موسوی - باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 55
کل بازدیدها: 546414




گالری تصاویر سوسا وب تولز



شنبه 92 آبان 11 :: 11:7 صبح ::نگارنده : موسوی

العاشِرَة: «مُناجات المُتوَسِّلین»

دهم: مناجات توسل جویان

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

 

اِلهى‏ لَیْسَ لى‏ وَسیلَةٌ اِلَیْکَ اِلاَّ عَواطِفُ رَاْفَتِکَ، وَلا لى‏ ذَریعَةٌ

خدایا وسیله‏اى به درگاهت ندارم جز عواطف مهرت و به سویت دست‏آویزى ندارم‏

اِلَیْکَ اِلاَّ عَوارِفُ رَحْمَتِکَ، وَشَفاعَةُ نَبِیِّکَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، وَمُنْقِذِ الْأُمَّةِ

جز آنچه معروف است از رحمتت و شفاعت پیامبرت پیامبر رحمت و نجات ده امت‏

مِنَ الْغُمَّةِ، فَاجْعَلْهُما لى‏ سَبَباً اِلى‏ نَیْلِ غُفْرانِکَ وَصَیِّرْهُما لى‏ وُصْلَةً

از غم و اندوه پس اى خدا همان دو را وسیله رسیدنم به آمرزشت قرار ده و سببى براى رسیدنم‏

اِلىَ الْفَوْزِ بِرِضْوانِکَ، وَقَدْ حَلَّ رَجآئى‏ بِحَرَمِ کَرَمِکَ وَحَطَّ طَمَعى‏

به سعادت خوشنودیت گردان زیرا که بار امیدم در حریم کرمت فرود آمده و مرکب طمعم به‏

بِفِنآءِ جُودِکَ، فَحَقِّقْ فیکَ اَمَلى‏، وَاخْتِمْ بِالْخَیْرِ عَمَلى‏، وَاجْعَلْنى‏ مِنْ‏

آستانه جود تو زانو زده پس اى خدا به آرزوى من جامه عمل پوشان و پایان کارم را بخیر گردان و

صَفْوَتِکَ الَّذینَ اَحْلَلْتَهُمْ بُحْبُوحَةَ جنَّتِکَ، وَبوَّأْتَهُمْ دارَ کَرامَتِکَ،

در زمره آن دسته از برگزیدگانت قرارم ده که در وسط بهشتت فرودشان آوردى و در خانه بزرگوارى خویش جاشان دادى‏

وَاَقْرَرْتَ اَعْیُنَهُمْ بِالنَّظَرِ اِلَیْکَ یَوْمَ لِقآئِکَ، وَاَوْرَثْتَهُمْ مَنازِلَ الصِّدْقِ‏

و دیده آنها را در روز دیدار به همان نظر کردنشان بسویت روشن کردى و جایگاههاى راستى را در جوار خویش بدیشان‏

فى‏ جِوارِکَ، یا مَنْ لا یَفِدُ الْوافِدُونَ عَلى‏ اَکْرَمَ مِنْهُ، وَلا یَجِدُ الْقاصِدُونَ‏

سپردى اى که واردین بر کریمتر از او وارد نشوند و قاصدان مهربانتر

اَرْحَمَ مِنْهُ، یا خَیْرَ مَنْ خَلا بِهِ وَحیدٌ، وَیا اَعْطَفَ مَنْ اَوى‏ اِلَیْهِ طَریدٌ

از او نیابند اى بهترین کسى که شخص در تنهایى با او خلوت کند و اى مهربانترین کسى که شخص آواره به درگاهش‏

اِلى‏ سَعَةِ عَفْوِکَ مَدَدْتُ یَدى‏، وَبِذَیْلِ کَرَمِکَ اَعْلَقْتُ کَفّى‏، فَلا تُولِنِى الْحِرْمانَ

جا و مسکن گیرد به سوى عفو وسیعت دست (نیاز) دراز کرده و به ذیل کرم تو چنگ (حاجت) انداخته‏ام پس مرا محروم‏

وَلا تُبْلِنى‏ بِالْخَیْبَةِ وَالْخُسْرانِ، یا سَمیعَ الدٌّعآءِ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

برمگردان و به زیان و خسران دچارم مساز اى شنواى دعا اى مهربانترین مهربانان‏

 

 

 

الحادى عَشرَ: «مُناجات المُفتقرینْ»

یازدهم: مناجات نیازمندان‏

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

 

اِلهى‏ کَسْرى‏ لا یَجْبُرُهُ اِلاَّ لُطْفُکَ وَحَنانُکَ، وَفَقْرى‏ لایُغْنیهِ اِلاَّ

خدایا شکست مرا جز لطف و مهر تو چیزى جبران نکند و نداریم را جز

عَطْفُکَ وَاِحْسانُکَ، وَرَوْعَتى‏ لا یُسَکِّنُها اِلاَّ اَمانُکَ، وَذِلَّتى‏ لا یُعِزُّهآ

توجه و احسان تو برطرف نسازد و هراس و وحشتم را جز امان تو آرام نکند و خواریم را جز

اِلاَّ سُلْطانُکَ، وَاُمْنِیَّتى‏ لا یُبَلِّغُنیهآ اِلاَّ فَضْلُکَ، وَخَلَّتى‏ لا یَسُدُّها اِلاَّ

سلطنت تو به عزت مبدل نسازد و جز فضل تو چیزى مرا به آرزویم نرساند و فقر و احتیاجم را جز احسان تو

طَوْلُکَ، وَحاجَتى‏ لا یَقْضیها غَیْرُکَ، وَکَرْبى‏ لا یُفَرِّجُهُ سِوى‏ رَحْمَتِکَ،

پر نکند و حاجتم را جز تو برنیاورد و گره از گرفتاریم جز رحمت تو نگشاید و درماندگیم را

وَضُرّى‏ لا یَکْشِفُهُ غَیْرُ رَاْفَتِکَ، وَغُلَّتى‏ لا یُبَرِّدُها اِلاَّ وَصْلُکَ،

جز مهر تو برطرف نکند و سوز دلم را جز وصل تو فرو ننشاند

وَلَوْعَتى‏ لا یُطْفیها اِلاَّ لِقآؤُکَ، وَشَوْقى‏ اِلَیْکَ لا یَبُلُّهُ اِلَّا النَّظَرُ اِلى‏

و شعله درونم را جز لقاء تو خاموش نسازد و بر آتش اشتیاقم جز نظر به جلوه‏ات چیزى آب‏

وَجْهِکَ، وَقَرارى‏ لا یَقِّرُّدُونَ دُنُوّى‏ مِنْکَ وَلَهْفَتى‏ لا یَرُدُّها اِلاَّ

نریزد و قرارى ندارم جز در نزدیکى تو و حسرت و افسوسم را جز نسیم جانبخش رحمتت باز مگرداند

رَوْحُکَ، وَسُقْمى‏ لا یَشْفیهِ اِلاَّ طِبُّکَ، وَغَمّى‏ لا یُزیلُهُ اِلاَّ قُرْبُکَ،

و دردم را جز طبابت تو درمان نکند و اندوهم را جز قرب تو نزداید

وَجُرْحى‏ لا یُبْرِئُهُ اِلاَّ صَفْحُکَ، وَرَیْنُ قَلْبى‏ لا یَجْلُوهُ اِلاَّ عَفْوُکَ،

و زخمم را جز گذشت تو التیام نبخشد و زنگ دلم را جز عفو تو پاک نکند و اندیشه‏هاى‏

وَوَسْواسُ صَدْرى‏ لا یُزیحُهُ اِلاَّ اَمْرُکَ فَیا مُنْتَهى‏ اَمَلِ الْأمِلینَ، وَیا

باطل درونم را جز فرمان تو برطرف نکند پس اى منتها آرزوى آرزومندان و اى سرحد

غایَةَ سُؤْلِ السَّآئِلینَ، وَیا اَقْصى‏ طَلِبَةِ الطَّالِبینَ، وَیا اَعْلى‏ رَغْبَةِ

نهایى خواسته درخواست‏کنندگان و اى آخرین مرحله مطلوب طلب کنندگان و اى بالاترین خواهش‏

الرَّاغِبینَ، وَیا وَلِىَّ الصَّالِحینَ وَیا اَمانَ الْخآئِفینَ، وَیا مُجیبَ دَعْوَةِ

خواهشمندان و اى سرپرست شایستگان و اى امان بخش ترسناکان و اى اجابت کننده دعاى‏

الْمُضْطَرّینَ، وَیا ذُخْرَ الْمُعْدِمینَ، وَیا کَنْزَ الْبآئِسینَ، وَیا غِیاثَ‏

درماندگان و اى ذخیره نداران و اى گنج مستمندان و اى فریادرس‏

الْمُسْتَغیثینَ، وَیا قاضِىَ حَوآئِجِ الْفُقَرآءِ وَالْمَساکینَ، وَیا اَکرَمَ‏

فریادخواهان و اى برآرنده حاجات فقیران و بیچارگان و اى بزرگوارترین‏

الْأَکْرَمینَ، وَیا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، لَکَ تَخَضُّعى‏ وَسُؤالى‏، وَاِلَیْکَ‏

بزرگواران و اى مهربانترین مهربانان به درگاه تو است فروتنى و خواسته‏ام و به سوى‏

تَضَرُّعى‏ وَابْتِهالى‏، اَسْئَلُکَ اَنْ تُنیلَنى‏ مِنْ رَوْحِ رِضْوانِکَ، وَتُدیمَ‏

تو است زارى و ناله‏ام از تو خواهم که مرا به نسیم جانبخش خوشنودیت برسانى و نعمتهایى را که‏

عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِکَ وَها اَنَا بِبابِ کَرَمِکَ واقِفٌ، وَلِنَفَحاتِ بِرِّکَ‏

از روى امتنان به من دادى ادامه دهى و من هم اکنون به در خانه کرمت ایستاده و خود را در معرض‏

مُتَعَرِّضٌ، وَبِحَبْلِکَ الشَّدیدِ مُعْتَصِمٌ، وَبِعُرْوَتِکَ الْوُثْقى‏ مُتَمَسِّکٌ، اِلهى‏ اِرْحَمْ‏

وزش نسیمهاى رحمتت قرار داده و به رشته محکمت چسبیده و به دستاویز محکمت چنگ زده‏ام خدایا ترحم‏

عَبْدَکَ الذَّلیلَ، ذَاالّلِسانِ الْکَلیلِ وَالْعَمَلِ الْقَلیلِ، وَامْنُنْ عَلَیْهِ بِطَوْلِکَ‏

کن به این بنده ذلیلت که زبانش کُند و عملش اندک است و بر او بوسیله احسان‏

الْجَزیلِ، وَاکْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّکَ الظَّلیلِ یا کَریمُ یا جَمیلُ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ‏

فراوانت منت بنه و او را در زیر سایه پایدارت بِبَر اى بزرگوار اى زیبابخش اى مهربانترین مهربانان‏

 

 

 

الثَّانیَة عَشر: «مُناجات العارفین»

دوازدهم: مناجات عارفان‏

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

 

اِلهى‏ قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنآئِکَ کَما یَلیقُ بِجَلالِکَ، وَعَجَزَتِ‏

خدایا زبانها قاصر است از رسیدن به ثناى تو آنطور که شایسته جلال تو است و عقلها

الْعُقُولُ عَنْ اِدْراکِ کُنْهِ جَمالِکَ، وَانْحَسَرَتِ الْأَبْصارُدُونَ النَّظَرِ اِلى‏

عاجز است از ادراک کنه جمالت و دیده‏ها تار و بى‏فروغ ماند از نظر کردن به سوى انوار

سُبُحاتِ وَجْهِکَ، وَلَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَریقاً اِلى‏ مَعْرِفَتِکَ اِلاَّ بِالْعَجْزِ

ذاتت و قرار ندادى براى خلق خود راهى به سوى شناسائیت جز به اظهار عجز

عَنْ مَعْرِفَتِکَ، اِلهى‏ فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ تَرَسَّخَتْ اَشْجارُ الشَّوْقِ‏

از شناسائیت خدایا پس ما را از کسانى قرار ده که درختهاى شوق‏

اِلَیْکَ فى‏ حَدآئِقِ صُدُورِهِمْ، وَاَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِکَ بِمَجامِعِ قُلُوبِهِمْ،

بسوى تو در بوستانهاى سینه‏شان ریشه محکم کرده و سوز محبتت سراسر دلشان را فراگرفته‏

فَهُمْ اِلى‏ اَوْکارِ الْأَفْکارِ یَاْوُونَ، وَفى‏ رِیاضِ الْقُرْبِ وَالْمُکاشَفَةِ

پس آنها به آشیانه‏هاى اندیشه‏ها جاى گیرند و در چمنزارهاى قرب به تو و مکاشفه‏

یَرْتَعُونَ، وَمِنْ حِیاضِ الْمَحَبَّةِ بِکَاْسِ الْمُلاطَفَةِ یَکْرَعُونَ، وَشَرایِعَ‏

مى‏چرند و از حوضهاى محبت به جام ملاطفت (آب حیات) بنوشند و در کنار نهرهاى‏

الْمُصافاتِ یَرِدُونَ، قَدْ کُشِفَ الْغِطآءُ عَنْ اَبْصارِهِمْ، وَانْجَلَتْ ظُلْمَةُ

