روانشناسی - باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 59
کل بازدیدها: 543985




گالری تصاویر سوسا وب تولز



دوشنبه 93 مرداد 6 :: 1:28 عصر ::نگارنده : موسوی

مقدّمه:

اختلالات جنسی یکی از شخصی ترین حوزه های زندگی مردم است. هریک از ما موجودی جنسی با ترجیح ها و خیال پردازی هایی هستیم.

تعریف رفتار جنسی با زمان ومکان تغییر می یابد.دیدگاه معاصردنیای غرب را در نظر بگیرید که بازداری ابزار جنسی مشکل ساز است.و آن را با این دیدگاه قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم که زیاده روی است: به طور مشـخّص همگان بر این باور بودند که استثنا بیش از حد  در کودکـی باعث مشکلات جنسی در بزرگسالی شده است.دیدگاه عمومـی دوران ویکـتوریا این بودکه میل جنسی اساساً خطرناک است و باید مهار شود.

در طی زمان،تغییـرات دیگـری بر نگـرش ها و تجـارب مردم درباره تمایلات جنسی تأثیر گذاشته است.برای مثال فناوری،تجارب جنسی را تغییر می دهد، زیرا شمار کسانی که به مطالب جنسـی در اینتـرنت دسترسـی دارند، به طور چشمگیری افزایش می یابد.

با پیر شدن جمعیّت ایالات متّـحده تأکیـد نویافتـه ای بر حق زندگی جنـسی خوب تا زمان مرگ نمایان شـده اسـت. روشن اسـت که هنگـام مطالعه رفتار جنسی باید هنجارهای فرهنگی متغیر را به یاد داشته باشیم.

در دامنه وسیعی از شاخص ها، مردان بیشتر از زنان درگیـری با افکار و رفـتار جنسی را گزارش می کنـند.امّا مردان در مقایسـه با زنان، فراوانـی فکر کردن درباره رابطه جنسی، استمناوتمایل به رابطه جنسی را بیشتر گزارش می کنند.

و همین طور گزارش می کنند که آرزومند شـرکای جنسـی بیشتر هسـتند و شرکای جنسی بیشتری دارند.

تعریف کژکاری و انحراف:

کژکـاری های جنسـی عـبارت از اخـتلال یا آشفتـگی هایی در میل جنسی، برانگیختگی یا اوج لذّت جنسی هستند، کژکاری ها را معمولاً به عنوان گروهی از مشکلات در حوزه مسایل جنسی بهنجاردر نظـر می گـیرند.که متـفاوت از انحراف جنسی یا نا بهنجاری های جنسی اسـت و آن ها را به عـنوان وابـسته های بالینی جداگانه مورد بررسی قرار می دهند.

اختلال های عملکرد جنسی:

عملکرد جنسی تحت تأثیر عوامـل زیست شناختـی ،روان شناخـتی وجامعه شناختی قرار دارد.اختلال یک یا چند مورد از زمیـنه های فـوق سبب اختلال عملکرد جنسی خواهد شد.و دوره های شدید اختلال عملکرد جنسی مـوجب بروز اضطراب مربوط به کارکرد جنسی می گردد و اضـطراب نیز به نوبه خـود، اختلال عملکرد را تشدید کرده و تداوم می بخـشد.اخـتلال عملکرد جنسـی ممکن است از نوع مـادام العمـر و یا اکتسـابی (که پـس از یک دوره عملکرد طبیعی رخ می دهند)ویا از نوع وضـعی (که محـدود به یک شـریک جنـسی خاص یا وضعیت خاص است ویا پیامد عوامل فیـزیولوژیک، روان شـناختی یا عوامل مرکب باشند. 

در DSM-IV-TR تعریف اختلال عملکرد جنسی (کژکاری جنسی) عبارت از اختلال در چرخه پاسخ جنسی یا در هنگام مقاربت جنسی است.

هفت دسته اساسی اختلالات عملکرد جنسی که در طبـقه بندی DSM-IV-TR   ذکر شده است،عبارتند از:

1-اختلالات تمایل جنسی

2-اختلالات انگیختگی جنسی

3-اختلالات ارگاسمی

4-اختلالات درد جنسی

5-اختلالات عملکرد جنسی ناشی از بیماری های عمومی طبعی

6-اختلال عملکرد جنسی ناشی از مواد و...

7-اختلال عملکرد جنسی نامعیّن

تمایلات جنسیمعمولاً در چارچوب رابطه شـخصی صمیمانه دیده می شودکه در بهترین حالت خود، میعادگاهی برای نزدیکی و پیوند فراهم می کند.اغـلب ما چه بخواهیم، چه نخواهیم ،بخشی از خود پـنداره مـان را بر پایه تـمایلات جنسی مان بنا می کنیم.

کژکاری باید مزمن و عودکننده باشد.قضـاوتی بالیـنی که در DSM  اذعـان می شود، مستلزم مقداری ذهنیت است.کژکاری باید رنجوری یا مشکلات بین شخصی قابل توجّه هم ایجاد کند.اگر اعتقاد بر این باشد که مشـکل به طـور کامل ناشی از بیماری پزشـکی (مانند دیابـت پیـشرفته که می تواند باعـث مشکلات نعوظی در مردان شود.) است یا اگر ناشی از اختلال دیگری درمحور I (مثلاً افسردگی اساسی) باشد، تشخیص کژکاری جنسی داده نمی شود.

انواع اختلال های جنسی:

1-اختلال های میل جنسی

2-اختلال های بیزاری جنسی

3-اختلال های انگیختگی جنسی

4-اختلال های ارگاسمی

5-اختلال های درد جنسی 

توصیف بالینی کژکاری های جنسی:

کژکاری های جنسی به چهار مقوله تقسیم بندی می شود:

1-اختلال های میل جنسی

2-اختلال های انگیختگی جنسی

3-اختلال های ارگاسمی

4-اختلال های درد جنسی

 

هرچند نظام تشخیصی کژکاری های جنسی ، بازتابی از مراحل چرخه جنـسی است.شیوع این مشکلات در زندگی واقعی معمولاً تا این حد متمایز نیست.بسیاری از  اشخاص مبـتلا به مشـکلات یک مرحـله از چرخه جنـسی مشکلاتی را در یک مرحله دیگر نیز گزارش خواهند کرد.بخشی از این وضعیت ممکن است فقط ناشی از یک چرخه معیوب باشد.

انواع اختلالات:

1ختلال های میل جنسی:

1-اختلال تمایل جنسی کم فعّال:به ضعیف یا نبود خیال پردازی ها و امیال جنسی اشاره دارد. 

2-اختلال بیزاری جنسی:معرّف اختلال شدیدتری است که در آن شخص فعّالانه از تقریباً هرگونه تماس تناسلی با شخص دیگر اجتناب می کند. 

بیش از نیمی از کـسانی که به دنـبال درمان کژکاری های جنـسی اند، از میل جنسی پایین شکایت دارند. از میان تمام تشخیص های DSM  ،اخـتلال های میل جنسی که معمولاً در محاوره به آن ها تمایل جنسی پایین گفته می شود، بیش از هر اختلال دیگر ، ذهنی( غیر عینی) هسـتند و از هنجارهای فرهـگی تأثیر می پذیرند.معمولاً کسی که شخص را ترغیب به  مراجعه متخصّص بالینی می کند، همـسر اوست.

داده ها اهمیّت عوامل ذهنی وفرهنگی را در تعریف تمایل جنسی پایین تأکید می کند.به نظر می رسد که هنجارهای فرهنگی بر تلقی مردم درباره اینکه هر شخص چقدر "باید" تمایل به رابطه جنسی داشته باشد، تأثیر می گذارد.

اشخاص مبتلا به میل جنسی کم فعّال، معمـولاً ملاک های سـایر کژکاری های جنسی مانند اختلال های ارگاسـمی دارند.با وجـود این، برخی از مردم مـیل جنسی پایین را بدون کژکاری های جنسی دیگر تجربه کننـد. (شمسـی پور 1388)

اختلال های انگیختگی جنسی: 

بسیاری از مردم میل جنسی دارند.امّا در رسیدن به انگیختگی جنسی یا حفظ آن مشکل دارند.

ملاک های DSM-IV-TR  برای اختلال انگیختگی جنسی زنان :

*ناتوانی مداوم برای دستیابی یا حفظ انگیخـتگی جنسـی (لغزنده سـازی و متورم شدن اندام های تناسلی)، طوری که برای اتمام فعـّالیّت جنسـی کافی باشد.

*رنج و ناراحتی یا مشکلات بین شخصی چشمگیر پدید می آورد.

*ناشی از بیماری های پزشکی، اختلال دیـگری در محـور I  (به جز کژکاری جنسی دیگر) یا اثرات فیزیولوژی یک دارو نیست.

اختلال های ارگاسمی  DSM-IV-TR  :

یـک نـوع اختلــال ارگاسـم را در زنـان و دو نـوع را در مـردان توصیـف می کند.اختلال ارگاسمی زنان به نبود مداوم ارگاسم پس ازانگیختگی جنسی اشاره دارد.

DSM-IV-TR  شـامل دو اختـلال ارگاسـمی برای مـردان اسـت:

اخـتلال ارگاسمی مردان که با مشکل مداوم در انزال تعریف می شود، وانـزال زودرس که با انزالی تعریف می شود که خیلی زود اتّفاق می افتد. (شمسی پور 1388)

ملاک های DSM-IV-TR  برای مقاربت دردناک:

*درد تناسلی مکرّر همراه با آمیزش جنسی

*رنج و ناراحتی یا مشکلات بین شخصی چشمگیر پدید می آورد.

*نتیجه واژینیسم یا نبود لغزنده سازی مهبلی ، اختلال دیگری در محـور I  

(به جز کژکاری جنسی دیگر) بیماری پزشکی عمومی یااثـرات فیزیولوژیکی مستقیم یک دارو نیست.

ملاک های DSM-IV-TR  برای واژینیسم:

*انقباض مکرّر ثلث بیرونی مهبل ، طوری که آمیزش جنسی معمولی ممـکن نباشد.

*رنج و ناراحتی یا مشکلات بین شخصی چشمگیر پدید می آورد.

*ناشی از اختلال دیگری در محور I  یااثرات فیزیولوژی مستقیم یک بیماری پزشکی عمومی نیست.

 




دوشنبه 93 تیر 30 :: 10:43 صبح ::نگارنده : موسوی

اختلال شخصیت خود شیفته با توجه به تجربیات و نیز اجرای آزمون اختلال شخصیت ، علاوه بر اختلال فوق اختلال شخصیت مرزی ، پارانویید و نمایشی نیز  در ایران شایع است.

