جا مقصد ما خیز اگر با من و دل ، راهزنا همسفری می شد ای کاش که یک لحظه نباشم بی تو یا شدی کاش دلم شاد به روی دگری وای بر من که به سودای تو ای ماه مرا نیست جز آه و دگر نیست درآن هم اثری من اگر دل به تو دادم تو ز من دل بردی گرگناهی است محبت تو گنه کارتری به خدایی که تورا بردن دل داده به یاد قسمت می دهم ای مه که ز یادم نبری خوب شد باز شدی عاشق و شوریده عماد ننهی باز به بالین سر بی دردسری
یکشنبه 92 مهر 7 :: 9:10 صبح ::نگارنده : موسوی
ای کرمت همنفس بی کسان جز تو کسی نیست کس بی کسان بی کَسم و همنفس من تویی رو به که آرم که کَس من تویی کون و مکان مظهر نور تواند جمله جهان محض حضور تواند در دل هر ذره بوَد سیر تو نیست درین پرده کسی غیر تو جز تو کسی نیست به بالا و پست ما همه هیچیم و تویی هر چه هست بزم بقا را می و ساقی تویی جز تو همه فانی و باقی تویی کیست که قائل به ثنای تو نیست کیست که مایل به لقای تو نیست ما همه مشغول ثنای توایم واله و مشتاق لقای توایم روزن جان بر دل ما بازکن خاطر ما را صدف راز کن مرد رهی از کجی اندیشه کن راستی و راست وری پیشه کن هر که کند روی طلب سوی او قبله ذرات شود روی او
سه شنبه 92 شهریور 26 :: 8:43 عصر ::نگارنده : موسوی
یکشنبه 92 شهریور 24 :: 1:3 عصر ::نگارنده : موسوی
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست گفت مستی زان سبب افتان و خیزان میروی گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست گفت می باید تو را تا خانه قاضی برم گفت رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست گفت نزدیک است والی را سرای آنجا شویم گفت والی از کجا در خانه خمار نیست گفت تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست گفت دیناری بده پنهان و خود را وا رهان گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست گفت از بهر غرامت جامهات بیرون کنم گفت پوسیدست جز نقشی ز پود و تار نیست گفت آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست گفت می بسیار خوردی زان چنین بیخود شدی گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست گفت باید حد زند هشیار مردم مست را گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست
یکشنبه 92 شهریور 24 :: 12:57 عصر ::نگارنده : موسوی
امید جانم ز سفر باز امد
شکر دهانم زسفر باز امد
عزیز ان که بیخبر به ناگهان رود سفر
چو ندارد دیگر دلبندی
به لبش ننشیند لبخندی
چو غنچه سپیده دم شکفته شد لبم ز هم
که شنیدم یارم باز امد
ز سفر غمخوارم باز امد
همچنان که عاقبت پس از همه شب بدمد سحر
ناگهان نگار من چنان مه نو امد از سفر
همچنان که عاقبت پس از همه شب بدمد سحر
ناگهان نگار من چنان مه نو امد از سفر
من هم پس از ان دوری بعد از غم مهجوری
یک شاخه گل بردم به برش (2)
دیدم
که نگار من
سرخوش
ز کنار من
بگذشت و برفت بر یار دگرش(2)
اه از ان گلی که دست من بود
خموش و یک جهان سخن بود (2)
گل که شهره شد به بی وفایی
بدیدن چنین جدایی
زغصه پاره پیرهن شد
پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 10:53 صبح ::نگارنده : موسوی
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید قصه بی سر و سامانی من گوش کنید گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی روزگاری من ودل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم عقل ودین باخته دیوانه رویی بودیم بسته سلسله سلسله مویی بودیم کس درآن سلسله غیرازمن ودل بند نبود یک گرفتار از این جمله که هستند نبود نرگس غمزه زنش این همه بیمارنداشت سنبل پرشکنش هیچ گرفتارنداشت این همه مشتری و گرمی بازارنداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدارنداشت اول آن کس که خریدارشدش من بودم باعث گرمی بازار شدش من بودم عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او داد رسوایی من شهرت زیبایی او بس که دادم همه جا شرح دل آرایی او شهر پرگشت زغوغای تماشایی او این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد کی سر برگ من بی سر و سامان دارد چاره این است وندارم به ازاین رای دگر که دهم جای دگر دل به دل آرای دگر چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر برکف پای دگربوسه زنم جای دگر بعدازاین رای من این است وهمین خواهد بود من براین هستم والبته چنین خواهد بود پیش او یارِ نو و یار کهن هردو یکی است حرمت مدعی و حرمت من هردو یکی است قول زاغ وغزل مرغ چمن هردو یکی است نغمه بلبل وغوغای زغن هر دو یکی است این ندانسته که قدرهمه یکسان نبود زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود چون چنین است پی یاردگرباشم به چند روزی پی دلدارِ دگر باشم به عندلیب گل رخسارِ دگر باشم به مرغ خوش نغمه گلزاردگرباشم به نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش سازم ازتازه جوانان چمن ممتازش آن که برجانم ازاو دم به دم آزاری هست می توان یافت که بر دل زمنش باری هست از من و بندگی من اگرش عاری هست بفروشد که به هر گوشه خریداری هست به وفاداری من نیست دراین شهر کسی بنده ای هم چو مرا هست خریدار بسی مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است راه صد بادیه درد بریدیم بس است قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است اول وآخراین مرحله دیدیم بس است بعد ازاین ما وسر کوی دل آرای دگر با غزالی به غزل خوانی و غوغای دگر تو مپندار که مهر ازدل محزون نرود آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود وین محبت به صد افسانه و افسون نرود چه گمان غلط است این، برود چون نرود چند کس ازتو و یاران تو آزرده شود دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود ای پسر چند به کام دگرانت بینم سرخوش و مست زجام دگرانت بینم مایه عیش مدام دگرانت بینم ساقی مجلس عام دگرانت بینم تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چند چه هوس ها که ندارند هوسناکی چند یار این طایفه ی خانه برانداز مباش ازتوحیف است به این طایفه دمسازمباش میشوی شهره به این فرقه هم آوازمباش غافل از لعب حریفان دغل باز مباش به که مشغول به این شغل نسازی خود را این نه کاری است مبادا که ببازی خود را درکمین تو بسی عیب شماران هستند سینه پر درد ز تو کینه گذاران هستند داغ بر سینه ز تو سینه فکاران هستند غرض این است که درقصد تویاران هستند باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری واقف دور و برت باش که پایی نخوری گر چه از خاطر«وحشی» هوس روی تو رفت وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت با دل پرگله از ناخوشی خوی تو رفت حاش لله که وفای تو فراموش کند سخن مصلحت آمیزکسان گوش کند "وحشی بافقی"
سه شنبه 92 شهریور 12 :: 10:15 صبح ::نگارنده : موسوی
|