صفا وارد گشته‏اند در حالى که پرده از پیش دیدگانشان برداشته شده و تاریکى شبهه و

الرَّیْبِ عَنْ عَقآئِدِهِمْ وَضَمآئِرِهِمْ، وَانْتَفَتْ مُخالَجَةُ الشَّکِّ عَنْ‏

تردید از صفحه عقاید و نهادشان زائل گشته و یکسره خلجان شک و ریب از

قُلُوبِهِمْ وَسَرآئِرِهِمْ، وَانْشَرَحَتْ بِتَحْقیقِ الْمَعْرِفَةِ صُدُورُهُمْ، وَعَلَتْ‏

دلها و درونشان بیرون رفته و دریچه‏هاى سینه‏شان بواسطه استوار شدن معرفت بازگشته و همتهاشان‏

لِسَبْقِ السَّعادَةِ فِى الزَّهادَةِ هِمَمُهُمْ، وَعَذُبَ فى‏ مَعینِ الْمُعامَلَةِ

براى پیشى گرفتن در خوشبختى در اثر پارسایى بلند گردیده و نوشیدنیهاشان در چشمه کردار

شِرْبُهُمْ، وَطابَ فى‏ مَجْلِسِ الْأُنْسِ سِرُّهُمْ، وَاَمِنَ فى‏ مَوْطِنِ الْمَخافَةِ

شیرین و گوارا شده و درونشان در محفل انس با تو پاکیزه گشته و راهشان در جاهاى هولناک‏

سِرْبُهُمْ، وَاطْمَاَنَّتْ بِالرُّجُوعِ اِلى‏ رَبِّ الْأَرْبابِ اَنْفُسُهُمْ، وَتَیَقَّنَتْ‏

امن گشته و جانهاى ایشان در بازگشت بسوى رب الارباب مطمئن گردیده و روانشان‏

بِالْفَوْزِ وَالْفَلاحِ اَرْواحُهُمْ، وَقَرَّتْ بِالنَّظَرِ اِلى‏ مَحْبُوبِهِمْ اَعْیُنُهُمْ،

به فیروزى و رستگارى یقین پیدا کرده و دیدگانشان به واسطه دیدار محبوب روشن گشته‏

وَاسْتَقَرَّ بِاِدْراکِ السُّؤْلِ وَنَیْلِ الْمَأْمُولِ قَرارُهُمْ، وَرَبِحَتْ فى‏ بَیْعِ‏

و به واسطه رسیدن به مقصود و نائل شدن به آرزوهاى خویش قرارى یافته و سوداگرى ایشان بواسطه فروختن‏

الدُّنْیا بِالْاخِرَةِ تِجارَتُهُمْ، اِلهى‏ ما اَلَذَّ خَواطِرَ الْإِلْهامِ بِذِکْرِکَ عَلَى‏

دنیا به آخرت کاملاً سودمند گشته است خدایا چه اندازه لذیذ است یاد تو در دلها که بوسیله الهام خطور کند

الْقُلُوبِ، وَما اَحْلَى الْمَسیرَ اِلَیْکَ بِالْأَوْهامِ فى‏ مَسالِکِ الْغُیُوبِ، وَما

و چقدر شیرین است سیر بسوى تو با مرکب اندیشه‏ها که در راههاى غیب صورت مى‏گیرد و چقدر

اَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّکَ، وَما اَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِکَ، فَاَعِذْنا مِنْ طَرْدِکَ وَاِبْعادِکَ، وَاجْعَلْنا

گوارا است طعم دوستى تو و چه شیرین است شربت قرب تو پس اى خدا ما را از راندن و دور کردنت پناه ده

مِنْ اَخَصِّ عارِفیکَ، وَاَصْلَحِ عِبادِکَ، وَاَصْدَقِ طآئِعیکَ، وَاَخْلَصِ عُبَّادِکَ،

و قرارمان ده از مخصوص‏ترین عارفانت و از شایسته‏ترین بندگانت و راستگوترین فرمانبردارانت و خالص‏ترین‏

یا عَظیمُ یا جَلیلُ، یا کَریمُ یا مُنیلُ، بِرَحْمَتِکَ وَمَنِّکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

پرستش کنندگانت اى عظیم اى با جلالت اى بزرگوار اى عطابخش به رحمت و احسانت اى مهربانترین مهربانان‏

 

 

 

الثَّالثَة عَشر: «مُناجات الذّاکرینَ»

سیزدهم: مناجات یادکنندگان حق‏

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

 

اِلهى‏ لَوْ لاَ الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِکَ، لَنَزَّهْتُکَ مِنْ ذِکْرى‏ اِیَّاکَ، عَلى‏

خدایا اگر پذیرفتن فرمانت واجب نبود تو را پاکتر از آن مى‏دانستم که من نام تو را به زبان آرم گذشته‏

اَنَّ ذِکْرى‏ لَکَ بِقَدْرى‏ لا بِقَدْرِکَ، وَما عَسى‏ اَنْ یَبْلُغَ مِقْدارى‏ حَتّى‏

از اینکه ذکرى که من از تو کنم به اندازه فهم من است نه به مقدار مقام تو و تازه مگر چه اندازه امید است‏

اُجْعَلَ مَحَلّاً لِتَقْدیسِکَ، وَمِنْ اَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا جَرَیانُ ذِکْرِکَ عَلى‏

قدرم بالا رود که محل تقدیس (و به پاکى ستودن) تو قرار گیرم و از بزرگترین نعمتهاى تو بر ما همان جریان داشتن ذکر تو بر

اَ لْسِنَتِنا، وَاِذْنُکَ لَنا بِدُعآئِکَ وَتَنْزیهِکَ وَتَسْبیحِکَ اِلهى‏ فَاَ لْهِمْنا

زبان ما است و همان اجازه‏اى است که براى دعا کردن و به پاکى ستودنت به ما دادى خدایا پس ذکر

ذِکْرَکَ فِى الْخَلاءِ وَالْمَلاءِ، وَاللَّیْلِ‏وَالنَّهارِ، وَالْإِعْلانِ وَالْإِسْرارِ، وَفِى‏

خویش را به ما الهام کن در خلوت و جلوت و شب و روز و آشکار و نهان و در

السَّرَّآءِ وَالضَّرَّآءِ، وَآنِسْنا بِالذِّکْرِ الْخَفِىِّ وَاسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ الزَّکِىِّ،

خوشى و ناخوشى و ما را به ذکر خفى و پنهانت مأنوس کن و به کار پاکیزه و کوشش خداپسند

وَالسَّعْىِ الْمَرْضِىِّ، وَجازِنا بِالْمیزانِ الْوَفِىِّ اِلهى‏ بِکَ هامَتِ‏

وادار و پاداش ما را به سنگ تمام بده خدایا دلهاى شیدا همه سرگشته‏

الْقُلُوبُ الْوالِهَةُ، وَعَلى‏ مَعْرِفَتِکَ جُمِعَتِ الْعُقُولُ الْمُتَبایِنَةُ، فَلا

و تشنه توأند و خِرَدهاى متفرق و جدا همه در مورد شناسایى و معرفت تو متفق گشته‏اند و از اینرو

تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ اِلاَّ بِذِکْراکَ، وَلا تَسْکُنُ النُّفُوسُ اِلاَّ عِنْدَ رُؤْیاکَ، اَنْتَ‏

دلها جز به یاد تو آرام نگیرند و جانها جز به مشاهده جمالت تسکین نیابند تویى که در هر جا

الْمُسَبَّحُ فى‏ کُلِّ مَکانٍ وَالْمَعْبُودُ فى‏ کُلِّ زَمانٍ، وَالْمَوْجُودُ فى‏ کُلِ‏

تسبیحت گویند و در هر زمانى پرستش کنند و در هر آن موجود بوده‏اى و به هر

اَوانٍ، وَالْمَدْعُوُّ بِکُلِّ لِسانٍ، وَالْمُعَظَّمُ فى‏ کُلِّ جَنانٍ، وَاَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِ‏

زبان تو را خوانند و در هر دلى تو را به بزرگى یاد کنند و از تو آمرزش خواهم از هر

لَذَّةٍ بِغَیْرِ ذِکْرِکَ، وَمِنْ کُلِّ راحَةٍ بِغَیْرِ اُنْسِکَ، وَمِنْ کُلِّ سُرُورٍ بِغَیْرِ

لذتى جز لذت تو و از هر آسایشى جز انس با تو و از هر شادمانى بجز

قُرْبِکَ، وَمِنْ کُلِّ شُغْلٍ بِغَیْرِ طاعَتِکَ، اِلهى‏ اَنْتَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ، یا

قرب تو و از هر سرگرمى به جز فرمانبرداریت خدایا تو فرمودى و گفته‏ات حق است «اى‏

اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً، وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَاَصیلاً،

کسانى که ایمان آورده‏اید خدا را یاد کنید یاد کردن بسیار و تسبیح او گوئید در بامداد و پسین»

وَقُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ فَاذْکُرُونى‏ اَذْکُرْکُمْ، فَاَمَرْتَنا بِذِکْرِکَ، وَوَعَدْ تَنا

ونیز فرمودى وگفته‏ات حق است «مرا یاد کنید تا من هم شما را یاد کنم» پس‏تو ما را به‏یاد کردنت دستور فرمودى وبه‏ما وعده‏دادى‏

عَلَیْهِ اَنْ‏تَذْکُرَنا تَشْریفاً لَنا وَتَفْخیماً وَاِعْظاماً، وَها نَحْنُ ذاکِرُوکَ کَما

که براى شرافت و عزت و عظمت بخشى به ما تو هم ما را یاد کنى و ما هم اکنون مطابق فرمانت تو را

اَمَرْتَنا، فَاَنْجِزْ لَنا ما وَعَدْتَنا، یا ذاکِرَ الذَّاکِرینَ، وَیا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ‏

یاد کنیم پس تو هم به وعده خویش وفا کن اى که از یادکنندگانت یاد کنى و اى مهربانترین مهربانان‏

 




شنبه 92 آبان 11 :: 11:6 صبح ::نگارنده : موسوی

السّادِسة: «مُناجات الشّاکِرین»

ششم: مناجات سپاسگزاران‏

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

 

اِلهى‏ اَذْهَلَنى‏ عَنْ اِقامَةِ شُکْرِکَ تَتابُعُ طَوْلِکَ، وَاَعْجَزَنى‏ عَنْ‏

خدایا بخشش پى در پى تو انجام دادن سپاسگزاریت را از یاد من برد و ریزش فضل و احسانت مرا از

اِحْصآءِ ثَنآئِکَ فَیْضُ فَضْلِکَ، وَشَغَلَنى‏ عَنْ ذِکْرِ مَحامِدِکَ تَرادُفُ‏

شمردن ثنا و ستایشت عاجز کرد و پشت سر هم آمدن نیکیهایت مرا از ذکر ستودنیهایت بازداشت و پیاپى‏

عَوآئِدِکَ، وَاَعْیانى‏ عَنْ نَشْرِ عَوارِفِکَ تَوالى‏ اَیادیکَ وَهذا مَقامُ مَنِ‏

رسیدن نعمتهایت مرا از نشر دادن نیکوئیهایت درمانده کرد و اینجا که من هستم جاى کسى است که‏

اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النَّعْمآءِ، وَقابَلَها بِالتَّقْصیرِ، وَشَهِدَ عَلى‏ نَفْسِهِ‏

اعتراف به وفور نعمتهاى تو و در مقابل آنها به کوتاهى کردن خود دارد و به اهمال‏کارى و تلف کردن‏

بِالْإِهْمالِ وَالتَّضْییعِ، وَاَنْتَ الرَّؤُفُ الرَّحیمُ الْبَّرُ الْکَریمُ، الَّذى‏ لا

عمر خویش گواهى دهد و تو اى خداى با عطوفت و مهربان و نیکوکار و بزرگوارى که روآورندگان بسویت را نومید

یُخَیِّبُ قاصِدیهِ، وَلا یَطْرُدُ عَنْ فِنآئِهِ امِلیهِ، بِساحَتِکَ تَحُطُّ رِحالُ‏

نسازى و آرزومندات را از درگاهت نرانى، امیدواران به آستانه تو بار امید خود را بیندازند

الرَّاجینَ، وَبِعَرْصَتِکَ تَقِفُ امالُ الْمُسْتَرْفِدینَ، فَلا تُقابِلْ امالَنا

و آرزوهاى عطاخواهان به میدان وسیع کرم تو توقف کنند پس اى خدا تو آرزوهاى ما را

بِالتَّخْییبِ وَالْأَیاسِ، وَلا تُلْبِسْنا سِرْبالَ الْقُنُوطِ وَالْإِبْلاسِ، اِلهى

با نومیدى و یأس روبرو مگردان و جامه ناامیدى و دل شکستگى بر ما مپوشان خدایا

تَصاغَرَ عِنْدَ تَعاظُمِ الائِکَ شُکْرى‏، وَتَضآئَلَ فى‏ جَنْبِ اِکْرامِکَ اِیَّاىَ‏