 این اختلال دشواریهای زیادی را در روابط بین فردی خصوصا زناشوئی ایجاد میکند چون فرد خودشیفته همیشه حق به جانب است و دنیا باید بر محور او بچرخد و ابر و باد و مه و خورشید به خاطر او در فعالیت باشند تا این شازده دهل خان میرزا !! در اسایش زندگی کند .؟! او همیشه از خود تعریف میکند حتی از چیزهایی که دارد و نیز از اقوام نزدیک خود.او متکبر است و انگار از دماغ فیل افتاده است . خود را بسیار زیبا با هوش  و دوست داشتنی میداند .با این ویژگیها به خود حق میدهد که با دیگران مثل یک ابزار برخورد کند چون فکر میکند که از همه بالاتر است ؟!.در عشق هم اینگونه است . در اوائل آشنائی گرم و دوست داشتنی ظاهر می شود ولی بعد از ازدواج به تدریج سرد و بی اعتنا میشود .او کنترل کننده و از خود راضی است .همواره پر توقع و عقل در مشت است و چون باورهای خود را درست و بدون نقص میداند از طرف رابطه خود انتظار اطاعت بی چون و چرا دارد .
  
 این اختلال در مردان بیشتر از زنان شایع است و معمولا با سایر اختلالات شخصیت خصوصا اختلال شخصیت هیستریانیک یا نمایشی همراه است .
   
 انسان خودشیفته قادر به دوست داشتن دیگران نیست و دوست داشتن برای او نامفهوم است (مشاهده میکنید که دائم دیگران را مورد تمسخر قرار میدهد و با زیر دستان خود رابطه تحقیر آمیز دارد) .البته در اوائل ارتباط برای فریب دادن دیگران و صید انها از این مفهوم (دوست داشتن )استفاده میکند ولی همه اش فیلم و نقش بازی کردن است .باید توجه داشته باشید که افراد خود شیفته خوش سر و زبان هستند و در برخورد اول شما را جذب خود میکنند و در ضمن ظاهرا از اعتماد به نفس بالا و شاید کاذبی برخوردار باشند و حتی برای موفق جلوه دادن خود دروغ می گویند و بسیار بلوف میزنند .
از نظر اشترنبرگ عشق دارای سه جز یا سه مولفه است که عبارتند از: 1-تعهد یا وفاداری  ، 2-صمیمیت و نزدیکی 3-کشش جسمانی یا هوس . افراد خودشیفته دو مولفه اول را ندارند وخود این کافی است که زندگی زناشوئی را با مخاطرات جدی روبرو کنند .
   در تئوری طرحواره درمانی که توسط جفری یانگ ارائه شده است افراد خودشیفته که دارای طرحواره استحقاق هستند،به سه گروه تقسیم شدند که به شرح زیر است:
 
1-افرادی که در اثر تربیت ناز پرورانه بزرگ شده اند که به انها استحقاق ناب میگویند.این افراد هر چه در کودکی خواسته اند برایشان فراهم بوده است و والدین انها را لوس و نونور بار اوردند که درصد این افراد در جامعه ما کم نیست(همان شازده دهل خان میرزاها و قبله عالمها!!).
 
2-افرادی که با زجر و محرومیت بزرگ شده اند که به انها استحقاق شکننده می گویند.این افراد یا از خانواده های طلاق هستند و یا شاهد تحقیرهای والدین و بزرگترها بوده اند و یا والدین آنها رابطه گرمی با کودکان و خودشان نداشته اند، یعنی رابطه زن و شوهر با هم نیز تعریفی نداشته که بماند دائم مثل س? و گ. به هم میپریدند(ببخشید و از رک بودنم نرنجید ،گاهی تا پرده یا عفت کلام دریده نشه ،حق مطلب ادا نمیشه).این افراد برای جبران افراطی احساس حقارت در خود، دست به رفتارهای خود شیفتگی میزنند.
 
3-افراد خودشیفته وابسته ،که به دیگران آویزان شده و خود را مستحق این میبینند که افراد دیگر باید نیازهای انها را برآورده کنند.این حالت ترکیبی از طرحواره استحقاق از نوع خالص یا پیور و وابستگی است.
 

  ملاکهای تشخیصی برای تشخیص افراد خود شیفته:
 

  اگر از بین علائم زیر چهار یا پنج علامت در شما یا همسرتان وجود داشته باشد می توان به احتمال زیاد تشخیص اختلال شخصیت خود شیفته را اعمال کرد:

1-خودبزرگ بینی و مبالغه در مورد توانائیهای خود(احساس مهم بودن افراطی).
2-اشتغال ذهنی زیاد و خیال بافی افراطی در مورد پیشرفت و موفقیتهای نامحدود.
3-این باور که فرد بی نظیر و استثنایی است ولی توسط دیگران درک نمی شود.
4-نیاز شدید به تمجید و ستایش شدن توسط دیگران.
5-احساس حق به جانب بودن در اکثر مواقع بدون شواهد کافی.
6-استثمار دیگران .
7 -ناتوانی در  همدلی کردن با دیگران(قادر به درک احساسات و رابطه همدلانه با دیگران نیست).
8-حسادت نسبت به دیگران و یا اینکه دیگران به من حسادت میکنند(مکانیزم فرافکنی).
 
9-متکبر و خودبین بودن (منم منم زدن).



دوشنبه 93 تیر 30 :: 10:27 صبح ::نگارنده : موسوی

در روان‌شناسی خودشیفتگی یا نارسیسیسم بیانگر عشق افراطی به خود و تکیه بر خودانگاشت‌های درونی است. نارسیسیسم از ریشه لغت یونانی‌شده? نارسیس (نرگس، اسطوره نارسیسیوس) گرفته شده‌است. نارسیس یا نرگس، مرد جوان خوب چهره‌ای بود که از عشق اخو دوری کرد و برای همین محکوم به عشق ورزیدن به تصویر چهره خود در یک استخر آب گردید. نام گل نرگس برگرفته از این افسانه‌است. نارسیس وقتی به عشق خود (چهره انعکاس یافته خود) نمی‌رسد، آنقدر غمگین بر لب چشمه می‌نشیند تا تبدیل به گل می‌شود. در روانپزشکی نیز نارسیسیسم افراطی براساس خصیصه‌های روانی و شخصیتی در عشق بیش از اندازه به خود و خودشیفتگی بی حد و حصر شناسایی می‌شود و آن را نوعی اختلال روانی می‌دانند. فروید عقیده داشت که بسیاری از خصیصه‌های خودشیفتگی با بشر به دنیا می‌آیند و او نخستین کسی بود که خودشیفتگی را با روانکاوی توضیح داد.[1] آندرو موریسون نیز ادعا کرد، در دوران بزرگسالی، میزان مفیدی از خودشیفتگی در افراد وجود دارد و یا به وجود می‌آید که آنها را قادر می‌سازد تا در رابطه برقرار کردن با دیگران فردیت خود را نیز در نظر بگیرند.[2] واژه? نارسیسیسم را در روانشناسی فردی (در زبان انگلیسی) گاه به جای اصطلاحاتی مانند تحقیرکننده، پوچی، خودپرستی و یا خودپسندی استفاده می‌کنند و گاهی نیز در جامعه شناسی آنرا به جای نخبه گرایی و یا بی تفاوتی نسبت به سرنوشت دیگران می‌نامند.

ملاک های تشخیصی DSM-IV-TR در مورد اختلال شخصیت خودشیفته

خودبزرگ بینی (در خیال یا رفتار)، نیاز به مقبولیت، و فقدان حس همدلی به صورت الگویی نافذ و فراگیر که از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه های گوناگون به چشم آید، که علامت اش وجود لااقل پنج تا از موارد زیر است:

  1. احساس خودبزرگ بینانه ای به صورت مهم پنداشتن خود (self-importance) داشته باشد (مثلاً در موفقیت ها و استعدادهای خود اغراق کند یا بدون آنکه به موفقیت شایسته ای دست یافته باشد، انتظار داشته باشد او را آدم بزرگ و مهمی بدانند).
  2. مشغولیت ذهنیش خیالاتی از قبیل موفقیت، قدرت، استادی و ذکاوت، زیبایی یا محبوب و دوست داشتنی بودن در حد نامحدود باشد.
  3. معتقد باشد که «استثنایی» است و تنها سایر افراد (یا موسسات) استثنایی یا رده بالا می توانند او را درک کنند یا او باید تنها با این افراد رابطه داشته باشد.
  4. احتیاج داشته باشد که به شکلی افراطی تحسین شود.
  5. احساس محق بودن (entitlement) بکند، یعنی به شکل نا معقولی انتظار داشته باشد برخوردی رضایت بخش و اختصاصی با او صورت گیرد یا افراد خودبه خودتسلیم خواسته هایش شوند.
  6. در روابط بین فردی استثمارگر باشد، یعنی از امتیازات دیگران برای رسیدن به مقاصد خود استفاده کند.
  7. فاقد حس همدلی (empathy) باشد، یعنی تمایلی به درک یا شناخت احساسات و نیازهای دیگران نداشته باشد.
  8. اغلب به دیگران حسودی کند یا معتقد باشد که دیگران به او حسادت می کنند.
  9. رفتار و نگرشهایش پرافاده (arrogant) و تکبر آمیز باشد.[6]

بها دادن به خودشیفتگی

شیک‌پوشی

مکتب شیک پوشی (Dandyism) یا فوکولی، دیدگاهی برگرفته از ظواهر مردانگی است که طبق آن مردانی که در یک رده مهم به همراه شاخصه‌های شیک پوشی و ظواهر فیزیکی خاص هستند، در این مکتب و یا مُد قرار می‌گیرند. بعضی از شیک پوشان، بخصوص در انگلیس در اوایل قرن 18 و 19 سعی در متأثر کردن ارزش‌های اشرافیت (آریستوکراسی) داشتند، ولو اینکه بسیاری از همین روش‌ها نیز از خود اشرافیت برگرفته شده بود. به بیانی کلی‌تر شیک پوشی را می‌توان نوعی غرور و یا خودشیفتگی در نظر گرفت.