در برابر نعمتهاى بزرگت سپاسگزارى من کوچک است و در جنب اکرام و بزرگوارى تو ثنا و

ثَنآئى‏ وَنَشْرى‏، جَلَّلَتْنى‏ نِعَمُکَ مِنْ اَنْوارِ الْأیمانِ حُلَلاً، وَضَرَبَتْ‏

ستایش من خُرد و ناقابل است نعمتهاى تو زیورهایى از انوار ایمان بر من پوشانده و ریزه‏کاریهاى‏

عَلَىَّ لَطآئِفُ بِرّکَ مِنَ الْعِزِّ کِلَلاً، وَقَلَّدَتْنى‏ مِنَنُکَ قَلائِدَ لا تُحَلُّ،

نیکیت خیمه‏هایى از عزت برسرم زده و احسانهایت گردن بنده‏هایى به گردنم انداخته که باز نشود

وَطَوَّقَتْنى‏ اَطْواقاً لا تُفَلُّ، فَآلائُکَ جَمَّةٌ ضَعُفَ لِسانى‏ عَنْ اِحْصآئِها

و طوقهایى بدان آویخته که نگسلد، نعمتهاى بسیار تو زبان مرا از شمردنش ناتوان کرده‏

وَنَعْمآؤُکَ کَثیرَةٌ قَصُرَ فَهْمى‏ عَنْ اِدْراکِها فَضْلاً عَنِ اسْتِقْصآئِها،

و بخششهاى فراوانت خِرد و فهم مر از ادراکش کوتاه کرده تا چه رسد به پى‏بردن به پایانش و با این‏

فَکَیْفَ لى‏ بِتَحْصیلِ الشُّکْرِ، وَشُکْرى‏ اِیَّاکَ یَفْتَقِرُ اِلى‏ شُکْرٍ، فَکُلَّما

ترتیب من چگونه مى‏توانم تو را سپاسگزارى کنم و همان سپاسگزارى من تازه احتیاج به سپاسگزارى دیگرى دارد و هرگاه‏

قُلْتُ لَکَ الْحَمْدُ، وَجَبَ عَلَىَّ لِذلِکَ اَنْ اَقُولَ لَکَ الْحَمْدُ، اِلهى‏ فَکَما

بگویم ستایش مخصوص تو است براى همین جمله لازم است دوباره بگویم ستایش مخصوص تو است خدایا چنانچه‏

غَذَّیْتَنا بِلُطْفِکَ، وَرَبَّیْتَنا بِصُنْعِکَ، فَتَمِّمْ عَلَیْنا سَوابِغَ النِّعَمِ، وَادْفَعْ عَنَّا

به لطف خویش ما را خوراک دادى و به پرورش خود پروریدى پس نعمتهاى فراوانت را بر ما کامل کن و ناگواریهاى‏

مَکارِهَ النِّقَمِ، وَآتِنا مِنْ حُظُوظِ الدَّارَیْنِ اَرْفَعَها وَاَجَلَّها، عاجِلاً وَآجِلاً، وَلَکَ

سخت و بد را از ما دور کن و عطا کن به ما از بهره‏هاى دو جهان برترو بهترش را چه اکنون و چه در آینده‏

الْحَمْدُ عَلى‏ حُسْنِ بَلائِکَ وَسُبُوغِ نَعْمآئِکَ، حَمْداً یُوافِقُ رِضاکَ، وَیَمْتَرِى

و ستایش تو را است براى آزمایش نیکویت و نعمتهاى فراوانت ستایشى که برابر خوشنودیت باشد

الْعَظیمَ مِنْ بِرِّکَ وَنَداکَ، یا عَظیمُ یا کَریمُ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

و احسان و بخشش بزرگ تو را به سوى ما جلب کند اى بزرگ و اى بزرگوار به رحمتت اى مهربانترین مهربانان‏

 

 

 

السّابعة: «مُناجات المُطیعین للَّهِ»

هفتم: مناجات فرمانبرداران خدا

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

 

اَللَّهُمَّ اَلْهِمْنا طاعَتَکَ، وَجَنِّبْنا مَعْصِیَتَکَ، وَیَسِّرْ لَنا بُلُوغَ ما نَتَمَنّى‏ مِنْ‏

خدایا طاعتت را بر ما الهام کن و از نافرمانیت ما را دور کن و آسان کن بر ما راه رسیدن بدانچه‏

اِبْتِغآءِ رِضْوانِکَ، وَاَحْلِلْنا بُحْبُوحَةَ جِنانِکَ، وَاقْشَعْ عَنْ بَصآئِرِنا

آرزومندیم از تحصیل آنچه موجب خوشنودى تو است و ما را در وسط بهشتهایت جاى ده و پراکنده ساز از پیش دیدگان ما

سَحابَ الْأِرْتِیابِ، وَاکْشِفْ عَنْ قُلُوبِنا اَغْشِیَةَ الْمِرْیَةِ وَالْحِجابِ،

ابرهاى شک و شبهه را و بردار از دلهاى ما پرده‏هاى تردید و تاریکى را

وَاَزْهِقِ الْباطِلَ عَنْ ضَمآئِرِنا، وَاَثْبِتِ الْحَقَّ فى‏ سَرآئِرِنا، فَاِنَ‏

و دور کن باطل را از نهاد ما و پابرجا کن حق را در درون ما زیرا این‏

الشُّکوُکَ وَالظُّنُونَ لَواقِحُ الْفِتَنِ، وَمُکَدِّرَةٌ لِصَفْوِ الْمَنایِح ِ وَالْمِنَنِ،

شک و تردیدها و گمانها فتنه‏انگیز و تیره کننده عطاها و بخششهاى زلال و صافى است خدایا

اَللَّهُمَّ احْمِلْنا فى‏ سُفُنِ نَجاتِکَ، وَمَتِّعْنا بِلَذیذِ مُناجاتِکَ، وَاَوْرِدْنا

خدایا ما را در کشتى‏هاى نجاتت جاى ده و از لذت مناجاتت بهره‏مند ساز و ما را بر لب دریاچه‏هاى‏

حِیاضَ حُبِّکَ، وَاَذِقْنا حَلاوَةَ وُدِّکَ وَ قُرْبِکَ، وَاجْعَلْ جِهادَنا فیکَ، و

محبتت وارد کن و شیرینى دوستى و مقام قربت را به ما بچشان و جهد و کوشش ما را در راه خودت و

هَمَّنا فى‏ طاعَتِکَ، وَاَخْلِصْ نِیَّاتِنا فى‏ مُعامَلَتِکَ، فَاِنَّا بِکَ وَلَکَ، وَلا

همت‏مان را در طاعت خودت قرار ده و نیتهاى ما را در مورد کارهایى که برایت انجام دهیم خالص گردان زیرا ما با تو و

وَسیلَةَ لَنا اِلَیْکَ اِلاَّ اَنْتَ، اِلهى‏ اِجْعَلْنى‏ مِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ

از آن توئیم و وسیله‏اى به درگاهت نداریم جز خودت خدایا مرا از برگزیدگان نیکوکار قرارم ده‏

وَاَلْحِقْنى‏ بِالصَّالِحینَ الْأَبْرارِ، السَّابِقینَ اِلىَ الْمَکْرُماتِ، الْمُسارِعینَ‏

و به شایستگان نیک رفتارم ملحق کن آنان که به کارهاى نیک پیشى جسته و به سوى خیرات‏

اِلىَ الْخَیْراتِ، الْعامِلینَ لِلْباقِیاتِ الصَّالِحاتِ، السَّاعینَ اِلى‏ رَفیعِ الدَّرَجاتِ

شتابان بوده و براى باقیات صالحات کار مى‏کنند و به رسیدن به درجات عالى و بلند کوشایند که براستى‏

اِنَّکَ عَلى‏ کُلِّشَىْ‏ءٍ قَدیرٌ وَبِالْأِجابَةِ جَدیرٌ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

تو بر هر چیز توانایى و به اجابت خواسته‏ام سزاوار به رحمتت اى مهربانترین مهربانان‏

 

 

 

الثّامِنة: «مُناجات المُریدین»

هشتم: مناجات اهل ارادت

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان‏

 

سُبْحانَکَ ما اَضْیَقَ الْطُّرُقَ عَلى‏ مَنْ لَمْ تَکُنْ دَلیلَهُ، وَما اَوْضَحَ الْحَقَ‏

منزهى تو! چه اندازه تنگ است راهها بر کسى‏که توأش رهنمون نباشى و چه اندازه حقیقت روشن است‏

عِنْدَ مَنْ هَدَیْتَهُ سَبیلَهُ، اِلهى‏ فَاسْلُکْ بِنا سُبُلَ الْوُصُولِ اِلَیْکَ، وَسَیِّرْنا

براى کسیکه تو راهش را نشانش داده‏اى خدایا پس ما را به راههاى رسیدن به درگاهت بدار و از

فى‏ اَقْرَبِ الطُّرُقِ لِلْوُفُودِ عَلَیْکَ، قَرِّبْ عَلَیْنَا الْبَعیدَ، وَسَهِّلْ عَلَیْنَا

نزدیکترین راهى که به تو رسند ما را ببَر دور را بر ما نزدیک گردان و راههاى سخت و

الْعَسیرَ الشَّدیدَ، وَاَلْحِقْنا بِعِبادِکَ الَّذینَ هُمْ بِالْبِدارِ اِلَیْکَ یُسارِعوُنَ،

و دشوار را بر ما آسان و هموار ساز و ملحقمان دار به آن بندگانت که در پیشى گرفتن به سویت شتاب کنند

وَبابَکَ عَلَى الدَّوامِ یَطْرُقُونَ، وَاِیَّاکَ فِى اللَّیْلِ وَالنَّهارِ یَعْبُدُونَ، وَهُمْ‏

و یکسره بطور مداوم در خانه‏ات را مى‏کوبند و در شب و روز تو را پرستش کنند و آنها

مِنْ هَیْبَتِکَ مُشْفِقُونَ، الَّذینَ صَفَّیْتَ لَهُمُ الْمَشارِبَ، وَبَلَّغْتَهُمُ‏

از هیبتت ترسانند آنانکه آبخورشان را پاک کردى و بخواسته‏هایشان رسانیدى‏

الرَّغآئِبَ، وَاَنْجَحْتَ لَهُمُ الْمَطالِبَ، وَقَضَیْتَ لَهُمْ مِنْ فَضْلِکَ الْمَأرِبَ،

و به دادن آنچه جویایش بودند کامرواشان ساختى و حاجتهاشان را از فضل خویش برآوردى‏

وَمَلَأْتَ لَهُمْ ضَمآئِرَهُمْ مِنْ حُبِّکَ، وَرَوَّیْتَهُمْ مِنْ صافى‏ شِرْبِکَ، فَبِکَ‏

و دلهاشان را سرشار از دوستى خویش کردى و از آب زلال معرفتت سیرابشان کردى پس بوسیله‏

اِلى‏ لَذیذِ مُناجاتِکَ وَصَلُوا، وَمِنْکَ اَقْصى‏ مَقاصِدِهِمْ حَصَّلُوا، فَیا مَنْ‏

تو به لذت مناجاتت نائل گشتند و از ناحیه تو بالاترین مقاصدشان را بدست آوردند پس اى‏

هُوَ عَلَى الْمُقْبِلینَ عَلَیْهِ مُقْبِلٌ، وَبِالْعَطْفِ عَلَیْهِمْ عآئِدٌ مُفْضِلٌ،

کسى که بر آنانکه به سویش رو کنند رو آورى و با توجه بدانها مهرورزى و نعمت بخشى و اى آنکه نسبت به‏

وَبِالْغافِلینَ عَنْ ذِکْرِهِ رَحیمٌ رَؤُفٌ، وَبِجَذْبِهِمْ اِلى‏ بابِهِ وَدُودٌ عَطُوفٌ،

بى‏خبران و غافلان از ذکر خود رحیم و مهربانى و با جلب آنان به درگاهت دوستدار و مهرورزى از تو

اَسْئَلُکَ اَنْ تَجْعَلَنى‏ مِنْ اَوْفَرِهِمْ مِنْکَ حَظّاً، وَاَعْلاهُمْ عِنْدَکَ مَنْزِلاً،

خواهم از کسانى قرارم دهى که بهره بیشترى از تو دریافت داشته و مرتبه والاترى را حائز گشته‏

وَاَجْزَلِهِمْ مِنْ وُدِّکَ قِسْماً، وَاَفْضَلِهِمْ فى‏ مَعْرِفَتِکَ نَصیباً، فَقَدِ انْقَطَعَتْ‏

و از دوستیت نصیب بیشترى عایدش شده و در معرفتت سهم زیادترى بهره‏اش داده‏اند زیرا که توجه من از همه جا

اِلَیْکَ هِمَّتى‏، وَانْصَرَفَتْ نَحْوَکَ رَغْبَتى‏، فَاَنْتَ لا غَیْرُکَ مُرادى‏، وَلَکَ‏

بسوى تو منقطع شده و اراده و آرزویم به جانب تو گشته است پس مراد من تنها تویى نه دیگرى‏

لا لِسِواکَ سَهَرى‏ وَسُهارى‏، وَلِقآؤُکَ قُرَّةُ عَیْنى‏، وَوَصْلُکَ مُنى‏

و شب‏زنده‏دارى و بى‏خوابیم فقط بخاطر تو است نه غیر تو و دیدارت نور چشم من است و وصل تو

نَفْسى‏، وَاِلَیْکَ شَوْقى‏، وَفى‏ مَحَبَّتِکَ وَلَهى‏، وَاِلى‏ هَواکَ صَبابَتى‏،

آرزوى جان من و بسوى تو است اشتیاقم و در وادى محبت تو سرگشته‏ام، و در هواى تو است دلدادگیم‏

وَرِضاکَ بُغْیَتى‏، وَ رُؤْیَتُکَ حاجَتى‏، وَجِوارُکَ طَلَبى‏، وَقُرْبُکَ غایَةُ

و خوشنودى تو است مقصودم و دیدار تو است حاجت من و نعمت جوارت مطلوب من است نزدیکى و قرب به تو منتهاى‏

سُؤْلى‏، وَفى‏ مُناجاتِکَ رَوْحى‏ وَراحَتى‏، وَعِنْدَکَ دَوآءُ عِلَّتى‏، وَشِفآءُ

خواسته من است و در مناجات با تو است خوشى و راحتیم و پیش تو است داروى دردم و شفاى‏

غُلَّتى‏، وَبَرْدُ لَوْعَتى‏، وَکَشْفُ کُرْبَتى‏، فَکُنْ اَنیسى‏ فى‏ وَحْشَتى‏، وَمُقیلَ‏

جگر سوخته‏ام و تسکین حرارت دلم و برطرف شدن دشواریم پس اى خدا بوده باش تو انیس و همدمم در حال وحشتم و گذرنده‏

عَثْرَتى‏، وَغافِرَ زَلَّتى‏، وَقابِلَ تَوْبَتى‏، وَمُجیبَ دَعْوَتى‏، وَوَلِىَ‏

از لغزشم و آمرزنده گناهم و پذیرنده توبه‏ام و اجابت کننده دعایم و سرپرست‏

عِصْمَتى‏ وَمُغْنِىَ فاقَتى‏، وَلا تَقْطَعْنى‏ عَنْکَ، وَلا تُبْعِدْنى‏ مِنْکَ، یا

نگهداریم و توانگرى ده از نداریم و مرا از خویش جدایم مکن و از درگاهت دورم منما اى‏

نَعیمى‏ وَجَنَّتى‏، وَیا دُنْیاىَ وَآخِرَتى‏ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

تو نعیم و جنت من و اى دنیا وآخرتم اى مهربانترین مهربانان‏

 

 

 

التّاسعة: «مُناجات المُحبیّن»

نهم: مناجات دوستان‏

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

 

اِلهى‏ مَنْ ذَاالَّذى‏ ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِکَ فَرامَ مِنْکَ بَدَلاً، وَمَنْ ذَاالَّذى‏

خدایا نیست که شیرینى محبت تو را چشیده باشد و جز تو آهنگ دیگرى را بکند و کیست که به مقام‏

اَنِسَ بِقُرْبِکَ فَابْتَغى‏ عَنْکَ حِوَلاً، اِلهى‏ فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَیْتَهُ‏

قرب تو انس گرفته باشد و درصدد روگرداندن از تو باشد خدایا قرار ده ما را از زمره کسانى‏که‏

لِقُرْبِکَ وَوِلایَتِکَ، وَاَخْلَصْتَهُ لِوُدِّکَ وَمَحَبَّتِکَ، وَشَوَّقْتَهُ اِلى‏ لِقآئِکَ،

براى قرب و دوستیت برگزیده‏اى و براى عشق و محبتت خالصش گردانده و به دیدارت شائقش کرده و به قضا

وَرَضَّیْتَهُ بِقَضآئِکَ، وَمَنَحْتَهُ بِالنَّظَرِ اِلى‏ وَجْهِکَ، وَحَبَوْتَهُ بِرِضاکَ،

و قدرت راضیش ساخته و به دیدن رویت به او نعمت بخشیده و به خوشنودى خویش مخصوصش گردانده‏

وَاَعَذْتَهُ مِنْ هَجْرِکَ وَقِلاکَ، وَبَوَّاْتَهُ مَقْعَدَالصِّدْقِ فى‏ جِوارِکَ،

و از غم هجران و فراقت پناهش داده و در جایگاه راستى در جوار خویش جایش داده و

وَخَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِکَ، وَاَهَّلْتَهُ لِعِبادَتِکَ، وَهَیَّمْتَ قَلْبَهُ لِإِرادَتِکَ،

به معرفت خویش مخصوصش کرده و براى پرستش و عبادتت او را لایق کردى و در ارادت خویش دل شیدایش کردى‏

وَاجْتَبَیْتَهُ لِمُشاهَدَتِکَ، وَاَخْلَیْتَ وَجْهَهُ لَکَ، وَفَرَّغْتَ فُؤادَهُ لِحُبِّکَ،

و براى مشاهده جمالت انتخابش کردى و رویش را براى خودت از اغیار خالى کردى و دلش را براى محبت خویش فارغ کردى‏

وَرَغَّبْتَهُ فیما عِنْدَکَ، وَاَلْهَمْتَهُ ذِکْرَکَ، وَاَوْزَعْتَهُ شُکْرَکَ، وَشَغَلْتَهُ‏

و تنها بدانچه نزد تو است راغبش کردى و ذکر خویش را بدو الهام کردى و سپاسگزاریت را بدون نصیب کردى‏

بِطاعَتِکَ وَصَیَّرْتَهُ مِنْ صالِحى‏ بَرِیَّتِکَ، وَاخْتَرْتَهُ لِمُناجاتِکَ،

و به طاعت خود سرگرمش ساختى و او را از بندگان شایسته‏ات گرداندى و براى مناجات خویش انتخابش کردى‏

وَقَطَعْتَ عَنْهُ کُلَّشَىْ‏ءٍ یَقْطَعُهُ عَنْکَ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَأْبُهُمُ‏

و بریدى از او هر چه را که موجب بریدنش از تو گردد خدایا قرار ده ما را از کسانى‏که شیوه‏شان در زندگى‏

الْإِرْتِیاحُ اِلَیْکَ وَالْحَنینُ، وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالْأَنینُ، جِباهُهُمْ ساجِدَةٌ

شادمانى با تو و زارى به درگاه تو است و روزگارشان آه و ناله است پیشانیهاشان در برابر عظمتت به خاک‏

لِعَظَمَتِکَ، وَعُیُونُهُمْ ساهِرَةٌ فى‏ خِدْمَتِکَ، وَدُمُوعُهُمْ سآئِلَةٌ مِنْ‏

افتاده و از دیدگانشان در خدمتت یکسره بیدار است و سرشکشان از

خَشْیَتِکَ، وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِکَ، وَاَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهابَتِکَ،

ترس تو ریزان و دلهاشان به محبتت آویزان و قلبهاشان از هیبتت از جا کنده شده است‏

یا مَنْ اَنْوارُ قُدْسِهِ لِأَبْصارِ مُحِبّیهِ رآئِقَةٌ، وَسُبُحاتُ وَجْهِهِ لِقُلُوبِ‏

اى که انوار قدسش براى دیدگان دوستانش در کمال درخشندگى است و پرتوافکنیهاى جمالش براى قلوب‏

عارِفیهِ شآئِفَةٌ، یا مُنى‏ قُلُوبِ الْمُشْتاقینَ وَیا غایَةَ امالِ الْمُحِبّینَ،

عارفان زداینده (چرکیها) است اى آرمان دل مشتاقان و اى منتهاى آرزوى دوستان‏

اَسْئَلُکَ حُبَّکَ وَحُبَّ مَنْ یُحِبُّکَ وَحُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یُوصِلُنى‏ اِلى‏ قُرْبِکَ،

از تو خواهم دوستى خودت و دوستى دوستدارانت و دوستى هر عملى که مرا به قرب تو واصل گرداند

وَاَنْ تَجْعَلَکَ اَحَبَّ اِلَىَّ مِمَّا سِواکَ، وَاَنْ تَجْعَلَ حُبّى‏ اِیَّاکَ قآئِداً اِلى‏

و تو را در پیش من محبوبتر از ماسواى تو قرار دهد و از تو خواهم که دوستیم را نسبت به تو جلودارم قرار دهى تا

رِضْوانِکَ، وَشَوْقى‏ اِلَیْکَ ذائِداً عَنْ عِصْیانِکَ، وَامْنُنْ بِالنَّظَرِ اِلَیْکَ‏

مرا به رضوانت بکشاند و اشتیاقم را به سویت چنان کنى که بازدارنده از نافرمانیت باشد و بر من منت نِه به اینکه بر من توجهى‏

عَلَىَّ، وَانْظُرْ بِعَیْنِ الْوُدِّ وَالْعَطْفِ اِلَىَّ، وَلا تَصْرِفْ عَنّى‏ وَجْهَکَ،

فرمایى و با دیده دوستى و عطوفت بر من بنگرى و رو از من مگردانى‏

وَاجْعَلْنى‏ مِنْ اَهْلِ الْاِسْعادِ وَالْحِظْوَةِ عِنْدَکَ، یامُجیبُ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

و مرا از جمله سعادتمندان و بهره‏مندان نزد خود قرار دهى اى پاسخ دهنده اى مهربانترین مهربانان‏

 




شنبه 92 آبان 11 :: 11:6 صبح ::نگارنده : موسوی

الثّالِثة: «مُناجات الخآئِفینَ»

سوم: مناجات خائفان‏

 

 بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان ‏

 

اِلهى‏ اَتَراکَ بَعْدَ الْأیمانِ بِکَ تُعَذِّبُنى‏، اَمْ بَعْدَ حُبّى‏ اِیَّاکَ تُبَعِّدُنى‏، اَمْ‏

خدایا آیا چنان مى‏بینى که پس از ایمان آوردنم به تو مرا عذاب کنى یا پس از دوستیم به تو مرا از خود دور

مَعَ رَجآئى‏ لِرَحْمَتِکَ وَصَفْحِکَ تَحْرِمُنى‏، اَمْ مَعَ اسْتِجارَتى‏ بِعَفْوِکَ‏

کنى یا با امیدى که به رحمت و چشم‏پوشیت دارم محرومم سازى یا با پناه آوردنم به عفو و گذشتت‏

تُسْلِمُنى‏، حاشا لِوَجْهِکَ الْکَریمِ اَنْ تُخَیِّبَنى‏، لَیْتَ شِعْرى‏ اَلِلشَّقآءِ

مرا بدست دوزخ سپارى؟ هرگز! از ذات بزرگوار تو دور است که محرومم کنى، اى کاش مى‏دانستم که آیا مادرم مرا

وَلَدَتْنى‏ اُمّى‏ اَمْ لِلْعَنآءِ رَبَّتْنى‏، فَلَیْتَها لَمْ تَلِدْنى‏ وَلَمْ تُرَبِّنى‏، وَلَیْتَنى‏

براى بدبختى زائیده یا براى رنج و مشقت مرا پروریده؟ کاش مرا نزائیده و بزرگ نکرده بود

عَلِمْتُ اَمِنْ اَهْلِ السَّعادَةِ جَعَلْتَنى‏، وَبِقُرْبِکَ وَجِوارِکَ خَصَصْتَنى‏،

و کاش مى‏دانستم اى خدا که آیا مرا از اهل سعادت قرارم داده و به مقام قرب و جوار خویش مخصوصم گردانده‏اى‏

فَتَقَِرَّ بِذلِکَ عَیْنى‏، وَتَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسى‏، اِلهى‏ هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوهاً خَرَّتْ‏

تا چشمم بدین سبب روشن گشته و دلم مطمئن گردد خدایا آیا براستى سیاه کنى چهره‏هایى را که در

ساجِدةً لِعَظَمَتِکَ، اَوْ تُخْرِسُ اَلْسِنَةً نَطَقَتْ بِالثَّنآءِ عَلى‏ مَجْدِکَ‏

برابر عظمتت به خاک افتاده یا لال کنى زبانهایى را که به ثناگویى درباره مجد

وَجَلالَتِکَ، اَوْ تَطْبَعُ عَلى‏ قُلُوبٍ انْطَوَتْ عَلى‏ مَحَبَّتِکَ، اَوْ تُصِمُ‏

و شوکتت گویا شده یا مُهر زنى بر دلهایى که دوستى تو را در بردارد یا کَر کنى‏

اَسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِکْرِکَ فى‏ اِرادَتِکَ، اَوْ تَغُلُّ اَکُفّاً رَفَعَتْهَا

گوشهایى را که به شنیدن ذکرت در ارادت ورزى به تو لذت برند یا ببندى به زنجیر کیفر دستهایى را

الْأمالُ اِلَیْکَ رَجآءَ رَاْفَتِکَ، اَوْ تُعاقِبُ اَبْداناً عَمِلَتْ بِطاعَتِکَ حَتّى‏

که آمال و آرزوها به امید مِهرت آنها را به سوى تو بلند کرده یا کیفر کنى بدنهایى را که در طاعتت کار کرده تا