نیو رمانتیک

انحطاط اخلاقی و خودشیفتگی هم موجب تولد جنبش رومانتیک نو در دهه 1980 در باشگاه‌های شبانه لندن شدند.[7] این جنبش تنها درباره شیوه پوشیدن لباس که وانمود می‌شد از جنبش‌های هنری مانند سورئالیسم, آنارشیسم و فلیم بویانت برگرفته شده بود، تأکید می‌کرد. لباس‌های فرم این گروه‌ها، ترکیبی از مد لباسهای قدیمی پانک با شیوه‌های درهم و برهم جدید ابداعی در لباس‌پوشی بود.[8]

مترو سکشوال

در سال 1994 یک روزنامه‌نگار مستقل انگلیسی به نام «مارک سیمسون» خالق واژه? مترو سکشوال (metrosexual) شد. او این واژه را به این ترتیب تعریف می‌کند:

خوب، مترو سکشوال‌ها مانند مردان همجنس‌گرا لباس می‌پوشند و رفتار می‌کنند. ولی دارای تمایلات همجنس‌خواهی درونی نیستند. یک مترو سکشوال نمونه، به وضوح مرد جوانی است که پول زیادی برای خرج کردن دارد و در یک کلان شهر زندگی می‌کند زیرا در چنین شهرهایی مغازه‌های لوکس، سلمانی‌های سطح بالا، باشگاه‌ها و... یافت می‌شوند.[9]

منش نراندامه‌ای

منش نَراَندامه‌ای[10] گونه‌ای از خودشیفتگی و الگویی شخصیتی است که وجه مشخص آن رفتار خودستایانه و خوددوستدارانه، لاف‌زنی، اعتماد به نفس افراطی، تکبر، رفتار جنسی ـ اجباری[11] و در برخی موارد خودنمایشگری[12] یا پرخاشگری است.[13]

نمونه هایی از خودشیفتگی رهبران سیاسی

هیتلر و استالین نمونه هایی از انسان های خود شیفته بودند که با همین ویژگی به سوی رهبری جهان پیش می رفتند.

پانویس

  1. Freud, Sigmund, On Narcissism: An Introduction, 1914
  2. Morrison, Andrew. Shame: The Underside of Narcissism, The Analytic Press, 1997. ISBN 0-88163-280-5
  3. Lasch, C, [1] The Culture of Narcissism.1979
  4. Bernard Stiegler, Aimer, s’aimer, nous aimer: Du 11 septembre au 21 avril (Paris: Galilée, 2003
  5. Banja, John, (as observed by Eric Rangus) John Banja: Interview with the clinical ethicist
  6. هارولد کاپلان و بنیامین سادوک، چکیده روانپزشکی بالینی، ترجمه فرزین رضاعی، تهران ارجمند، جلد دوم، صفحه428. ISBN:9789644961762
  7. 1980s Fashion History, New Romantics. Accessed June 19, 2006
  8. Scotland on Sunday, 14 March 2004, Who says romance is dead? Accessed June 19, 2006
  9. Simpson, Mark Meet the Metrosexual. Accessed June 19, 2006.
  10. phallic character
  11. sexual-compulsive behaviour
  12. exhibitionism
  13. واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی 8 = حروف (ظ – ع – غ – ف - ق).



یکشنبه 93 تیر 29 :: 12:21 عصر ::نگارنده : موسوی

اختلالات یادگیری به چند دسته تقسیم میشوند؟ 


اختلالات یادگیری مجموعه ای از رفتارهای پیچیده را تحت تأثیر قرار می دهد، در نتیجه طبقه بندی رسمی آنها بسیار دشوار است، به همین دلیل در منابع پژوهشی مختلف، طبقه بندیهای متفاوتی ذکر شده است. 
براساس طبقه بندی DSM-IV، اختلالات یادگیری به 4 دسته تقسیم میشوند که تعاریف آنها بر گرفته از-IV DSM در بخشهای بعدی آورده شده است. 
1- اختلال خواندن 
2- اختلال بیان نوشتاری 
3- اختلال ریاضی
4- اختلال یادگیری که به گونه ای دیگر مشخص نشده است. 

 اختلال خواندن چیست؟
معمولاً کودکان در نخستین تجربه سوادآموزی خود، اغلب آموختن را با استفاده مستقیم از کتاب های بسیار آغاز می کنند. بسیاری از آن ها قادرند تکالیف اولیه خواندن را آنقدر خوب انجام دهند که بدون آموزش یا اندکی آموزش، به کتاب ها دست یابند و اطلاعات اولیه درباره خط چاپی بدست آورند و سرعت خواندن و سپس نوشتن خود را افزایش دهند. در این دانش آموزان یادگیری بدون صرف انرژی اتفاق می افتد. در حالیکه دانش آموزان نارساخوان این توانایی را ندارند. 
اختلال خواندن نسبت به اختلالات دیکته و ریاضیات شایع تر می باشد و در حدود 85 تا 90 درصد دانش آموزان با ناتوانی یادگیری، در خواندن مشکل دارند. در مواردی ممکن است هر دو یا سه نوع اختلال به طور مختلط مشاهده شود. 
گزارش موردی:
حمید 8 ساله و کلاس دوم دبستان است. او توسط روانپزشک اطفال برای ارزیابی اختلال یادگیری ارجاع داده شد. به گفته ی مادرش کلاس اول را به کمک معلم و با نمرات خیلی پایین گذرانده بود و حال تمایلی به درس خواندن نداشت. کودک سابقه ای از مشکلات عصبی، بینایی یا شنوایی نداشت و هوش او در نتیجه آزمون و کسلر، طبیعی گزارش شده بود. 
وقتی شرایط محیطی وی را از لحاظ نحوه آموزش معلم، سطح تحصیلات والدین، فرصت کسب تجربیات، شرایط عاطفی و سایر موارد بررسی کردم، هیچ مشکلی در امر تحصیل وی پیدا نکردم. کودک تنها در درس فارسی مشکل داشت و برگه های امتحانی او به علت غلط املایی زیاد، غیرقابل تصحیح بود. در ارزیابی خواندن و نوشتن او مشخص شد که بعضی از حروف الفبا را می شناخت و تنها می توانست برخی کلمات و جملات کوتاه که مربوط به پایه اول دبستان است را به درستی بنویسد و آن ها را بخواند. در خواندن متن، 2 تا 3 جمله ساده را کلمه به کلمه و حتی بعضی کلمات را حرف به حرف و به زحمت و بالحن یکنواخت می خواند و بعضی از حروف را چندین بار تکرار می کرد. 
با توجه به این تابلوی بالینی، می توان او را مبتلا به اختلال خواندن یا نارساخوانی دانست. اختلال خواندن یک بیماری نیست و بیشتر نوع متفاوتی از فکر کردن است که مبتلایان به آن، به یک شیوه متفاوتی از سایر مردم یاد می گیرند به طوریکه در آن پیشرفت خواندن، براساس سن، هوش و آموزش کلاسی کودک زیر حد انتظار می باشد. 
برخی از کودکان دارای اختلال خواندن با استعداد و خیلی فعال هستند و استعدادهای غیرعادی در هنر، ورزش، معماری، گرافیک، موزیک یا مهندسی دارند. به طور کلی در فعالیت¬هایی که نیاز به هماهنگی بینایی- فضایی دارند بهتر عمل می کنند. 
براساس گزارش کاپلان و سادوک در سال 1994 اختلال خواندن معمولاً در 8 سالگی یعنی کلاس دوم ابتدایی تشخیص داده می شود. 

 نشانه های اختلال خواندن یا نارساخوانی چیست؟
ممکن است چند مورد و یا همه موارد زیر در کودک مبتلا به اختلال خواندن دیده شود:
- ممکن است در تشخیص صداهای حروف اشکال داشته باشند. 
- ممکن است حروف را به تنهایی و به طور جداگانه تشخیص دهند ولی در داخل کلمه قادر به شناسایی و خواندن آن نباشند.
- ممکن است کلمات یا حروف را جابجا بخوانند.مثل خواندن "عسک" به جای "عکس"
- برخی از صداهای کلمات را حذف می کنند. مثلا" "دیدند" را "دیدن" می خوانند.
- یک صدا را به جای صدای دیگر جایگزین می کنند. مثلا" کلمه "فرشته" را "فرسته" می خوانند. 
- ممکن است کلمات یا حروف را معکوس بخوانند. مثل "رود" به جای "دور"
- ممکن است از روی حدس و گمان کلمه را طوری بخوانند که فقط ابتدای کلمه¬ی خوانده شده صحیح باشد. "سیب" به جای "سبد". 
- ممکن در حین خواندن، خطی را که در حال خواندن آن بوده اند را گم کنند یا قسمتی از یک خط را جا بیندازند. 
- ممکن است در حین خواندن،کلماتی را به متن اضافه کنند که در برخی موارد باعث تغییر در معنا نیز می¬شود. 
- گاهی یک بخش را در کلمه تکرار می کنند، مثلا" بگوید: بابابادام. 
- ممکن است برخی صداها را به کلمه اضافه کنند به طور مثال "برد" را "بردند" بخوانند. 
- گاهی برخی از کلمات را حذف می کنند. مثلا" در جمله "خواهرم به مدرسه رفت" کلمه "به" را نخواند.
- گاهی بین کلمات، یک حرف ربط اضافه می کنند. به طور مثال جمله "مادر در باران آمد" را "مادر در باران در آمد" می خوانند. 
- ممکن است بسیار آهسته و زیر لبی بخوانند. 
- ممکن است با سرعت بسیار کند بخوانند. 
- معمولا" نشانه هایی مثل نقطه، ویرگول و امثال آن را رعایت نکنند. 
- ممکن است معنای کلمه یا جمله یا عبارتی را که می¬خوانند، نفهمند. 
- ممکن است محتوای کلی متن را بفهمند ولی در پاسخ به سؤالات ناتوان باشند. 
- ممکن است کلمه یا جمله را حرف به حرف بخوانند و از خواندن کل کلمه ناتوان باشند.
 
 اختلال در نوشتن به چه معناست؟


آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا برخی از کودکان فقط در تکالیف مدرسه مشکل دارند؟ چرا دست خط برخی از کودکان خوب نیست؟ آیا متوجه شده اید در کپی کردن از روی تخته سیاه و یا کتاب مشکل دارند؟ آیا آنها در بخش کردن و نوشتن کلمات مشکل دارند؟ آیا در نوشتن افکارشان روی کاغذ مشکل دارند؟ آیا بارها با اینکه به آنها گوشزد شده است که خوب نگاه کنند یا خوب گوش کنند باز هم اشتباه می نویسند؟
شاید درباره کودک خود یا سایر کودکان این سؤالات و پرسش های مشابه ذهن شما را نیز به خود مشغول کرده باشد، اگر چنین است باید فهمید که کودک از چه رنج می برد. شاید پاسخ این سؤالات، اختلال آن کودک در بیان نوشتاری یا نارسا نویسی باشد. 
نوشتن فرآیندی پیچیده است و به مهارت های مختلفی بستگی دارد و مستلزم درک صحیحی از الگوهای نمادین نوشتاری است. در اختلال بیان نوشتاری، با توجه به سن، ظرفیت هوشی و آموزشی شخص، مهارت های نگارشی بسیار پایین تر از حد مورد انتظار است و کودک در نوشتن به طور مستمر عملکرد ضعیفی دارد. 
با بالا رفتن سن کودک و رفتن به کلاس های بالاتر، جملات شفاهی و کتبی این کودکان به طور قابل ملاحظه ای، ابتدایی و پایین تر از سطح مورد انتظار می باشد و به طور مشخصی از سایر کودکان عقب تر می مانند. 