نَحِلَتْ فى‏ مُجاهَدَتِکَ، اَوْ تُعَذِّبُ اَرْجُلاً سَعَتْ فى‏ عِبادَتِکَ، اِلهى‏ لا

به جایى که در راه کوشش براى تو نزار گشته یا شکنجه دهى پاهایى را که در پرستشت راه یافته خدایا

تُغْلِقْ عَلى‏ مُوَحِّدیکَ اَبْوابَ رَحْمَتِکَ، وَلا تَحْجُبْ مُشْتاقیکَ عَنِ‏

درهاى رحمتت را به روى یکتا پرستانت مبند و مشتاقانت را از

النَّظَرِ اِلى‏ جَمیلِ رُؤْیَتِکَ، اِلهى‏ نَفْسٌ اَعْزَزْتَها بِتَوْحیدِکَ کَیْفَ‏

مشاهده جمال دیدارت محروم مکن خدایا نفسى را که به وسیله توحید و یگانه پرستیت عزیز داشته‏اى چگونه‏

تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِکَ، وَضَمیرٌ انْعَقَدَ عَلى‏ مَوَدَّتِکَ، کَیْفَ تُحْرِقُهُ‏

به خوارى هجرانت پست کنى و نهادى را که با دوستى تو پیوند شده چگونه به‏

بِحَرارَةِ نیرانِکَ، اِلهى‏ اَجِرْنى‏ مِنْ اَلیمِ غَضَبِکَ، وَعَظیمِ سَخَطِکَ، یا

حرارت آتشت بسوزانى خدایا پناهم ده از خشم دردناک و غضب بزرگت اى‏

حَنَّانُ یا مَنَّانُ، یا رَحیمُ یا رَحْمنُ، یا جَبَّارُ یا قَهَّارُ، یا غَفَّارُ یا سَتَّارُ،

مِهرورز اى پربخشش اى مهربان اى بخشاینده اى داراى بزرگى و عظمت اى به قهر گیرنده اى پرده‏پوش‏

نَجِّنى‏ بِرَحْمَتِکَ مَنْ عَذابِ النَّارِ وَفَضیحَةِ الْعارِ اِذَاامْتازَ الْأَخْیارُ

نجاتم ده به رحمت خود از عذاب دوزخ و رسوایى ننگ (یا برهنگى) در آن هنگام که نیکان‏

مِنَ الْأَشْرارِ، وَحالَتِ الْأَحْوالُ وَهالَتِ الْأَهْوالُ، وَقَرُبَ الْمُحْسِنُونَ،

از بدان جدا گردند و احوال دگرگون شود و هراسها مردم را فراگیرد و نزدیک و مقرب شوند نیکوکاران‏

وَبَعُدَ الْمُسیئُونَ وَوُفّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ‏

و دور گردند بدکاران و به هر کس هر چه کرده است داده شود و ستم به ایشان نشود

 

 

الرّابِعَة: «مُناجات الرّاجِین»

چهارم: مناجات امیدواران‏

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

 

یا مَنْ اِذا سَئَلَهُ عَبْدٌ اَعْطاهُ، وَاِذا اَمَّلَ ما عِنْدَهُ بَلَّغَهُ، مُناهُ، وَاِذا اَقْبَلَ‏

اى که هرگاه بنده‏اى از او درخواست کند دهدش و هرگاه چیزى را که نزد او است آرزو کند بدان آرزو رساندش و چون بدو رو کند

عَلَیْهِ قَرَّبَهُ وَاَدْناهُ، وَاِذا جاهَرَهُ بِالْعِصْیانِ سَتَرَ عَلى‏ ذَنْبِهِ وَغَطَّاهُ، وَاِذا

به مقام قرب و نزدیکى خویشش ببرد و چون به آشکارى گناهش کند پرده بر گناهش کشد و آن را بپوشاند و چون بر

تَوَکَّلَ عَلَیْهِ اَحْسَبَهُ وَکَفاهُ، اِلهى‏ مَنِ الَّذى‏ نَزَلَ بِکَ مُلْتَمِساً قِراکَ‏

او توکل کند کفایتش کند و بسش باشد خدایا کیست که بر درگاه تو بار اندازد و میهمان‏نوازیت خواهد

فَما قَرَیْتَهُ، وَمَنِ الَّذى‏ اَناخَ بِبابِکَ مُرْتَجِیاً نَداکَ فَما اَوْلَیْتَهُ، اَیَحْسُنُ‏

و تو پذیرائیش نکنى و کیست که مرکب نیاز خود به دربارت خواباند و امید بخششت داشته باشد و تو احسانش‏

اَنْ اَرْجِعَ عَنْ بابِکَ بِالْخَیْبَةِ مَصْرُوفاً، وَلَسْتُ اَعْرِفُ سِواکَ مَوْلىً‏

نکنى آیا خوبست که من ناامید از درگاهت باز گردم با اینکه جز تو مولایى را که به احسان نامور باشد

بِالْأِحْسانِ مَوْصُوفاً، کَیْفَ اَرْجُو غَیْرَکَ وَالْخَیْرُ کُلُّهُ بِیَدِکَ، وَکَیْفَ‏

نشناسم چگونه به جز تو امید داشته باشم با اینکه هر چه خیر است بدست تو است و چگونه‏

اُؤَمِّلُ سِواکَ وَالْخَلْقُ وَالْأَمْرُ لَکَ، أَاَقْطَعُ رَجآئى‏ مِنْکَ وَقَدْ اَوْلَیْتَنى‏

به جز تو آرزومند باشم با اینکه خلقت و فرمان از آن تو است آیا براستى امیدم را از تو قطع کنم با اینکه تو

ما لَمْ اَسْئَلْهُ مِنْ فَضْلِکَ، اَمْ تُفْقِرُنى‏ اِلى‏ مِثْلى‏ وَاَنَااَعْتَصِمُ بِحَبْلِکَ، یا

از فضل خویش به من عطا کردى چیزى را که من درخواست نکرده بودم یا مرا بمانند خودم نیازمند سازى با اینکه من به رشته تو

مَنْ سَعَدَ بِرَحْمَتِهِ الْقاصِدُونَ، وَلَمْ یَشْقَ بِنَقْمَتِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ، کَیْفَ‏

چنگ زدم اى که به رحمتش سعادتمند گردند قاصدان او و دچار بدبختى و عذاب و کیفرش نشوند آمرزش خواهانش چگونه‏

اَنْسیکَ وَلَمْ تَزَلْ ذاکِرى‏، وَکَیْفَ اَلْهُو عَنْکَ وَاَنْتَ مُراقِبى‏، اِلهى‏

فراموشت کنم با اینکه تو همیشه به یاد منى و چگونه از یاد تو بیرون روم با اینکه تو همیشه مراقب من هستى خدایا

بِذَیْلِ کَرَمِکَ اَعْلَقْتُ یَدى‏، وَلِنَیْلِ عَطایاکَ بَسَطْتُ اَمَلى‏، فَاَخْلِصْنى‏

من به ذیل کرمت دست انداختم و براى دریافت عطاهایت دامن آرزویم را گسترده‏ام پس مرا بوسیله یگانگى‏

بِخالِصَةِ تَوْحیدِکَ وَاجْعَلْنى‏ مِنْ صَفْوَةِ عَبیدِکَ، یا مَنْ کُلُّ هارِبٍ اِلَیْهِ‏

خالص خود خالص گردان و از زمره بندگان برگزیده‏ات قرارم ده اى که هر گریخته‏اى به او

یَلْتَجِئُ، وَکُلُّ طالِبٍ اِیَّاهُ یَرْتَجى‏، یا خَیْرَ مَرْجُوٍّ، وَیا اَکْرَمَ مَدْعُوٍّ، وَیا

پناه برد و هر جوینده‏اى به او امید دارد اى بهترین مایه امید و اى بزرگوارترین خوانده شده و اى‏

مَنْ لا یَرَدُّ سآئِلَُهُ، وَلا یُخَیَِّبُ امِلَُهُ، یا مَنْ بابُهُ مَفْتُوحٌ لِداعیهِ، وَحِجابُهُ‏

کسى که خواهنده‏اش را دست خالى باز نگرداند و آرزومندش را نومید نسازد اى که درگاه او به روى خوانندگانش باز و پرده‏اش‏

مَرْفُوعٌ لِراجیهِ، اَسْئَلُکَ بِکَرَمِکَ اَنْ تَمُنَّ عَلَىَّ مِنْ عَطآئِکَ بِما تَقِرُّ بِهِ عَیْنى‏، وَمِنْ‏

براى‏امیدواربه‏اوبالا زده است از تو خواهم به بزرگواریت که بر من بخشى از عطاى خویش به حدى که دیده‏ام بدان روشن گردد و از

رَجآئِکَ بِما تَطْمَئِنُّ بِهِ نَفْسى‏، وَمِنَ الْیَقینِ بِما تُهَوِّنُ بِهِ عَلَىَّ مُصیباتِ الدُّنْیا،

امیدت بدان مقدار که خاطرم اطمینان یابد و از یقین بدان اندازه که پیش‏آمدهاى ناگوار دنیا بر من آسان گردد

وَتَجْلُو بِهِ عَنْ بَصیرَتى‏ غَشَواتِ الْعَمى‏، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

و بوسیله آن پرده‏هاى سیاه کوردلى از دیده دل دور شود به  رحمتت  اى   مهربانترین    مهربانان‏

 

 

الخامِسة: «مُناجات الرّاغِبین»

پنجم: مناجات مشتاقان‏

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

 

اِلهى‏ اِنْ کانَ قَلَّ زادى‏ فِى الْمَسیرِ اِلَیْکَ، فَلَقَدْ حَسُنَ ظَنّى‏ بِالتَّوَکُّلِ‏

خدایا اگر توشه‏ام براى پیمودن راه بسوى تو اندک است ولى گمانم به توکل و اعتماد

عَلَیْکَ، وَاِنْ کانَ جُرْمى‏ قَدْ اَخافَنى‏ مِنْ عُقُوبَتِکَ، فَاِنَّ رَجآئى‏ قَدْ

بر تو نیکوست و اگر جرم و گناهم مرا از کیفر تو ترسناک کرده ولى امیدم به من‏

اَشْعَرَنى‏ بِالْأَمْنِ مِنْ نِقْمَتِکَ، وَاِنْ کانَ ذَنْبى‏ قَدْ عَرَضَنى‏ لِعِقابِکَ فَقَدْ

نوید ایمنى از انتقامت را مى‏دهد و اگر گناهم مرا در سر راه کیفرت قرار داده ولى‏

اذَنَنى‏ حُسْنُ ثِقَتى‏ بِثَوابِکَ، وَاِنْ اَنا مَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الْأِسْتِعْدادِ

اعتماد خوبى که به تو دارم مرا به پاداش نیکت آگاه کرده و اگر غفلت و بى‏خبرى مرا از آمادگى‏

لِلِقآئِکَ، فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِکَ، وَ الائِکَ، وَاِنْ اَوْحَشَ ما بَیْنى‏

براى شرفیابى درگاهت به خواب عمیقى فرو برده ولى معرفت و آگاهى از کرم و بخششهایت مرا بیدار کرده و اگر زیاده‏روى‏

وَبَیْنَکَ فَرْطُ الْعِصْیانِ وَالطُّغْیانِ، فَقَدْ انَسَنى‏ بُشْرَى الْغُفْرانِ‏

در نافرمانى و سرکشى میان من و تو را تیره ساخته ولى مژده آمرزش و خوشنود شدنت مرا به همدمى و انس با

وَالرِّضْوانِ، اَسْئَلُکَ بِسُبُحاتِ وَجْهِکَ، وَبِاَنْوارِ قُدْسِکَ، وَاَبْتَهِلُ اِلَیْکَ‏

تو کشانده از تو خواهم به تابشهاى جمالت و به انوار ذات مقدست و زارى کنم به درگاهت براى‏

بِعَواطِفِ رَحْمَتِکَ، وَلَطآئِفِ بِرِّکَ، اَنْ تُحَقِّقَ ظَنّى‏ بِما اُؤَمِّلُهُ مِنْ‏

جلب عواطف مِهرت و دقائق احسانت که حقیقت بخشى به گمانم در آنچه از تو آرزومندم از

جَزیلِ اِکْرامِکَ، وَجَمیلِ اِنْعامِکَ فِى الْقُرْبى‏ مِنْکَ، وَالزُّلْفى‏ لَدَیْکَ،

بخشش فراوان و احسان نیکو در مورد تقرب به تو و نزدیکى به حضرتت‏

وَالتَّمَتُّعِ بِالنَّظَرِ اِلَیْکَ، وَها اَنَا مُتَعَرِّضٌ لِنَفَحاتِ رَوْحِکَ وَعَطْفِکَ،

و بهره‏مند شدن از تماشاى جمالت و اینک من خود را در معرض نسیم جانبخش لطف و توجهت درآورده‏

وَمُنْتَجِعٌ غَیْثَ جُودِکَ وَلُطْفِکَ، فآرٌّ مِنْ سَخَطِکَ اِلى‏ رِضاکَ، هارِبٌ‏

و خواهان باران جود و احسانت هستم و از خشمت به سوى خوشنودیت گریخته و از خودت بدرگاه خودت فرار کرده‏ام‏