    بخشی از کتاب اختلال یادگیری 

نویسنده :الهه اکبری

ناشر : انتشارات نظری (1390)




پنج شنبه 93 تیر 26 :: 3:37 عصر ::نگارنده : موسوی

رفتار درمانی شناختی یاCBT شامل چه مراحلی است؟

جلسات " رفتار درمانی شناختی" می تواند به صورت جداگانه و یا  گروهی و همچنین می تواند ازطریق  خود درمانی توسط کتابهای مربوطه  و یا با کمک برنامه های کامپیوتری انجام شود. در انگلستان و ولز دو برنامه کامپیوتری برای" رفتار درمانی شناختی" برنامه ریزی شده است و این برنامه ها توسط  بیمه خدمات درمانی وسازمان بهداشت انگلستان تایید شده است.

چگونگی برگزاری جلسات رفتار درمانی شناختی

  • شما معمولا با روان درمانگر  بین 5 تا 20 جلسه ملااقات خواهد داشت. این جلسات میتواند هفتگی, هر دو هفته باشد. هر جلسه بین 30تا 60 دقیقه به طول خواهد انجامید.
  •  در 2-4  جلسه ا ول ،تلاش روان درمانگربراساس این خواهد بود تا بررسی کرده و دریابد که آیا "روان درمانی شناختی " یک روش درمانی مناسب برای شما است. ثانیأ آیا شما  تحمل این درمان را داشته و با آن احساس راحتی میکنید.
  • اگرچه   "رفتار درمانی شناختی"  برروی مشکلات زمان حاضر تکیه میکند اما راون درمانگر از گذشته شما هم سؤالاتی   خواهد پرسید تا بهتربتواندبه شما کمک نماید.
  • شما میتوانید درمورد طول  درمانتان به شکل کوتاه مدت , متوسط و یا طولانی مدت با او مشورت نمائید.
  • شما می توانید معمولأ با روان درمانگرتان  راچع به موضوع مورد بحث برای هر جلسه به یک توافق دو طرفه برسید.

طرز کار "رفتار درمانی شناختی"

*     روان درمانگر به شما کمک می کند تااجزاء مشکل ومعزلی  که موجب عدم تعادل روانی تان گردیده را (مشکل , طرزفکر شما درمورد آن مشکل, احساساتی که در رابطه با آن مشکل تجربه کرده اید, تغییرات و ناراحتیهای جسمانی که تجربه کرده اید و سرانجام برخورد ورفتار شما درمقابل این مشکل چگونه بوده است)  از هم  جدا نموده و آنرا دریک دفترچه یادداشت نمائید.

 *     این نوع جداسازی به شما کمک کرده تابتوانید با دیدی واقع بینانه تری به مسئله خود بنگرید تا دریابید که آیا شما از روشهای رفتاری سالم و  Helpful  درحل مسائلتان استفاد کرده ویا ناخودآگاهانه از روشهای مضرو غیر سالمUnhelpful  برای ح مشکلالتان بهره می جوئید.

 *     از این پس روان درمانگرسعی خواهد کرد تا به شما در جهت تغییرات فکری وگزینش رفتارهای سالم ومفید کمک نماید.

*     البته این کاملأ واضح است که  صحبت کردن درمورد هر کاری ساده تر ازانجام دادن آن کاراست.  بنابراین بعداز آنکه شما توانستید دریابید که چه نوع تغییرات فکری ورفتاری برای شما کمک کننده خواهدبود, روان درمانگرتان یک سری تکالیفی را در هر جلسه برایتان تعیین خواهد کرد. این نوع تمرینات به شما کمک میکند تا سریعتر تغییرات لازمه در ذهنتان جایگزین گردند. شما میتوانیدبا تمرینات زیر شروع کنید:

*     جاگزین کردن افکار ناراحت کننده با افکاری مفید که به شما درجلسات  CBT  توصیه شده است.

*     شناخت دقیقتری از رفتارهای مضر خود یافته وبجای این رفتارهای تخریبی از رفتارهای مفید و کمک کننده استتفاده نمائید.

*     در هر جلسه شما راجع به حالات وافکارورفتار هفته گذشته تان با روان درمانگرتان صحبت کرده  واو به شما کمک کرده تا رفتاری سالم تری در قبال مسائل روزمره د ر پیش بگیرید.

 *     روان درمانگرهرگز شمارا مجبور به انجام کاری نخواهد کرد و ازشما نخواهند خواست تا کارهایی  شما دوست ندارید انجام دهید. قدرت" رفتار درمانی شناختی" در این است که شما می توانید همچنان به تمرین و توسعه مهارت های خود  حتی پس ازپایان جلسات روان درمانی ادامه دهید. این امرمیتواند یک نوع مانع و روش محافظتی برای بروز مشکلات روانی درآینده  باشد. 

 "رفتار درمانی شناختی"تا چه حد مؤثر است؟

  • این یکی از موثر ترین روشهای درمانی است. بلاخص زمانی  که اضطراب یا افسردگی مشکل اصلی بیمار است.
  • این مؤثرترین روش درمانی برای افسردگی های متوسط و شدید است
  • "رفتار درمانی شناختی " میتواند به اندازه داروهای ضد افسردگی در درمان بسیاری ازافسردگیها مؤثر واقع شود.

چه نوع درمانهای دیگری درروانشناسی موجود است و چگونه میتوان آنها را با هم مقایسه کرد؟

"رفتار درمانی شناختی"در بسیاری از موارد برای روان درمانی مؤثر است. هرچند انواع دیگری ازروان درمانی موجود است . ما دراینجا فقط  رایج ترین آنها را یعنی  اضطراب و افسردگی را مورد بررسی قرار میدهیم.

  • این روش برای همه افراد مفید نیست وبجای آن باید از روشهای دیگر گفتار درمانی استفاده کرد
  • رفتار درمانی شناختی درشرایطی خاص می تواند به انداز?  دارورهای ضدافسردگی مؤثر باشد و تأثیر آن در درمان اضطراب بیشتر از داروهای ضد افسردگی می باشد.
  • در مورد افسردگی های شدید ، CBT و داروهای ضد افسردگی با هم استفاده می شوند. هنگامی که فرد افسرده است هرگونه تغییری بسیاردشواروتقریبأ ناممکن خواهد بود. بنابراین بهتر انست که بیمار اول داروی ضد افسردگی دریافت کند وبعد جلسات رفتار درمانی شناختی را برایش شروع کنند
  • داروهای آرامبخش و ضد اضطراب را نباید برای مدت زمان طولانی ا ستفاده کرد چون این دسته از داروها اعتیاد آور هستد.  "رفتار درمانی شناختی"  گزین?درمانی بهتری است

مشکلات موجود در مورد رفتار درمانی شناختی

  • CBT یک راه حل درمانی  سریع نمی باشد. درمانگر مانند یک مربی شخصی است که توصیه و تشویق می کند - اما نمی تواند  آن را برای شما انجام دهد
  • گاهی اوقات افسردگی شما میتواند باعث کاهش قدرت تمرکز و انگیزه مورد نیاز برای تغییر شود.

  • برای غلبه بر اضطراب ، شما نیاز به مقابله با آن رادارید. این می تواند منجر احساس اضطراب بیشتری برای زمان کوتاه در شما گردد
  • درمانگر خوب جلسات خود را با سرعت و قدرت روانی شما وبا توافق شما تنظیم میکند . بنابراین شما قدرت کنترل درمان خود را میتوانید دردست بگیرد

طول درمان دررفتار درمان شناختی

 طول درمان وابسته به نوع و درجه و شدت بیماری فرد میتواند بین 6 هفته تا 6 ماه باشد.

"رفتار درمانی شناختی" یک روش درمانی پرطرفدار است و درمناطق مختلف کشور یک لیست انتظارطولانی مدت در پیش روی بیمارمیتواند باشد.

اگر علایم باز گردند؟

همیشه خطر بازگشت اضطراب یا افسردگی برا فرد بیمار وجود دارد. اگربیماریتان برگشت شما میتوانید با مهارتهای که درجلسات CBT آموختید راحتتر این معزل جدید راکنترل نمائید.  بنابراین ، این مهم است که مهارتهائی که در CBT آموختید را حتی در زمان بهبودتکرار نمائید. تحقیقات اخیر ثابت کرده اند این روش حتی بهتر از داروهای ضد افسردگی میتوانند برای پشگیری مؤثر باشند.

 رفتار درمانی شناختی چه تأثیری در زندگی من خواهد داشت ؟

افسردگی و اضطراب  از دسته بیماریهای بسیار آزار دهنده وعذاب آورهستند . آنها به طور جدی می تواند بر توانایی فرد در کار کردن و لذت بردن از زندگی تاثیر گذار باشند. CBT بعید است که تأثیری منفی در زندگی شما داشته باشد کاملأبرعکس , CBT به شما کمک کرده تا از بروز افسردگی جلوگیری نمائید.

چگونه می توانم برای این روش درمانی اقدام نمائیم؟

  • با پزشک خانواده خود صحبت نمایید. آنها ممکن است شما را نزد کسانی که این در روش درمانی آموزش دیده اند  ارجاع نمایند. -- بعنوان مثال ، روانشناس ، پرستار ، مددکار اجتماعی و یا روانپزشک
  •  انجمن روان درمانگران انگلستان لیست افرادی که در رشته رفتار درمانی شناختی مدرک معتبر علمی دارند را دراختیار داشته و میتواند در اختیارشما بگذارد.
  • شما البته میتوانید از روش خود- درمانی از طریق مطالعه کتاب ویا کامپیوترکمک بگیرید

چه اتفاقی می افتد اگر من نتوانم به موقع از این روش درمانی استفاده کنم؟

شما میتوانید با پزشک خانواده خود صحبت کرده تا ازروشهای درمانی دیگری برایتان استفاده کنند.   