مِنْکَ اِلَیْکَ، راج ٍ اَحْسَنَ ما لَدَیْکَ، مُعَوِّلٌ عَلى‏ مَواهِبِکَ، مُفْتَقِرٌ اِلى‏

و امید بهترین چیزى را که نزد تو است دارم و بر بخششهاى تو اعتماد و توکل کرده‏ام و نیازمند به سرپرستى‏

رِعایَتِکَ، اِلهى‏ ما بَدَاْتَ بِهِ مِنْ فَضْلِکَ فَتَمِّمْهُ، وَما وَهَبْتَ لى‏ مِنْ‏

و نگهدارى توام خدایا بدانچه از فضل خود درباره من دست زدى به پایانش رسان و آنچه از کرمت بر من‏

کَرَمِکَ فَلا تَسْلُبْهُ، وَما سَتَرْتَهُ عَلَىَّ بِحِلْمِکَ فَلا تَهْتِکْهُ، وَما عَلِمْتَهُ‏

بخشیدى آن را از من مگیر و آنچه را به بردبارى خویش بر من پوشانده‏اى آشکارش مکن و کارهاى‏

مِنْ قَبیحِ فِعْلى‏ فَاغْفِرْهُ، اِلهى‏ اِسْتَشْفَعْتُ بِکَ اِلَیْکَ، وَاسْتَجَرْتُ بِکَ‏

زشتى را که من انجام داده‏ام برایم بیامرز خدایا خودت را به درگاهت شفیع آورم و از تو به خودت‏

مِنْکَ، اَتَیْتُکَ طامِعاً فى‏ اِحْسانِکَ، راغِباً فِى امْتِنانِکَ، مُسْتَسْقِیاً وابِلَ‏

پناه برم به درگاهت آمده‏ام در حالى‏که آزمندم به احسانت مشتاقم به دریافت بخششت تشنه‏ام به باران رحمتت‏

طَوْلِکَ، مُسْتَمْطِراً غَمامَ فَضْلِکَ، طالِباً مَرْضاتَکَ، قاصِداً جَنابَکَ،

باران جویم از ابر فضل و احسانت جویاى اسباب خشنودیت هستم و عازم تشرف به آستانت گشته‏ام‏

وارِداً شَریعَةَ رِفْدِکَ، مُلْتَمِساً سَنِىَّ الْخَیْراتِ مِنْ عِنْدِکَ، وافِداً اِلى‏

در جویبار عطایت وارد گشته و خواهشمند بهترین نیکیهاى تو هستم بار نیاز به درگاه‏

حَضْرَةِ جَمالِکَ، مُریداً وَجْهَکَ، طارِقاً بابَکَ، مُسْتَکیناً لِعَظَمَتِکَ‏

حضرت تو فرود آورده و ذات تو را خواهانم کوبنده‏ام در رحمتت را و خوارم در برابر عظمت‏

وَجَلالِکَ، فَافْعَلْ بى‏ ما اَنْتَ اَهْلُهُ مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ، وَلا تَفْعَلْ بى‏

و جلالت پس انجام ده در باره‏ام آنچه را تو شایسته آنى از آمرزش و مهربانى و انجام مده درباره‏ام‏

ما اَنَا اَهْلُهُ مِنْ الْعَذابِ وَالنِّقْمَةِ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

آنچه را من سزاوار آنم از عذاب و انتقام به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان‏

 




شنبه 92 آبان 11 :: 11:5 صبح ::نگارنده : موسوی

 

علامه مجلسی می گوید: «این مناجات را در برخی از کتاب های اصحاب دیدم که از امام سجاد(ع) روایت کرده اند»... شیخ حرّ عاملی نیز در «الصحیفة الثانیة السجادیة» بدون هیچ تردیدی به امام سجاد(ع) نسبت داده است...

مناجات پانزده گانه امام سجاد علیه السلام – خمس عشرة با معنی فارسی


زبان دعا از عناصر مشترک و مهم هم?‏ انسان ‏ها و فرهنگ ‏ها است و جایگاه ویژه ‏ای در فرهنگ شیعی دارد. این زبان مبارک، منشأ فطری و تاریخی به قدمت تاریخ انسان دارد و ترجمان دعای حقیقی بوده و ارتباط ویژه و مقدّسی بین فقیر محض و غنی مطلق برقرار می ‏کند. پس، هر دعایی که در این راستا و هماهنگ با فطرت انسانی باشد، خواندن آن جایز است.

خواندن دعاهایی مانند مناجات پانزده گانه که در مفاتیح الجنان نیز آمده اند، به خود سازی و ترک گناه کمک می رساند؛ و علمای اخلاق نیز به خواندن آنها سفارش کرده اند؛ همان طور که محمدتقی مجلسی – پدر علامه مجلسی- می گوید: «شایسته است که سالک الی الله مداومت بر خواندن مناجات خمس عشر داشته باشد»

 در بخشی از این دعاهای ناب میخوانیم:

“خدایا از دشمنی که گمراهم می کند و از شیطانی که به بی راهه ام  می برد به تو شکایت می کنم ، شیطانی که سینه ام را از وسوسه انباشته ، و زمزمه های خطرناکش قلبم را فرا گرفته است شیطانی که با هوا و هوس برایم کمک می کند ، و عشق به دنیا را در دیدگانم زیور می بخشد ، و بین من و بندگی و مقام قرب پرده می افکند .”


نام های این ادعیه پانزده گانه به ترتیب عبارتند از:

1- مناجات التّائبین (مناجات توبه کنندگان) 2- مناجات الشّاکین (مناجات شکوه داران) 3- مناجات الخائفین (مناجات ترسناکان) 4-

مناجات الرّاجین (مناجات درخواست کنندگان) 5- مناجات الرّاغبین (مناجات راغبان و مشتاقان حق) 6- مناجات الشّاکرین (مناجات شکرگزاران)

7- مناجات المطیعین للّه (مناجات اهل طاعت خدا) 8- مناجات المُریدین (مناجات اهل ارادت و اشتیاق) 9- مناجات المُحبّین (مناجات محبان خداوند)

10- مناجات المتوسّلین (مناجات اهل توسل به خدا) 11- مناجات المفتقرین (مناجات نیازمندان به درگاه خدا) 12- مناجات العارفین (مناجات عارفان)

13- مناجات الذّاکرین (مناجات اهل ذکر) 14- مناجات المعتصمین (مناجات معتصمین) 15- مناجات الزّاهدین (مناجات اهل زهد)

 

و اما متن و معنی دعاهای پانزده گانه در ذیل آمده است:

 

المناجات الاُولى‏:«مناجاة التَّائِبینَ»

مناجات اول: مناجات توبه‏ کنندگان‏


بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

اِلهى‏ اَلْبَسَتْنِى الْخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتى‏، وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْکَ لِباسَ‏

خدایا خطاها و گناهان لباس خوارى بر تنم کرده و دورى از تو جامه‏

مَسْکَنَتى‏، وَاَماتَ قَلْبى‏ عَظیمُ جِنایَتى‏، فَاَحْیِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْکَ یا اَمَلى‏

بیچارگى بر تنم افکنده و برزگ جنایتم دلم را میرانده پس تو زنده‏اش کن به بازگشت خودت (بسوى من) اى آرزو

وَبُغْیَتى‏، وَیا سُؤْلى‏ وَمُنْیَتى‏، فَوَ عِزَّتِکَ ما اَجِدُ لِذُنوُبى‏ سِواکَ غافِراً،

و مقصودم و اى خواسته و آرمانم به عزتت سوگند براى گناهانم جز تو آمرزنده‏اى نیابم‏

وَلا اَرى‏ لِکَسْرى‏ غَیْرَکَ جابِراً، وَقَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنابَةِ اِلَیْکَ، وَعَنَوْتُ‏

و براى شکستگیم جز تو شکسته‏بندى نبینم و من بوسیله آه و ناله کردن بسوى تو بدرگاهت خاضع گشته و با زارى کردن‏

بِالْاِسْتِکانَةِ لَدَیْکَ، فَاِنْ طَرَدْتَنى‏ مِنْ بابِکَ فَبِمَنْ اَلوُذُ، وَاِنْ رَدَدْتَنى‏

در برابرت خود را به خوارى کشاندم پس اگر توام از درگاه خویش برانى در آن‏حال به که روآورم؟ و اگر توام‏

عَنْ جَنابِکَ فَبِمَنْ اَعُوذُ، فَوا اَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتى‏ وَافْتِضاحى‏، وَوا لَهْفاهُ‏

از نزد خویش بازگردانى به که پناه برم؟ و بس افسوس از شرمندگى و رسواییم و اى دریغ‏

مِنْ سُوءِ عَمَلى‏ وَاجْتِراحى‏، اَسْئَلُکَ یا غافِرَ الذَّنْبِ الْکَبیرِ، وَیا جابِرَ

از کار بد و گناهانى که بدست آورده‏ام از تو خواهم اى آمرزنده گناه بزرگ و اى شکسته‏بند

الْعَظْمِ الْکَسیرِ، اَنْ تَهَبَ لى‏ مُوبِقاتِ الْجَرآئِرِ، وَتَسْتُرَ عَلَىَّ فاضِحاتِ‏

استخوان شکسته که ببخشى بر من گناهان نابود کننده‏ام را و بپوشى بر من کارهاى پنهانى‏

السَّرآئِرِ، وَلا تُخْلِنى‏ فى‏ مَشْهَدِ الْقِیامَةِ مِنْ بَرْدِ عَفْوِکَ وَغَفْرِکَ،

رسواکننده را و مرا در بازار قیامت از نسیم جان‏بخش عفو و آمرزشت محروم نفرمایى و از

وَلاتُعْرِنى‏ مِنْ جَمیلِ صَفْحِکَ وَسَتْرِکَ، اِلهى‏ ظَلِّلْ عَلى‏ ذُنُوبى‏

لباس زیباى گذشت و چشم‏پوشى خود برهنه‏ام نکنى خدایا سایه ابر رحمتت را بر گناهانم بینداز

غَمامَ رَحْمَتِکَ، وَاَرْسِلْ عَلى‏ عُیُوبى‏ سَحابَ رَاْفَتِکَ، اِلهى‏ هَلْ‏

و ابرریزان مهربانى و رأفتت را براى شستشوى عیبهایم بفرست خدایا آیا

یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْابِقُ اِلاَّ اِلى‏ مَوْلاهُ، اَمْ هَلْ یُجیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ،

بنده فرارى جز به درگاه مولایش به کجا بازگردد یا آیا کسى جز او هست که وى‏را از خشم او پناه دهد

اِلهى‏ اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَةً فَاِنّى‏ وَعِزَّتِکَ مِنَ النَّادِمینَ،

معبودا اگر پشیمانى بر گناه توبه محسوب شود پس به عزتت سوگند که براستى من از پشیمانانم‏

وَاِنْ کانَ الْإِسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطیئَةِ حِطَّةً فَاِنّى‏ لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ،

و اگر آمرزش خواهى از خطا آنرا پاک کند پس براستى من از آمرزش خواهانم‏

لَکَ الْعُتْبى‏ حَتّى‏ تَرْضى‏، اِلهى‏ بِقُدْرَتِکَ عَلَىَّ تُبْ عَلَىَّ، وَبِحِلْمِکَ‏

خدایا تو را سزد که مرا مؤاخذه کنى تا گاهى که خوشنود شوى خدایا به همان قدرتى که بر من دارى توبه‏ام بپذیر و به بردباریت‏

عَنّىِ اعْفُ عَنّى‏، وَبِعِلْمِکَ بى‏ اِرْفَقْ بى‏، اِلهى‏ اَنْتَ الَّذى‏ فَتَحْتَ‏

از من بگذر و به همان علمت که به احوالم دارى با من مدارا کن خدایا تویى که درى از عفو خود

لِعِبادِکَ باباً اِلى‏ عَفْوِکَ، سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ فَقُلْتَ تُوبُوا اِلَى اللَّهِ تَوْبَةً

بسوى بندگانت باز کردى و نامش را توبه گذاردى و فرمودى «بسوى خدا بازگردید با توبه‏

نَصُوحاً، فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ، اِلهى‏ اِنْ کانَ‏

صادقانه» پس دیگر چه عذرى دارد آن کس که از وارد شدن در این در باز شده غفلت ورزد خدایا اگر براستى‏

قَبُحَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ، فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ، اِلهى‏ ما اَنَا بِاَوَّلِ‏

سرزدن گناه از بنده‏ات زشت است ولى گذشت نیز از نزد تو نیکو است معبودا من نخستین کسى نیستم‏

مَنْ عَصاکَ فَتُبْتَ عَلَیْهِ، وَتَعَرَّضَ لِمَعْرُوفِکَ فَجُدْتَ عَلَیْهِ، یا مُجیبَ‏

که نافرمانیت کرده و توبه پذیرش گشته‏اى و خواستار احسانت گشته و تو بر او احسان‏

الْمُضْطَرِّ، یا کاشِفَ الضُّرِّ، یا عَظیمَ الْبِرِّ، یا عَلیماً بِما فِى السِّرِّ، یا