  • اطلاعات بیشتری در مورد انواع دیگر درمانها و جایگزین های آن مطالعه کنید
  • شما میتوانید از کتابهای موجود در مورد این نوع درمان استفاده کرده و میزان اطلاعات خود را بالا ببرید. این به شما کمک کرده تا در زمان درمان درک صحیح تری از آن داشته باشید.
  • صبر کنید تا ببینید آیا در وضعیت روحی تان بهبودی حاصل میگردد. شما همیشه میتوانید  برای این روش درمانی تقاضا نمائید

10حقیقت کلیدی در مورد "رفتار درمانی شناختی"

  • Change -    تغییر در افکار و اعمال خود
  • Homework -    تمرین مداوم آ نچه یاد گرفته شده
  • Action -    آنچه را که آموختید انجام دهید نه اینکه فقط حرف آنرا بزنید.
  • Need -    سعی کنید مشکلتان را سریعأ شناسائی نمائید.
  • Goals -    به سمت هدف خود مصرانه حرکت کنید.
  • Evidence -    تلاشی مستمر در جهت تحقق این درمان از خود نشان دهید.
  • View -    مسائل راززوایای متفاوت بنگرید.
  • I can do it -    به خود اطمینان داشته باشید.
  • Experience - باورهای خود را تست نمائید.
  • Write it down - از پیشرفتهای خود یاداشت بردارید.

 

                                                                                                                                                                               ترجمه توسط:

                                                                                                                                                                                دکتر زهره فولادی

 Farsi Editor: Dr Amir Sajjadi

 




پنج شنبه 93 تیر 26 :: 3:36 عصر ::نگارنده : موسوی

Cognitive behaviour therapy

 هداف واطلاعات موجود در این بروشور

این جزوه برای  کسانی که میخواهند اطلاعات بیشتری در مورد رفتار درمانی شناختی یا (CBT) داشته باشند  مفید است. چگونگی کار این روش درمانی ودلایل استفاد از این روش درمانی ، اثرات آن ، عوارض ، و درمان های جایگزین دراین بروشور توضیح داده شده است. اگر آنچه را که میخواهید در اینجا پیدا نکردید، منابع کسب اطلاعات بیشتری در آخر این جزوه وجود دارد.

" رفتار درمانی شناختی" یا CBT  چیست ؟

ا ین یک روش درمانی از طریق صحبت کردن با بیمار است:

 در مرحله اول روان درمانگر تلاش در دریافت طرز تفکر بیمار نسبت به خود پیرامون اطراف و دیگران دارد.

  • در مرحله دوم سعی می نماید مسائل ومشکلاتی که موجب تولید اختلالات روانی در فرد گردیده است را پیدا نماید.


"رفتار درمانی شناختی"به شما کمک می کند تا به گونه دیگری اندیشیده ودرنتیجه این طرز تفکرجدید شما میتوانید با رفتارهای سالم ترو درست تری در برابرحوادث ناخواسته وناگوار پیرامونتان برخورد نمائید.

 برخلاف سایر روشهای گفتار درمانی  که روان درمانگر درپی شناسائی و ریشه یابی علل رفتارهای نامناسب مراجع خود در برابر ناملایمات وحوادث زندگی است تابه او کمک کند , در "رفتار درمانی شناختی" روان درمانگر فقط برمشکلات زمان حال ( اینجا و اکنون) وانچه موجب ناراحتی و اضطراب درفرد بیمار گردیده است تکیه می کند.

" رفتار درمانی شناختی"  (CBT) در چه مواردی کمک کننده است؟

CBT می تواند در موارد زیر کمک کننده باشد:

  اضطراب ، افسردگی ، ترس ، فوبیا (ترس از مکانهای شلوغ و ترس  اجتماعی) ، استرس ، پرخوری ، اختلالات وسواسی اجباری ، اختلال پس از حادثه استرس ، اختلال دو قطبی و جنون.  CBT همچنین میتواند درمواردی که فرد دچار مشکلاتی از قبیل عدم قدرت کنترل  خشم یا خود کم بینی و حتی درمورد مشکلات جسمی مانند خستگی ها و دردهای مزمن هم موثر باشد.

چگونه" رفتار درمانی شناختی"  به فرد کمک می کند؟

CBT به فرد کمک کرده تا درک بهتری از مسائلی که موجب تولید عدم تعادل روانی در اوگردیده اند   پیدا نماید.

در این روش  خاص روان درمانگر تلاش میکند تا معضل بزرگ شما را به اجزائ کوچکتری تبدیل کرده و این به شما کمک میکند تا معضلات و چگونگی تاثیر گذاری انرا در زندگیتان  بهترببینید.  

 این اجزا عبارتند از :

   وضعیت

 این معمولأ شامل یک حادثه تأثرآاور ویا یک موقعیت ورویداد دشواردر مسیر زندگی یک فرد است.
  بدنبال این وضعیت نامناسب درقسمتهای مختلف ذهن آن فرد تغییراتی ایجاد خواهد شد و این تغییرات در

زیر میباشد:

  اندیشه

  •  احساسات
  •  احساسات فیزیکی
  •  طرز بر خورد با مشکل


هر کدام از این اجزا می توانند بر یکدیگر تاثیرگذار باشند. طرز تفکر شما درباره یک مشکل خاص موجب تغییر وتحول  در حالات فیزیکی و احساسی تان خواهد گردید.

راههای مفیدوکمک کننده (Helpful) و غیرمفید ومضر (Unhelpful)  زیادی برای حل یک مشکل ومعزل در زندگی موجود است وچگونگی حل این معزل بستگی زیادی به طرز شناخت و تفکر فرد دارد. 

به عنوان مثال :

وضعیت یا موقعیت مشکل: شما روز بسیار بدی را گذرانیده وخسته ورنجیده هستید. بنابراین تصمیم میگیرید برای تمدد اعصاب وخرید مواد غذائی به بیرون بروید. همانطور که شما در طول جاده در حال راه رفتن هستید، یکی از اشنایانتان از کنارتان کذشته و ظاهرا ،به شما اعتنائی نکرده و شما را نادیده میگیرد.

تغییرات ایجاد شده در فرد میتواند به شکل سالم ومفید و یا غیر سالم و غیر مفید ظاهر گردد.

طرز فکرسالم و کمک کننده

 طرز فکر سالم

به نظرمیرسد این دوست من گرفته و درهم و درخود فرورفت بود. تعجب میکنم اگرمسئله ویا گرفتاری خاصی برایش ایجادشده باشد.

احساسات سالم

احساس نگرانی برای دوستی که به شما بی توجه بوده میکند.  

تغییرات جسمی و فیزیکی در فرد سالم

فردی با قدرت تفکر سالم هیچ نوع تغییر خاصی در خود احساس نخواهد کرد.

 طرز برخورد با مشکل درفرد سالم

فردی با قدرت تفکر سالم بعد ازبرگشت به منزل با دوست خود تماس گرفته و از احوال او جویا گشته تا مطمئن شودکه او سالم است. 

 طرز تفکر ناسالم, غیرمفید ومضر 

طرز فکر ناسالم

او مرا نادیده گرفته بنابراین او مرا دوست ندارد.

 احساسات در فردی با تفکرات ناسالم

احساس کمبود,افسردگی و طرد شدن از سوی دوستش براو چیره میگردد.

 تغییرات جسمی و فیزیکی

در اثر آزردگی شدید فرد ممکن است دچار دل بهم خوردگی,دل پیچه و تهوع نمائید.

 طرزبرخورد با مشکل

فرد بلافاصله به خانه برگشته و برای مدتی از برخورد با این دوست خود شدیدأ اجتناب می ورزد.

در مثال بالا کاملأ مشهود است که افراد بسته به موقعیت فکری خود میتوانند واکنشهای احساسی وروانی متفاوتی در برار حوادث روزمره داشته باشند.
چگونگی ساختار فکری فرد بر روی واکنشهای رفتاری, احساسی وطرز عملکرد او در زندگی تاثیر عمیقی میگذارد.

اینوع افراد باحداقل علائم و شواهد سریعأ به یک نتیجه گیری کلی و منفی میرسند که موجب تولید:

    تعدادی از احساسات ناخوشایند

  •   رفتارهای غیر سودمند در مسیر زندگی آنان خواهد گردید.

 در مورد مثال بالا زمانی که شما با افکاری از قبیل بی اعتنائی, نادیده گرفته شدن از جانب دوست خود( افکار مضر  Unhelpful) به خانه برگردید این منجر به احساس افسردگی و غمگینی در شما خواهدگردید.

بر عکس اگر شما قادر باشید که از مجموع? افکار غیر مضریا Helpful استفاد کنید شما با آن فرد تماس گرفته و با صحبت کردن سعی درپیدا کردن  دلیل رفتارغیر متعارف اوبرخواهید آمد.

از این طریق شما احساس بهتری در خود خواهید کرد.

آنچه بر یک فرد میگذرد می تواند در دیاگرام زیر خلاصه شود:

 


 Situation (موقعیت)
 

cbt farsi

 

این نوع  رفتارهای مضر و غیر مفید میتوانند وارد یک دورتسلسل معیوب, آزار دهنده و بیمار گونه گردند. اگر فردی مداومآ ازاین  سیکل معیوب در حل مسائل زندگی استفاده نمائید این امر موجب افکاری منفی وغیر واقعی در موردخود و پیرامون اطراف شان می گردد. نتیجتآ فرد دچار اضطراب, دلمردگی وافسردگی طولانی مدت خواهد گردید.

 "رفتار درمان شناختی یا افکار رفتار درمانی  به فرد کمک کرده تا این سیکل معیوب را شکسته و از روش سا لم ومفید که دربالا توضیح داده شده  در حل مسائل زندگی خود استفاده نمایئد.

 "پنج حوزه" ارزیابی Areas A Five Assessment

 

(Life situation, relationship)موقعیت نامناسب زندگی

(practical problems)
(e.g. a problem/difficult situation/event occurs)

little arrow
 

 

Altered thinking ( افکار مضر وناسالم)
with extreme and unhelpful thoughts

 

arrow centre arrows arrow

Altered emotional feelings(احساسات آسیب دیده)

Altered physical feelings/symptoms

(علائم و تغییرات جسمانی)

arrow arrow

 

Altered behaviour( رفتار مضر وناسالم)
(reduced activity, avoidance or unhelpful behaviour)

 

 

همانطوری که در شکل و دیاگرام بالا نشان داده شده است تغییردرهر یک ازاین پنج نقطه(موقعیت نامناسب,افکار مضر,احساسات ناسالم,تغییرات جسمانی آزار دهنده ورفتار مضر و ناسالم) که به یکدیگر زنجیروار متصل میباشند می تواند تأثیر بسیار چشمگیری درایجاد رفتارها سالم و غیر مضر در افراد را نموده وتأثیر بسیاری در بهبود اختلالات روانی آنها داشته باشد.




چهارشنبه 93 تیر 25 :: 1:24 عصر ::نگارنده : موسوی

3-خواندن
خواندن سومین مهارت ارتباطی است که به طور طبیعی آدمیان از 6 سالگی آن را شروع می‌کنند، توانایی خواندن امتیازی است که انسانها را به دو دسته باسواد و بیسواد تقسیم می‌نماید و مهارتی است که این فرصت را ایجاد می‌کند تا ما بتوانیم از اندیشه‌های انسانهای بزرگ که عمدتا" مکتوب است، بهره‌مند شویم.

واقعیت این است که ما چیزی درباره روش صحیح خواندن و مطالعه نمی‌دانیم و متأسفانه در مدرسه و دانشگاه هم چیزی راجع به چگونه درس خواندن به ما نیاموخته‌اند. با این حال نکات مهمی است که به ما کمک می‌کند تا با درست خواندن به سوی یکی از اساسی‌ترین نمادهای خودشکوفایی یعنی نوشتن حرکت کنیم.

هر کس هر مطلب یا هر موضوعی را وقتی برای دومین بار می‌خواند بهتر و عمیق‌‌تر درک می‌کند. بنابراین تکرار در مطالعه ابزاری مهم در یادگیری است.

برای مطالعه فعال، نوشتن نکات مهم در حین خواندن ضروری است. خواندن بدون یادداشت برداری علت مهم فراموشی است.

خواندن با خط کشیدن زیر نکات مهم، حاشیه نوشتن، خلاصه‌نویسی و یادآوری دوام می‌یابد. حتما" باید در حال مطالعه خلاصه برداری کنید.

پیش از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خودداری کنید.

حداکثر زمانی که افراد می‌توانند فکر خود را برای مطالعه روی موضوعی متمرکز کنند 30 دقیقه است پس ازمطالعه 10 دقیقه استراحت کنید.

پژوهشگران ثابت کرده‌اند اگر 30 درصد وقت خود را به خواندن و 70 درصد دیگر را به یادآوری اختصاص دهید بسیار مفیدتر از آن است که تمام وقت خود را به خواندن بگذرانید. بهتر است پس از مطالعه، مطالب را به زبان خودتان بازگو نمایید.

خواننده باید آنچه را می‌خواند بفهمد

4- نوشتن
زبان و خط عمده‌ترین شیوه‌های ارتباط کلامی است و انسانها برای بیان احساسات بیشتر از زبان و برای ابراز افکار عمدتا" از خط یاری می‌طلبند. توسعه علمی جهان نیز مدیون اختراع چاپ است که به تکثیر و توسعه افکارو نوشته‌های آدمیان انجامیده است.

اگر چه خوب نوشتن کار دشواری است و نوشتن سخت ترین مهارت ارتباطی است اما چگونه بهتر بنویسیم:

1.       مدت کوتاهی قبل از آغاز نوشتن، درباره موضوع فکر کنید.

2.       نوشته کوتاه حداقل با بیش از 3 بخش «مقدمه، متن و نتیجه» تشکیل شود.

3.       نوشته بلند حداقل بایستی دارای پنج بخش «تیتر، مقدمه، متن، نتیجه و منابع» باشد.

4.       برای خوب نوشتن به طور گسترده مطالعه کنید.

5.       غلط انشایی و یا املایی در نوشته تأثیر شگرف بر خواننده دارد.

6.       از نوشتن کلماتی که معنای آن را نمی‌دانید، خودداری کنید.

7.       دقت کنید نوشته‌ها از گفته‌ها تأثیر جدی‌تر و ماندگارتری بر دیگران می‌گذارد.

8.       همیشه بایستی متن نوشته پس از اتمام نوشتن و قبل از ارسال به گیرنده یک بار خوانده شود.

 




چهارشنبه 93 تیر 25 :: 1:24 عصر ::نگارنده : موسوی

 

  

احمد یحیایی ایله ای (دکترای ارتباطات)

ارتباطات انسان با انسان بطور کلی بر دو نوع است : الف : ارتباطات کلامی ب : ارتباطات غیر کلامی
الف : ارتباطات کلامی

مجموع روابطی را که از طریق گفتن و گفتگو حاصل می شود ارتباط کلامی می گویند. برای اینکه در شغل خود موفق شویم باید از کلمات با دقت استفاده کنیم . هر کلمه ای احساسات، عواطف خاص و عملکرد متفاوتی را در افراد برمی انگیزد . اگر کلمات در جا و مکان مناسب خود بکار برده شوند به سرعت برق بر جسم و روح افراد تاثیر می گذارند.

بنابراین شایسته است در هنگام مواجهه با مشتری از بکارگیری کلمات منفی همچون: نمی توانم، غیرممکن است، امکان ندارد، هرگز و ... پرهیز شود. شما باید از نیروی کلمات و تاثیری که در دیگران دارند آگاهی داشته باشید .

کلمات، در پیامی که به دیگری منتقل می کنید تاثیر فراوانی دارند. بنابر این از بکار گرفتن کلمات برحسب عادت و بدون اندیشه خودداری کنید .

فراموش نکنید که فرمان دادن یکی از برخورد های محکوم به شکست است. برای این که سخنان شما نافذ و موثر واقع شود باید نظریات خود را با کلمات مناسب و در چار چوب مشخص مطرح کنید . کلمات می توانند تاثیر مثبت داشته باشند و یا با ایجاد حالت تدافعی گفت و گو را به بحث و جدل بکشانند.

پس چارچوب پیام خود را با دقت مشخص کنید و سپس با صراحت و بدون پیشداوری حقایق را با لحن و کلامی غیر مغرضانه شرح دهید .

بیان الفاظی دلپذیر و موزون موجب می شود که شخص مقابل با متانت گوش فرا می دهد ، حقایق را جمع بندی کند و به فکر حل مساله باشد . اما عبارات مغرضانه و کینه جویانه اغلب خشم فرد دیگر رابرمی انگیزد و او را به جبهه گیری دعوت می کند و در نهایت روابط ، را به دشمنی و تعارض و نبرد می کشاند .

یک کلمه باید دقیقا مفهوم مورد نظر ما را در بر داشته باشد ، نه کمتر و نه بیشتر . به طور کلی کلماتی را انتخاب کنید که در الگوی زیر بگنجد . (( صریح ، کوتاه ، دقیق ، مودبانه ، صــحیح و پر محتوا ))
کلمات باید روشن و صریح باشند ، یعنی بتوانند به درستی درونیات شما را به دیگران منتقل کنند .

مطلب را مختصر و مفید بیان کنید تا مخاطبین شوق شنیدن را از دست ندهند . تحقیقات نشان می دهد که آدمی تنها قادر است بین 5 تا 9 نکته را در آن واحد به ذهن بسپارد . پیام خود را تا آنجا که می توانید کامل بیان کنید .

برای درک ارتباط کلامی با مهارتهای چهارگانه ارتباط کلامی (5) آشنا می شویم .

«شنیدن و گفتن، خواندن و نوشتن» مهارتهای چهارگانه ارتباط کلامی هستند که آدمیان به طور طبیعی به ترتیب زیر آنها را آغاز می‌کنند :

مهارت

سـن شـروع

گفتن

2 سالگی

شنیدن

4 سالگی

خواندن

6 سالگی

نوشتن

8 سالگی

 ما از زمانی که متولد می‌شویم می‌شنویم اما شنیدن بعنوان مهارت از زمانی آغاز می‌شود که فرد تصمیم می‌گیرد و با اراده انجام می‌دهد در این زمینه بیشتر توضیح داده می شود.

1.      گفتن
سخن گفتن فن یا هنری است که آدمی به وسیله آن بر دیگران تأثیر می‌گذارد. دیگران را ترغیب و اقناع می‌کند و همواره در مراودات اجتماعی کاربرد دارد.

در اولین لحظه برقراری ارتباط شما با سلام و یا احوال پرسی قدرت بیان خود را نشان می‌دهید. اینکه چقدر با صلابت سلام کنید یا از روی ترس یا ناراحتی و یا چیز دیگری، وضعیت روحی شما را نشان می‌دهد.

گفتن در بین مهارتهای چهارگانه بیشترین کاربرد را دارد و برای برقراری ارتباط مهم تلقی می‌شود. لذا بایستی در هنگام سخن گفتن و یا سخنرانی نکاتی را رعایت کنیم.

1.       خوب گوش کردن ما را برای بهتر گفتن آماده می‌کند.

2.       مطالعه کردن به ما فرصت می‌دهد تا حرفی برای گفتن داشته باشیم.

3.       درباره آنچه اطلاعات نداریم اظهار نظر و صحبت نکنیم.

4.       از به کار بردن کلماتی که معنای آن را نمی‌دانیم خودداری کنیم.

5.       به جز آغاز ارتباط سعی کنید اگر از شما پرسش نشد درباره خودتان سخن نگویید.

6.       هنگام گفتگو به دیگران نیز فرصت گفتن بدهید.

7.       درباره آنچه علاقمند هستید و اطلاعات دارید صحبت کنید.

8.       سعی کنید از نظرات بزرگان هنگام سخن گفتن نقل قول کنید.

9.       در سخن گفتن از دیگران تقلید نکنید.

2.      شنیدن
سرچشمه بسیاری از مشکلات روزمره، عدم توجه به سخنان دیگران است. چرا که بسیاری اوقات بدون اینکه بدانیم دیگری درباره چه چیزی سخن خواهد گفت فکر می‌کنیم همه چیز را می‌دانیم.

اندیشمندان بزرگ بر این باورند که (دو باید شنید و یکی باید گفت) از طرفی کسانی که خودشان را علم کل می‌دانند، اهمیت و ارزشی برای شنیدن قائل نیستند. در حالیکه «شنیدن، بهره‌مندی از دانایی تمامی افرادی است که با آنان زندگی می‌کنیم».

1.       حال چگونه از این مهارت بهتر و بیشتر بهره‌مند شویم :

2.       بپذیریم که دیگران حق حرف زدن و حرفی برای گفتن دارند.

3.       از قطع کردن حرف دیگران خودداری کنیم.

4.       همواره سعی کنید فقط به حرف یک گوینده گوش فرا دهید.

5.       شنونده فعالی باشید یعنی آنچه را که گوینده درست می‌گوید تأیید نمایید.

6.       اگر ابهامی درباره سخنان گوینده دارید سئوال کنید.

7.       برای کودکان و نوجوانان خیلی مهم است که والدین آنان به سخنانشان گوش دهند.

8.        گوش دادن یعنی اینکه برای دیگران و حرف آنان احترام قائل هستید.

 




سه شنبه 93 تیر 24 :: 10:53 صبح ::نگارنده : موسوی

ژان پیاژه، روانشناس معروف سوئیسی، در نظریه رشد شناختی خود، تفکر کودکان مرحله ی پیش عملیاتی(بین 2 تا 7 ساله) را تفکر خودمحورانه می نامد.