کرده‏اى، اى پذیرنده بیچاره اى غمزدا اى بزرگ احسان اى داناى اسرار نهان اى‏

جَمیلَ السِّتْرِ، اِسْتَشْفَعْتُ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ اِلَیْکَ، وَتَوَسَّلْتُ بِجَنابِکَ‏

نیکو پرده‏پوش شفیع گردانم نزد تو جود و کرمت را و توسل جستم به حضرتت و به مهربانیت‏

[بِجَنانِکَ‏]وَتَرَحُّمِکَ‏لَدَیْکَ، فَاسْتَجِبْ دُعآئى‏، وَلا تُخَیِّبْ فیکَ رَجآئى‏،

در پیش تو پس دعایم مستجاب کن و امیدم را درباره خودت به نومیدى مبدل مکن‏

وَتَقَبَّلْ تَوْبَتى‏، وَکَفِّرْ خَطیئَتى‏ بِمَنِّکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

و توبه‏ام را بپذیر و گناهم را به کرم و مهربانى خود نادیده گیر اى مهربانترین مهربانان‏

 

 

الثَّانیة: «مُناجات الشَّاکین»

دوم: مناجات شکایت کنندگان‏


بسم الله الرّحمن الرّحیم

بنام خداى بخشاینده مهربان

 

اِلهى‏ اِلَیْکَ اَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ اَمَّارَةً، وَاِلىَ الْخَطیئَةِ مُبادِرَةً

خدایا به سوى تو شکایت آورم از نفسى که مرا همواره به بدى وادارد و به سوى گناه شتاب دارد

وَبِمَعاصیکَ مُولَعَةً، وَلِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَةً، تَسْلُکُ بى‏ مَسالِکَ‏

و به نافرمانیهایت حریص است و به موجبات خشمت دست درازى کند مرا به راههایى که‏

الْمَهالِکِ، وَتَجْعَلُنى‏ عِنْدَکَ اَهْوَنَ هالِکٍ، کَثیرَةَ الْعِلَلِ، طَویلَةَ الْأَمَلِ، اِنْ‏

منجر به هلاکت مى‏شود مى‏کشاند و بصورت پست‏ترین نابودشدگان درم آورد بیماریهایش بسیار و آرزویش دراز

مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ، وَاِنْ مَسَّهَا الْخَیْرُ تَمْنَعُ، مَیَّالَةً اِلَى اللَّعِبِ وَاللَّهْوِ،

است اگر شرى به او رسد بى‏تاب شود و اگر خیرى نصیبش گردد سرکشى کند به اسباب بازى و سرگرمیهاى بیهوده‏

مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَالسَّهْوِ، تُسْرِ عُ بى‏ اِلىَ الْحَوْبَةِ، وَتُسَوِّفُنى‏ بِالتَّوْبَةِ،

بسیار متمایل و از بى‏خبرى و فراموشى انباشته است مرا به سوى گناه شتاب دهد و به نوبت توبه به امروز و فردایم کند

اِلهى‏ اَشْکُو اِلَیْکَ عَدُوّاً یُضِلُّنى‏، وَشَیْطاناً یُغْوینى‏، قَدْ مَلَأَ

خدایا به تو شکایت آورم از دشمنى که گمراهم کند و شیطانى که مرا از راه بدر برد سینه‏ام را پر از

بِالْوَسْواسِ صَدْرى‏ وَاَحاطَتْ هَواجِسُهُ بِقَلْبى‏، یُعاضِدُ لِىَ الْهَوى‏،

وسوسه کرده و تحریکات زهرآگینش قلبم را احاطه کرده به هوا و هواسم کمک کند

وَیُزَیِّنُ لى‏ حُبَّ الدُّنْیا وَیَحُولُ بَیْنى‏ وَبَیْنَ الطَّاعَةِ وَالزُّلْفى‏، اِلهى‏

و دوستى دنیا را پیش چشمم آرایش دهد میان من و فرمانبردارى و تقرب به درگاهت حائل گردد خدایا

اِلَیْکَ اَشْکُو قَلْباً قاسِیاً مَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً، وَبِالرَّیْنِ وَالطَّبْعِ مُتَلَبِّساً،

پیش تو شکوه آرم از دلى که سخت شده و بدست وسوسه‏ها بگردد و به زنگ (خودبینى) و خوى زشت پوشیده شده،

وَعَیْناً عَنِ الْبُکآءِ مِنْ خَوْفِکَ جامِدَةً، وِ اِلى‏ ما تَسُرُّها طامِحَةً، اِلهى‏

و از دیده‏اى که به هنگام گریه کردن از خوف تو خشک است ولى براى نگریستن به مناظر خوش‏آیندش خیره و حریص است خدایا

لا حَوْلَ لى‏ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِقُدْرَتِکَ، وَلا نَجاةَ لى‏ مِنْ مَکارِهِ الدُّنْیا اِلاَّ

جنبش و نیرویى براى من نیست جز به نیروى تو و راه نجاتى از گرفتاریهاى دنیا ندارم جز

بِعِصْمَتِکَ، فَاَسْئَلُکَ بِبَلاغَةِ حِکْمَتِکَ، وَنَفاذِ مَشِیَّتِکَ، اَنْ لا تَجْعَلَنى‏

نگهدارى تو پس از تو مى‏خواهم به حکمت رسایت و به مشیت جارى و گذرایت که مرا تنها در معرض‏

لِغَیْرِ جُوْدِکَ مُتَعَرِّضاً، وَلا تُصَیِّرَنى‏ لِلْفِتَنِ غَرَضاً وَکُنْ لى‏ عَلَى‏

جود و بخشش خود درآورى و هدف تیرهاى بلا و آزمایش قرارم ندهى و مرا در پیروزى‏

الْأَعْدآءِ ناصِراً، وَعَلَى الْمَخازى‏ وَالْعُیُوبِ ساتِراً وَمِنَ الْبَلاءِ واقِیاً،

بر دشمنان یارى کنى و رسوائیها و عیوبم را بپوشانى و از بلا محافظتم کنى‏

وَعَنِ الْمَعاصى‏ عاصِماً بِرَأْفَتِکَ وَرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

و از گناهان نگاهم دارى به مهر و رحمتت اى مهربانترین مهربانان‏

 


 




چهارشنبه 92 آبان 8 :: 11:21 صبح ::نگارنده : موسوی

 












































 

منبع:

http://www.malimos.blogfa.com

 




چهارشنبه 92 آبان 8 :: 11:15 صبح ::نگارنده : موسوی

  نادر شاه افشار در جنگ هرات سنگی به ظرفیت سه کر آب که یک پارچه است را به غنیمت می‌گیرد و اعلام می‌کند هر کس این سنگ را بدون اینکه آسیبی برساند؛ به مدت 12 روز به مشهدالرضا (ع) برساند جایزه ویژه ای نزد من دارد.فردی اقدام به این کار می‌نماید و بعد از نه روز سنگ را به مشهد می آورد و به خیال اینکه خوش خدمتی کرده و زودتر از موعد مقررسنگ را به مشهد رسانده، نزد نادر شاه می‌رود و تقاضای جایزه اش را می‌نماید. نادر شاه دستور می‌دهد چشم های او را کور کنند تا دیگر روی حرف او حرفی نزند چرا که او گفته بوده 12 روزه و این فرد 9 روزه سنگ را آورده است. این سنگ در کنار جوی آبی که آن زمان از وسط این صحن عبور می‌کرده نصب می‌شود و مردم برای رفع تشنگی ازآب درون آن استفاده می‌کردند.

چند سال بعد هدیه ای به دربار نادر شاه افشار می‌رسد نادر شاه می‌خواهد این هدیه را باز کند ولی یکی از سرداران سپاهش به‌نام « اسماعیل‌خان» از او می‌خواهد چون این بسته مشکوک است آن را در خارج از شهر باز کنند نادر موافقت می‌کند بسته در خارج از شهر باز می‌شود و درو نش مواد منفجره بوده به محض باز گشائی انفجار رخ می‌دهد نادر شاه به جهت زکاوت اسماعیل خان و به شکرانه این که از این بلا جان سالم بدر برده دستورمی‌دهد هم وزن اسماعیل خان به او طلا اهدا کنند اسماعیل خان هم طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرده و گنبد و پایه های سقاخانه را طلا می‌نماید بدین جهت از آن زمان سقا خانه را «سقا خانه اسماعیل طلائی» نام گذاری کرده اند.

سنگ مرمر و شش‌ضلعی سقاخانه اسماعیل طلایی را از هرات به مشهد آورده‌اند.
«اسماعیل خان» سردار معروف فتحعلی شاه قاجار مشهور به «زرریزخان» و «اسماعیل طلایی» اصلاً از اهالی طالب آباد سنگسر است که پیشتر شهرتش به غلط دامغانی گفته شده است و دلیل آن نزدیکی منطقه سنگسر و دامغان می بوده.

علت لقب های او این است که در زمان فتحعلی شاه از طرف یکی از دول خارجه بسته ای به عنوان هدیه به دربار رسید و شاه قصد گشودن آن را کرد. «اسماعیل خان» که جزء ملتزمین بود استدعا کرد این کار در محوطه کاخ به وسیله خدمتگذاران انجام شود چه احتمال سوء قصد را نمی توان از نظر دور داشت. اتفاقا هنگام باز کردن ? بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد. فتحعلی شاه با آگاهی از این امر ? دستور داد برای این دور اندیشی هم وزن سردار اسماعیل خان سکه های طلا به او مرحمت شود و چنین کردند و اسماعیل خان معروف به «زرریزخان» شد.
اسماعیل خان دستور داد از محل این سکه های طلا در داخل صحن امام رضا درمشهد سقاخانه ای بسازند و پوشش آن را از طلا کنند که تا به امروز به نام «اسماعیل طلایی» مشهور باقی ماند . گویند در قدیم آب آن ازچشمه گیلاس در 48 کیلومتری شمال غربی  مشهد تامین می شده است.

نقل از:imamrezatv.ir



سه شنبه 92 آبان 7 :: 1:5 عصر ::نگارنده : موسوی

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند

بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند

همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست 

طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند

بلبلی در سینه مینالد هنوزم کین چمن  

باخزان هم آشتی و گلفشانی میکند

ما به داغ عشق بازیها نشستیم و هنوز 

چشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند

نای ما خاموش ولی،زهره شیطان هنوز  

با همون شور و نوا دارد شبانی میکند

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان  

با همین نخوت که دارد آسمانی میکند

سالها شد رفته دم سازم ز دست ، اما هنوز 

در درونم زنده است و زندگانی میکند

بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی  

چون بهاران میرسد با من خزانی میکند

طفل بودم دزدکی پیر و الیلم ساختند 

اون که گردون میکند با ما نهانی میکند

میرسد قرنی به پایان و سپهر بایگان  

دفتر دوران ما هم بایگانی می کند

شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید  

ورنه قاضی در قضا نامهربانی میکند

"استاد شهریار"




یکشنبه 92 آبان 5 :: 1:6 عصر ::نگارنده : موسوی

 آیا کسانی که ما آنها را حقیر و کوچک می شماریم ،خدا هم آنها را حقیر و کوچک می شمارد؟