منظور پیاژه از تفکر خودمحورانه این است که کودک قادر نیست از منظر و چشم انداز دیگران مسائل را ببیند. مثلا کودکی که از مادرش تقاضا می کند نزد او بماند، و درک نمی کند که مادرش به دلیل کاری که برایش پیش آمده، ممکن است نتواند در نزد او بماند.

یکی از آزمایشات جالبی که ژان پیاژه برای شناسایی این نوع طرز تفکر به کار برد، آزمایش معروف سه کوه بود.




در این آزمایش، آزمایشگر رو به روی کودک و پشت یک میز می نشیند، در حالی که بین او و کودک یک سلسله کوه مقوایی قرار دارد. آزمایشگر و کودک کوه ها را از مناظر و جهات متفاوتی می بینند. از کودک خواسته می شود تا از شکل هایی که در اختیارش قرار می گیرد، انتخاب کند که خودش و آزمایشگر کوه ها را چگونه می بینند. کودک حدودا 4-3 ساله، معمولا شکل هایی را برمی گزیند که خودش می بیند و اعتقاد دارد که آزمایشگر هم صحنه را همانطور می بیند. بعضا به جای آزمایشگر از عروسک هم استفاده می کنند و از کودک می پرسند عروسک کدام تصویر را می بیند؟

از نظر پیاژه، این ناتوانی کودک، ناشی از عدم درک موقعیت دیگران و خودمداری مرحله پیش عملیاتی است.

نکته: گاهی ما بزرگترها نیز انگار درگیر خودمحوری می شویم و نمی توانیم چیزی جز آنچه خود می بینیم و می فهمیم را بپذیریم و تحمل کنیم؛ تفاوت ما با کودکان در اینجاست که کودکان به دلیل نوع تفکر خاص خود قادر به دیدن از منظر دیگران نیستند، اما ما معمولا به خاطر لجبازی، خودخواهی، غرور و خودپسندی نمی خواهیم دید دیگری را ببینیم و گاه کار را به جایی میرسانیم که به قول قرآن صم بکم عمی می شویم. سعی کنیم گاهی از زاویه دید دیگران نیز مسائل را ببینیم و خودبزرگ بینی ها را کنار بگذاریم.




سه شنبه 93 تیر 24 :: 10:35 صبح ::نگارنده : موسوی

زندگی نامه:

ملانی کلاین در سی ام مارس 1882 در وین، در یک خانواده کلیمی به دنیا آمد این سال مصادف با مرگ داروین است. در آن زمان فروید 26 ساله بود، ملانی دارای 2 خواهر و یک برادر بود که که ملانی کوچکترین آنها بود.(ملانی کلاین ص 18 )

در دوره نوجوانی تصمیم گرفت که به تحصیلات پزشکی بپردازد اما وقتی هجده ساله بود، پدر وی درگذشت و کانون خانواده را بی سرپرست گذاشت. در 1902 نیز برادر او در سن 25 سالگی بدرود حیات گفت. قبل از این واقعه خواهرش نیز درگذشته بود. مرگ این برادر و خواهر و پدر، تأثیر عمیقی در تشکیل رگه های افسردگی که در شخصیت کلاین رسوخ یافته بود بر جا گذاشت. ( روانشناسی ژنتیک 2ص 84)

ملانی کلاین در سن 21 سالگی با فردی به نام آرتور استفان کلاین ازدواج کرد. این ازدواج با برنامه هایش برای تحصیل در رشته پزشکی تداخل داشت زیرا همسرش یک مهندس بود و مجبور به سفر بود بنابراین ملانی در طول 2 سال نامزدی اش به فراگیری رشته انسان شناسی پرداخت و همواره از اینکه نتوانسته بود پزشکی بخواند پشیمان بود.( ملانی کلاین ص 21 )

دلبستگی غالب او در زندگی، کار و تلاش در جهت فراگیری روانکاوی بود. ارتباط علمی و سیاسی کلاین با محافل روانکاوی تحت تأثیر و حمایت سه تن از برجسته ترین و تأثیر گذار ترین همکاران فروید بود که عبارتند از فرنزی، آبراهام و جونز. (ملانی کلاین ص 28)

کار ملانی کلاین با کودکان از زمانی که فرنزی روانکاوی کودکان را آغاز کرده بود، شروع شد. اولین کودکی که او به تحلیلش پرداخت پسرکوچکش اریک بود وکتاب رشدکودک (1921)  برپایه این تجارب نگارش یافته است.  ( ملانی کلاین ص 26)

نبوغ ویژه کلاین در درک اهمیت « بازی کودک » بود. ایده بازی با کودکان مسئله جدیدی نبود بلکه « هوگ هلموت » گاهی از این شیوه استفاده کرده و در باره آن نوشته بود. همانطور که آنا فروید نیز آن را بکار بسته بود با این همه هیچ تحلیل گری قبل از کلاین، به این درک مهم که بازی بتواند پایه و اساس و روشی برای تحلیل کودک به شمار بیاید دست نیافته بود.( ملانی کلاین ص 25 )

اختلاف نظر بین ملانی کلاین و آنافروید در مورد روش آنالیز کودکان از دهه 1920 شروع شد و به یک گسست ایدئولوژیک عمده منجر شد. انجمن روانکاوی بریتانیا هنوز هم تحت تأثیر این اختلاف نظرها به 3 گروه تقسیم شده است: الف) طرفداران آنافروید    ب) پیروان ملانی کلاین  ج) گروه میانه به رهبری وینه کات که هیچ طرفی را انتخاب نکردند. طرفداران کلاین بیشتر روش ها و نوشته های او را که اساساً به پژوهش های اصیل فروید وفادار مانده است و به عنوان دنباله رو و کامل کننده مضامین فروید می دانند.( اصول روانشناسی بالینی و مشاوره ص 497 و 498 )

منتقدان او برعکس، جمع بندی های کلاین را به عنوان حاشیه ای بر جریان اصلی تفکر فرویدی می دانند که عمدتاً نظری و خیال پردازانه است و معتقد هستند که او با توصیفاتی از مضامین خیالی ابتدایی انباشته است و غالباً با اغراق و تعمیم یافتگی همراه است. (ملانی کلاین ص 29)

ملانی کلاین به کار خود در حیطه روانکاوی تا زمان فوت که در 22 سپتامبر 1960 در انگلستان روی داد ادامه داد. (ملانی کلاین ص 29)

مفاهیم بنیادی در نظریه کلاین  

- مفهوم غریزه:

فرضیه کلاین خود، بر اساس نظریه ی غریزی فروید استوار است، که در این رابطه « غریزه مرگ » به عنوان پایه اصلی این نگرش است. غریزه مرگ به صورت ترس از مرگ یا انعدام(شکست) بیان می شود و به عبارتی نوعی ترس از مورد آزار قرار گرفتن یا نابود شدن است. ترس از تکانه های تخریبی که در درون خود اوست. منبع اصلی اضطراب نوزاد در اینجا از عملکرد غریزه مرگ سر چشمه می گیرد، مفهومی که کلاین با فروید در آن شریک بود.( ملانی کلاین ص 34)

- مفهوم ابژه [1]( Object)  :

کلاین نظریه فروید در مورد ابژه را تغییر داد، در مورد سائق ها ( Drives ) اساساً بدون ابژه ( Object) هستند چراکه ارضاء بدوی است و چندان تفاوت نمی کند که ابژه ی ویژه یا مخصوص آن چه باشد. اما از نظر کلاین سائق ها مستقیماً به طرف ابژه ها متمایلند. برای مثال نوزاد شیر را از سینه مادر طلب می کند و این امر فقط احساس لذت بردن در فرایند خوردن نیست. کلاین نظریه فروید در باره غرایز بدون ابژه را مورد انتقاد قرار داد چراکه به نظر او هر خواسته یا غریزه به یک ابژه متصل است.( ملانی کلاین ص 25)

- مفهوم رابطه:

میل و ارضا تنها در « رابطه » معنی پیدا می کند. در فقدان رابطه هیچ چیز دارای معنی نیست. شخص در رابطه با دیگری (ابژه) آرزو یا خواسته ای دارد. این ابژه می خواهد شخص، حیوان، شیء یا حتی چیزی در درون خود شخص باشد .(ابژه درونی شده) (ملانی کلاین ص 35 )

-  خیال پردازی ( فانتزی):

زندگی درونی نوزاد را یک دنیای سراسر فانتزی در بر گرفته است. شکلی از فعالیت ذهنی که از آغاز تولد وجود دارد، در این دنیای ذهنی ، فانتزی ها به عنوان جنبه هایی تصویری از غرایز جسمی و امیال، پاسخ های فعال نوزاد به صورت سائق ها و احساسات همراه می شوند. بدین ترتیب که گرسنگی شیرخوار، موقتاً با احساس درک سینه مادر و طعم شیر در دهان او، کنترل شده و فروکش می نماید. تجارب شیرخوار از این دنیای خیالی هم بدنی(جسمی) است و هم ذهنی، در ابتدا این فانتزی ها و ابژه های درونی شده به نظر او کاملاً شفاف و واقعی می رسند. به طوری که نوزاد قادر نیست فرقی بین واقعیت و دنیای خیالی خودش قائل شود، گرچه هر ناراحتی و ناکامی او در رسیدن به سینه مادر به مثابه یک حمله شخصی به او تلقی می شود. در این مواقع شیرخوار با تقلید صدای مکیدن و با مکیدن انگشت خود رؤیای احساس مکیدن سینه واقعی را تجربه می کند.( ملانی کلاین ص 36 )

ملانی کلاین در نظریه اش به روابط شیء درونی پرداخت که پیوند نزدیک با سائق ها دارد. دیدگاه خاص او عمدتاً از کار روانکاوی بر روی کودکان، زمانی که وی تحت تأثیر نقش ناخودآگاه در تخیلات درون روانی آنان قرارگرفت پدیدآمد.(کاپلان ص 393)

فرضیات نظریه کلاین:

کلاین بازی را به عنوان نحوه ی بیان طبیعی و مرجح بر روش های دیگر در مورد کودک به کار می بندد او در زمان خود تنها کسی نیست که به این فکر دست یافته است. برای شکل دادن به مفاهیم اولیه نظریه خود به نظریه پردازی در باره آنچه بین او و کودک می گذرد دست می زند وبازی را در جریان درمان به منزله معادل، همخوانی های کلامی یا تداعی هایی که بزرگسال در تحلیل به دست می دهد در نظر می گیرد. چنین درکی از معنای بازی در کودک، امروزه امری مورد قبول است اما در زمان کلاین میدان جدیدی برای اکتشاف زمینه روانی کودک می گشود. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 88 )

آثار علمی:

-  زندگی هیجانی کودک شیرخوار:

کلاین بر مبنای کار تحلیلی خود، زندگی هیجانی کودک شیرخوار را توصیف کرده است.