- مردم چهار دسته هستند: عده ای هستند که هم خدا و هم مردم آنها را دوست دارند، آنها می توانند اولیاء باشند یا افراد ناشناس باشند، عده ای هستند که نه خدا آنها را دوست دارد و نه مردم آنها را دوست دارند مثل ظالمان و طاغوت، عده ای هستند که بین مردم محبوبیت دارند ولی از نظر خدا مغبوض هستند. مثلا مردی ثروتمند است و ظاهر خوبی دارد ولی باطنش خوب نیست و مغبوض خداست و عده ای هستند که مردم آنها را بخاطر ظاهرشان خیلی دوست ندارند ولی پیش خدا عزیز و محترم هستند. شغل هایی هستند که برای مردم جذابیت ندارد، مثلا کسی به خواستگاری می رود، اگر عنوان و شغل خوب داشته باشد سریع او را قبول می کنند ولی اگر کسی اسم و رسم نداشته باشد و جمال خوبی نداشته باشد ، او را رد می کنند. اینها افرادی هستند که جذابیت ظاهری ندارند و برداشت های جامعه در مورد آنها غلط است. دلیل نمی شود فردی که از نظر ظاهری خوب نیست یا معلولیت دارد از نظر خدا افتاده است. ما باید دیدمان را با دید الهی تطبیق بدهیم. معیارهای ما، مادی و دنیایی است ولی معیارهای خدا معنوی است مثل ایمان ،انسانیت ،تقوا و صفات خوب .خدا می فرماید: کسی پیش خدا بالاتر است که تقوایش بالاتر باشد. افرادی که دچار گرفتاری شده اند دلیلی ندارد که از نظر خدا افتاده شده باشند. روایت داریم خداوند به کسانی که بلا دیده اند، بیشتر نظر دارد. افرادی که ایمان و انس شان با خدا بیشتر است بیشتر مورد ابتلاء قرار می گیرند.و در نزد خدا مقرب تر هستند. ابتلای انبیاء خیلی بیشتر بوده است و هر کس که نزدیک به انبیاء و اولیاء باشد، ابتلائش هم بیشتر است. حضرت یوسف پیامبر و معصوم بود ولی خیلی ابتلاء دید. یوسف از ابتدا عزیز مصر نشد. ما گاهی دچار بیماری یا فقر می شویم و فکر می کنیم که اینها ماندنی است ولی مدتی بعد اینها برطرف می شود و از بین می رود. حضرت علی(ع) می فرماید: چه بسا افرادی هستند که مردم به او غبطه می خورند ولی بعد مورد ترحم مردم قرار می گیرد و چه بسا افرادی هستند که مورد ترحم مردم هستند ولی بعد مورد غبطه ی مردم قرار می گیرند. امکان تغییرات در دنیا وجود دارد . ما هیچ وقت نباید از خدا ناامید بشویم و فکر کنیم که از نظر خدا افتاده ایم. ما فکر می کنیم که تمام مصیبت هایی که برسر ما می آید بخاطر گناهانی است که کرده ایم .البته بخشی از مصیبت ها بخاطر گناهی است که کرده ایم ولی همه ی آنها بخاطر گناه کردن نیست. گاهی به انسان می گویند که با سرعت رانندگی نکن ولی او گوش نمی دهد و با سرعت رانندگی می کند ،تصادف می کند و قطع نخاع می شود، این دستاورد خود انسان است. بعضی موارد گناه عامل بوجود آوردن مصیبت می شود. گاهی بچه گرفتار مصیبت می شود در حالیکه گناهی نکرده است. گاهی وقتی فردی دچار مصیبت می شود مردم می گویند که آه ما او را گرفته است ،این خیلی اشتباه است. ما نمی توانیم در مورد دیگران و خودمان قضاوت کنیم. ما باید مواظب باشیم که دل کسی را نشکنیم. ما قبل از گناه هشدار می دهیم که این گناه اتفاق نیفتد. ولی وقتی گناهی انجام شد، نباید راه را ببندیم و باید بگوییم که خدا می بخشد تا طرف توبه کند. ما باید مواظب باشیم که کسی را تحقیر نکنیم، کسی را کوچک نشماریم و به دید خدایی به افراد نگاه کنیم. افرادی هستند که بچه دار نمی شوند و از این مسئله ناراحت هستند ولی بعضی مواقع زخم زبان مردم، آنها را بیشتر ناراحت می کند. زخم زبان گناه بزرگی است. ما باید مواظب زبان مان باشیم. امام صادق(ع) می فرماید: اگر شما دلی را شکستید نمی توانید جبران آن دل شکستگی را بکنید اگر همه ی دنیا را به او بدهید. اگر کسی لیوان قیمتی را بشکند ،می تواند آنرا بچسباند که حتی مشخص هم نشود ولی باز این مثل لیوان سالم نمی شود. اگر ما دل کسی را شکستیم باید از طرف دلجویی کنیم و طرف هم ما را ببخشد و خدا هم توبه ما را می پذیرد ولی درجه ی کسی که این کار را نکرده است یعنی دلی را نشکسته است با این فرد مساوی نیست و درجه اش بالاتر است. ریشه ی این دل شکستن ها خودخواهی است. یعنی فرد فکر می کند که از دیگری بالاتر است و به مَن های درونش توجه می کند. در اصول کافی از امام صادق(ع) داریم: اگر فردی، مومنی را تحقیر کند چه فقیر چه مسکین، خدا دائما این تحقیر کننده را تحقیر می کند و او دشمن دارد تا دست از این کارش بردارد و جبران کند. کسی که بنده ی خدا را تحقیر می کند خودش پیش خدا کوچک می شود. ما نباید کسی را خوار و ذلیل کنیم حتی بدترین خلق را .ما باید به دید خدایی به انسانها نگاه کنیم. ما باید به خدا پناه ببریم ولی نباید به دید تحقیر به کسی نگاه بکنیم زیرا ممکن است که خدا آن بلا را سر ما بیاورد تا ما را امتحان کند. فرد پولداری در محضر پیامبر نشسته بود، فقیری وارد شد و در کنار او نشست. فرد پولدار خودش را جمع کرد.(ما همه مبتلا به این تبعیض ها هستیم ،بین مدیر کل و افراد عادی فرق می گذاریم. گاهی فردی معیار خدایی دارد و خدا او را بزرگ کرده است و ما او را گرامی می داریم. گاهی ما معیارهای دنیایی را معیار قرار می دهیم یعنی آقایی با تقوا است ولی لباس هایش کهنه است، پس او را تحویل نمی گیریم. در واقع ما دنیا پرست هستیم. ممکن است این فردی که ما تحویل نمی گیریم نزد خدا محبوب باشد .بعضی ها به غسال ها( افرادی که مرده ها را می شویند و غسل می دهند) به دید بد نگاه می کنند در حالیکه پیامبران و بزرگان این کار را انجام می دادند. مثلا می گویند که پدر چون فلان غسال است با دختر او ازدواج نمی کنیم. گاهی ما افرادی را تحقیر می کنیم که خدا این کار را نکرده است زیرا این افراد ایمان دارند. فردی که در جامعه شغل پایینی دارد، چه بسا در نزد خدا جایگاه بالایی داشته باشد) پیامبر از این کار ناراحت شدند و به فرد پولدار فرمودند که تو ترسیدی فقر این فقیر به تو بچسبد؟ این فرد پولدار آدم خیلی خوبی بود و زود اشتباهش را قبول کرد و پشیمان شد و گفت: در وجود من نفسی است که می گوید: این کار را بکن. او گفت: به جبران این جسارت نصف اموالم را به این فقیر می دهم.( افراد متمولی هستند که به کارگران توهین می کنند و اگر مورد اعتراض قرار بگیرند ناراحت می شوند و اشتباهشان را قبول نمی کنند. این کارگران بنده ها وعزیز کرده های خداوند هستند. پیامبرفرمود: خداوند این روزی ها را بخاطر ضعفا به ما مرحمت می کند) پیامبر به مرد فقیر فرمود که آیا تو حاضر هستی نصف ثروت او را قبول کنی؟ مرد فقیر گفت :خیر. ( بعضی از فقرا آبرومند هستند و عزت نفس دارند)می ترسم من هم مثل او گرفتار بشوم. روایت داریم که خدا دنیا را از اولیائش دور می کند بخاطر گرفتاری های آن .خدا مثل یک طبیب مهربان ،دنیا را از اولیائش دور می کند تا آلودگی آنها را نگیرد. آقای دولابی می فرمودند:همه می گویند که ما گرفتار هستیم و اکثرا گرفتاری ها مالی است ولی کسانی که گرفتاری معنوی داشته باشند خیلی کم هستند. ایشان می فرمودند که بگویید :ما گرفت یار هستیم. طبع بشری طوری است که اگر همه چیز برایش مهیا باشد طغیان می کند. معمولا در جمعه هنگام شب ،حزن و اندوه به سراغ انسان می آید و این هنگام ، زمان استجابت دعا است. گاهی خدا حزن و اندوه به دل مومن می اندازد تا با خدا درد و دل کند. تمام این ابتلائات گرفت یار است و برای مومن کفاره ی گناهانش است و برای کافران ، موجب ادب آنهاست و باعث جلوگیری از طغیان می شود. آقای دولابی می فرمودند: سیل خانه و مزرعه را خراب می کند. الان سد می سازند تا سیل ها و آب ها پشت سد قرار  گیرد. گرفت یار هم مثل سد است که راه طغیان را می بندد. نفس ما سیل بنیان کن است و خیلی شلوغ کار است .امام خمینی به آیت الله بهاء الدینی فرموده بودند تا آنجا که من یاد دارم شما همیشه بیمار بوده اید. مرحوم آیت الله بهاءالدینی می فرمودند که من سردرد بیست ساله داشتم و وقتی به مکه رفتم خوب شدم. ایشان می فرمودند که من در جوانی خیلی شلوغ کار بودم ولی فشارهایی که خدا برای من گذاشته است جلوی کارهای مرا می گرفت. ما باید این ذهنیت را از خودمان دور کنیم :کسی که مبتلا به فقر و بیماری است از نظر خدا افتاده است .ما نباید برای دیگران فقر و بیماری را ریشه یابی کنیم ولی خوب است که برای خودمان این کار را انجام بدهیم. امام صادق(ع) سه سال بیمار بودند و نتوانستند در ماه رمضان روزه بگیرند و کفاره ی آنرا هم دادند ولی دستور خدا را اطاعت کردند. حضرت یوسف به زندان رفت و چقدر رنج ها کشید و حضرت ایوب بیماری زیادی کشید و ابتلائات زیادی داشت ولی محبوب خدا بود . امام صادق(ع) یکی از یارانش را خیلی دوست داشت. امام می فرماید : قسم به جدم رسول الله ،در روی زمین مطیع تر از عبدالله بن ابی یعفو نبوده است.( این فرد همان است که گفت اگر شما یک انار را به دونیم کنی و بگویی یک نیمی آن را بخور و یک نیم آن حرام است من قبول می کنم.) بعد از رفتن از عالم، خدا در بهشت به او خانه ای می دهد که یک طرف آن خانه ی پیامبر و یک طرف آن خانه ی حضرت علی(ع) است. خدا ، پیامبر و امامش از او راضی بود. عبدالله بن ابی یعفو بیماری های زیادی داشت. یک روز از بیماری های زیاد به امام شکایت کرد و امام فرمود: اگر مومن بداند که در این سختی ها چقدر خدا برایش پاداش قرار داده است، آرزو می کند که با قیچی تکه تکه می شد .امام حسین(ع) عزیز کرده ی خدا بود ولی ابتلائات زیادی کشید. روایت داریم که امام حسین(ع) مخیر شدند بین پیروزی و شهادت و امام شهادت را قبول کردند. زیرا عاقبت کار را می دانستند.

  صفحه قرآن 256 کریم را توضیح بفرمایید.

  – در کتاب جامع الاخبار داریم :اگر کسی می خواهد در بهشت زانو به زانوی حضرت محمد باشد، بعد از نماز ده بار صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. مرحوم دولابی می فرمودند که من از کلمه ی رب خیلی خوشم می آید زیرا ربی یعنی خدا مربی ماست و خیلی به ما نزدیک است. ما گرفت نداهای خدایی هستیم.( گرفت + تار) در این صفحه خدا به شما اعلام می کند که شکرگزار باشید تا نعمت های شما زیاد بشود. اگر انسان کفران نعمت بکند عذاب شدیدی در انتظار اوست. طلبه ای می خواست به زیارت امام رضا(ع) برود، استادی به او گفت که به امام بگو که خدا به مردم ایران نعمت های زیادی داده است ،از خدا بخواهید که مردم ایران قدردان باشند و قدر نعمت ها را بدانند تا خدا چوب کفران نعمت را به آنها نزند. ما باید قدر داده ها و نعمت ها را بدانیم. البته مشکلات و گرانی هست ولی باید نعمت ها را هم دید و نباید کفران نعمت کرد.  

  آیا ما می توانیم برای رفع گرفتاری ها دعا کنیم ؟

 – حق بشر عافیت است یعنی انسان عافیت می خواهد و روایت داریم که از خدا بلا نخواهید زیرا شما مرد بلا نیستید. اما باید بدانیم که خدا هر کس را که بیشتر دوست دارد بیشتر مورد امتحان و ابتلاء قرار می دهد و به او نظر می کند. پدر و مادر فرزند خیلی کوچک را دوست دارند و او را در بغلش می فشرند با اینکه بچه دردش می آید. روایت داریم که بلا به مومن از بارانی که به سطح زمین می ریزد نزدیک تر است . پس وقتی بلا آمد دست رو به خدا دراز کنیم، خودمان را به خدا نزدیکتر کنیم و سجده کنیم .مرحوم دولابی می فرمود :دوای سوز، ساز است یعنی بسوز و بساز. شما به هر چه که تن بدهید آنرا باطل کرده اید. وقتی شما مغلوب شدید کار تمام است. هر چه شما بیشتر بسازید ،سوزش بیشتر از بین می رود. اگر شما به فقر و بیماری تن دادید ، آنرا باطل می کنید. با حکمت و معرفت ،بلاها هموار می شود. خدایا به حق محمد و آل محمد، بهترین قضا و قدر را برای ما تعیین بفرما و هر خیری را که به محمد و آل محمد داده ای به ما هم عنایت بفرما و هر شری که از چهارده معصوم دور کرده ای از ما دور بفرما و قلب امام زمان(عج) را به مژده ی ظهورش شاد بفرما.




چهارشنبه 92 آبان 1 :: 8:30 صبح ::نگارنده : موسوی

ایوان نجف عجب صفایی دارد....

باز مرغ غزلم میل پریدن دارد
تا به ایوان نجف شوق رسیدن دارد
نمک سفره ام از حضرت زهراست ولی
باده از دست یدالله چشیدن دارد
آتش عشق تو افتاد به خار و خس دل
پس بدم دم به دم این شعله دمیدن دارد
همه ذرات جهان گرد علی می گردند
این طوافیست به والله که دیدن دارد
تکیه بر کعبه بزن وارث شمشیر دو دم
اشهد و ان علی از تو شنیدن دارد
ظفر از عشق علی سینه سپر باید کرد
تا علی هست به دل ... قلب تپیدن دارد




Susa Web Tools