از مشاهده مستقیم در این کار، کم استفاده کرده اما آن را از دایره ی فعالیت خود بیرون ننهاده و در این باره گفته است که:« حتی یک مشاهده تنگاتنگ کودک شیرخوار، مشاهده ای که بر اثر شناخت فزاینده ی نخستین فرآیندهای روانی که از روان تحلیل گری کودکان خردسال مشتق می شود برانگیخته شده باشد بایستی سرانجام به فهم بیشتر زندگی هیجانی کودک منجر شود». ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 90 )

کلاین معتقد است که از بدو تولد یک من ابتدایی، رشد نیافته و فاقد انسجام وجود دارد که از همان بدو امر در معرض اضطرابی که بر اثر تعارض بین کشاننده ی زندگی و کشاننده ی مرگ ایجاد گردیده قرار گرفته است. کشاننده هایی که با کشاننده های لیبیدویی عشق و کشاننده های پرخاشگری مطابقت دارند. در حالی که دوگانگی غریزه مرگ و زندگی در نظام فروید به منزله یک فرضیه است و نسبتاً جنبه نظری دارد اما مستقیماً و به صورتی بسیار محسوس این دوگانگی اساس نظام کلاین را تشکیل می دهد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 91 )

نظام فکری کلاین در چند برهه با تغییر جهت همراه می شود که شاه بیت این تغییر جهت در نظام انگیزشی اوست: در اولین مرحله، کانون اصلی هدف عبارت از کسب لذت جنسی و آگاهی است. در مرحله دوم تلاش برای تسلط یافتن بر موقعیت های اضطراب پارانوئیدی ( گزند و آسیب) است تا در مقابل خطرات نابودی و انتقام که حائز اهمیت ویژه است، اطمینان حاصل نماید. در مرحله سوم که مرحله سرنوشت سازی محسوب می شود انتقال نظریه کلاین از « مدل سائق / ساختار » به «مدل رابطه/ ساختار» صورت می گیرد. اضطراب در باره ی سرنوشت ابژه و تلاش برای بازگرداندن آن تا آن را دوباره به صورت کامل از طریق « عشق » بدست آورد و به نیروی رانشی در درون « شخصیت » تبدیل کند. ( سایت ملانی کلاین )

-  طرح دو جایگاه تکاملی:

کلاین در فرایند رشد به « روابط» توجه کرد و از واژه جایگاه « موضع » برای بیان راههای متفاوت تجربه و رابطه کودک استفاده نمود. در بیان و شرح دو جایگاه مطرح می کند که اتفاقات ( رویدادها) در طول سال های اول زندگی با مجموعه ای از مکانیسم ها ی خاص روانشناختی، روش های گوناگون رابطه با ابژه ها و به طور مشخص با اضطراب ها و دفاع ها همراه است.

این مفهوم موضع بیشتر یک مفهوم ساختاری است تا تقویمی، اصطلاح موضع به سازمان یافتگی من ربط پیدا می کند و پدیده های همراه با آن را توصیف می نماید:

- حالت من که از حالت سازمان نایافته به طرف وحدت پیش می رود.

- ماهیت روابط شیء که ابتدا جزیی، سپس کلی است.

- دفاع های اختصاصی که به این پدیده ها می پیوندند.

سپس در مجموع موضع نشان دهنده ی مراحل بهنجاری است که برای تحول هر کودک ضرورت دارد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 91 )

اولین جایگاه عبارت است از موضع پارانوئید – اسکیزوئید

در طول اولین ماههای زندگی که تقریباً از بدو تولد تا 4 ماهگی است اضطراب های شیرخوار از نوع پارانوئیدی است. اضطراب اصلی در این مرحله این است که شیء یا اشیاء آسیب رسان به درون من « ایگو » راه یافته و هم ابژه دلخواه و هم خود (Self) را در هم شکسته و ویران کند. یعنی در این مرحله اضطراب اصلی از نوع پارانوئیدی است و ایگو می ترسد که نابود شود، تکانه های تخریبی و آسیب رسان و اضطراب های دگرآزارانه غالب و برجسته هستند. تحمل ناکامی پایین است،نوعی احساس بی پناهی وجود دارد و دفاع ها از نوع اسکیزوئیدی است. واکنش های هیجانی و عاطفی نوزاد در نهایت شدت، خوبی و بدی قرار دارد. (ملانی کلاین ص 549 )

- موضع افسرده وار:

این موضع جانشین موضع قبل می گردد، به منزله اضطراب از دست دادن موضوع است و در نیمه ی دوم سال اول زندگی به صورت فعال جلوه گر می شود اما شدت آن در حدود شش ماهگی است و سپس راه افول را در پیش می گیرد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 90 )

کلاین در مقاله « نتایج تازه ای در باره بررسی روان پدیدآیی حالات آشفتگی- افسردگی» مفهوم موضع افسرده وار را وارد میدان می سازد. اضطراب از دست دادن شیء که نشانگر این موضع است در حدود شش ماهگی به قله می رسد و در شش ماهه دوم نخستین سال زندگی، فعال باقی می ماند. مکانیسم های روان گسیخته گونه، حضور خود را در صحنه حفظ می کنند اما دراین سطح درآنها تغییر شکل به وجود آمده و از شدت آنها کاسته شده است. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 95 )

قسمت اعظم تحول دوره ی اول کودکی از موضع افسرده وار سرچشمه می گیرد چراکه این موضع در حقیقت فراهم سازنده ی تحول آن است. کلاین از دست دادن ها و بازسازی ها را به یک عزای بهنجار و مکانیزم های دفاعی مربوط به آن مرتبط می سازد. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 96 )

- عقده ادیپ :

حرکت دیگری که به هنگام موضع افسرده وار آغاز می شود و جزء کامل کننده ی آن به حساب می آید، آغاز تشکیل عقده ادیپ است. کلاین در این باره نیز با فروید تفاوت دارد چراکه او نخستین پریشانی های ادیپی کودک را در نیمه دوم سال اول زندگی قرار می دهد. در این زمان با ادراک بهتری از واقعیت برونی، تغییراتی در کودک به وجود می آید ، او شروع به باز شناختن افراد جدا از خود می کند، افرادی که جنبه ی فردی خود را دارند و بین آنها روابطی وجود دارند و به خصوص درک می کند که رشته مهمی پدر و مادر وی را به یکدیگر می پیوندد.

ما، در این هنگام ، از نظر فروید هنوز در مرحله ی دهانی قرار داریم.کودک کشاننده های خود را به والدین خویش از راه فرافکنی اسناد می کند. چنین وضعی موجب بروز احساس حسادت، غبطه و نیز احساس پرخاشگری در کودک می گردد. در خیال پردازی های او والدین از طریق کلیه ی وسائلی که در اختیار دارد مورد حمله واقع شده اند و حتی ممکن است آنها را مفهوم شده تصور کند اما این وقایع را از راه درون افکنی، جزیی از زندگی درونی خود می کند. ( روانشناسی ژنتیک 2 ص 97 )

دیدگاه کلاین در باره ی منشأ عقده ادیپ، از کشمکش برای فائق آمدن بر لذت غیر مجاز و ترس از تنبیه در مقابل کشمکش برای کسب قدرت، تخریب و ترس از انتقام تغییر کرد. ( ملانی کلاین ص 76)

به نظر می رسد که باید در نظام « کلاین » دو دوره را در نظر گرفت:

- دوره نخست :

اساسی ترین دوره با شش ماه دوم نخستین سال زندگی مطابقت می کند. در این دوره است که مکانیزمی که دفاع ناموفق بر آن متکی است جایگزین می گردد یعنی درون فکنی پایدار موضوع خوب.

- دوره دوم :

که چهار سال بعد را در بر می گیرد. تمام استعدادهای ادراکی- حرکتی و شناختی ( که تدریجاً متجلی می شوند) و کلیه تجربه های عاطفی(ودر وهله اول ادیپی) کودک در خدمت تغییرات کیفی و کمی اضطراب های دیرینه و درآن میان اضطراب افسرده وار قرارداده می شوند، دراینجاست که نظام کلاین به نظریه فروید می پیوندد.(روانشناسی ژنتیک2 ص100)

کار کلاین حرکت به سوی افق های فراتر از فروید بود. آثار او، گام های استوار در جهت تثبیت و گسترش نظریه روابط با ابژه بود او از مفاهیم و واژه های فرویدی، همانند غریزه، ساختار و ابژه استفاده کرد اما معانی و کاربرد آنها را به صورت هایی گاه مشخص و گاه مبهم ارائه کرد.

کلاین تأکید فروید را بر روی غریزه حفظ کرد اما غرایز را به عنوان آنچه که ذاتاً متصل به ابژه هاست مطرح نمود و چنین نتیجه گیری کرد که « اساساً سائق ها رابطه ای هستند » و از آغاز زندگی کودک، تکانه ها در یک بستر رابطه ای با ابژه قرار می گیرند و در واقع « ابژه گرا» هستند. نوزاد در جستجوی پرورش یافتن است و سینه مادر ابژه ای است که صرفاً برای تولید شیر و تخلیه شدن نیست بلکه رابطه ای عمیق تر با کودک برقرار می کند، این دیدگاه که کلاین هم بر روی سائق غریزی تکیه می کند و هم روابط با ابژه به شکل بارزی از دیدگاه فرویدی که سائق ها را عمدتاً « بدون ابژه » تصور می کند متمایز است. ( ملانی کلاین ص 130)

منابع:

1- ملانی کلاین نظریه پرداز روابط با ابژه / مزینانی، ربابه / تهران / دانژه / 1389

2- خلاصه روانپزشکی: علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی / سادوک بنیامین جیمز- سادوک ویرجینیا آلکوت/ ترجمه پور افکاری نصرت الله/تهران/آینده سازان، شهرآب / 1388

3- روانشناسی ژنتیک 2 از روان تحلیل گری تا رفتار شناسی/منصورمحمود- دادستان پریرخ/ تهران/ انتشارات رشد/ 1383

4- اصول روان شناسی بالینی و مشاوره/بیگلری تهمینه/تهران/انتشارات نیما/1385

5- http://Melanie-Klein-trust.org

  



1- Obgect : برای واژه ابژه تاکنون هیچ معادل فارسی مناسبی پیشنهاد نشده است. ابژه(فرانسوی) چیزی است که غریزه از طریق آن یا در رابطه با آن در پی رسیدن به هدفش یعنی نوعی ارضاء است. ابژه ممکن است کسی، حیوانی، چیزی یا بخشی از کسی باشد و ممکن است خیالی یا واقعی باشد.




< 1 2 3 4 5 >> >
Susa Web Tools