موسوی - باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 22
بازدید دیروز: 84
کل بازدیدها: 542867




گالری تصاویر سوسا وب تولز



سه شنبه 94 مرداد 20 :: 10:0 صبح ::نگارنده : موسوی

گاهی والدین به علل مختلف، مثل نداشتن اتاق خواب مجزا، محدودیت فضای خانه، داشتن بچه ی زیاد و شلوغ بودن خانه و گاه اهمال کاری و سهل انگاری، نمی توانند شرایط و محیطی امن و آرام برای روابط زناشویی خود فراهم کنند.
برخی دیگر از والدین، کودکانشان را با عروسک اشتباه می گیرند و فکر می کنند، آن ها نه احساس دارند، نه می فهمند، نه می شنوند و نه می بینند. ولی کودکان نه کر هستند و نه کور. کودکان، خیلی خوب احساس می کنند، خیلی خوب می فهمند، همه چیز را می بینند و خیلی خوب صداها را می شنوند و درک می کنند حتی اگر خواب باشند یا خود را به خواب زده باشند. هر چند کودکان دو ساله بیان خوبی ندارند و نمی توانند مسائل را توضیح بدهند ولی از حافظه ای قوی برخوردارند و همه ی مناظر، تصاویر و صداهای دور و بر خود را مثل یک دوربین و ضبط صوت، در ذهن و خیال خود ثبت می کنند.
کودکان که نزد والدین می خوابند یا کودکانی که به علت بی مبادلاتی والدین و باز بودن در اتاق خواب، شاهد روابط زناشویی آن ها شوند.
درباره‎ی روابط زناشویی پدر و مادر دچار ترس، نگارنی و اضطراب شدید می شوند، چرا که رابطه ی زناشویی را نوعی خشونت پدر علیه مادر تصور می کنند و فکر می کنند که پدر می خواهد با مادر دعوا کند یا آسیبی به او برساند. والدینی که در حضور کودکان و فرزندان خود روابط زناشویی انجام می دهند، نه تنها در حق آن ها خیانت بلکه بزرگ ترین جنایت را مرتکب می شوند، چرا که باعث تحریک و بیدار شدن زودرس غریزه ی جنسی کودکان و عامل تباهی و انحراف اخلاقی آن ها در آینده می شوند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چه قدر زیبا، جامع و عمیق، می فرمایند:
به خدا قسم اگر مردی با همسر خود آمیزش کند و کودک بیداری، آن دو را ببیند، سخنان آنان یا صدای نفس شان را بشنود، آن کودک در بزرگ سالی هرگز رستگار نخواهد شد، چه دختر باشد و چه پسر، خیلی زود به زناکاری آلوده می شود.
رابطه ی زناشویی والدین، در اتاقی که فرزندی یا کودکی حضور دارد، چه کوچک باشد، و چه بزرگ، چه خوابیده باشد و چه بیدار و به هر علتی که باشد، دانسته و ندانسته، غیر موجه و ناپسند است.
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
در اتاقی که کودکی در آن است هرگز نبایستی با همسر، هم بستر شد، چرا که این عمل زمینه ی زناکاری را ( در آینده) برای فرزند فراهم خواهد کرد ( او را تحریک می کند)


مقاله: امین زاده، دکتر مجتبی، مسائل جنسی کودکان (تعلیم و تربیت فرزندان)، تهران: نشر قطره، چاپ اول، (1389)
منبع: راسخون




دوشنبه 94 مرداد 19 :: 2:58 عصر ::نگارنده : موسوی

احتمال خیانت در افراد با اضطراب عملکرد جنسی نسبت به شرکایشان بیشتراست.این یکی از یافته های پروفسور هاسن در دانشگاه GUELFاست که در زمینه عوامل پیش بینی کننده خیانت مطالعه میکند.به احتمال زیاد ریسک پذیری و سهولت برانگیختگی جنسی مردان را منحرف میسازد در حالیکه به احتمال قوی ارتباط،پیش بینی کننده بی وفایی زنان است.
مطالعه ای که اخیرا در زمینه رفتار جنسی چاپ شد به چگونگی تاثیر عوامل شخصیت جنسی،روابط بین فردی و عوامل دموگرافیکی بر خیانت نظر افکنده است،به گفته رابرت میل هاسن روابط بین فردی و منشهای شخصیتی پیش بینی کننده هایی قویتر از مذهب،وضعیت ازدواج،تحصیلات و جنسیت است.به نظر او تحقیقات اندکی به فراسوی مولفه های دموگرافیک رفته اند.
بر اساس این تحقیق متغیرهای دموگرافیکی(به ویژه درمردان)احتمالا به اندازه عوامل شخصیتی در خیانت موثرنیستند.این مطالعه شامل 516مرد و412زن تا 43 سال بود که در 3ماه اخیر با یک شریک جنسی بودند.پرسشنامه شامل متغیرهای دموگرافیکی مثل مذهب، تحصیل،سطح در امد، و همچنین متغیرهای شخصیتی و روابط بین فردی بود. طبق نتایج،تفاوت کمی در میزان خیانت بین دو جنس مشاهده شد(23%برای مردان و19%برای زنان).ولی متغیرهای پیش بینی کننده خیانت در دو جنس تفاوت زیادی داشت .برای مردان پیش بینی کننده مهم خیانت متغیرهای شخصیتی اندکه شامل میل طبیعی به تهییج جنسی (موقعیتهاوعواملی که برانگیختگی را به اسانی میسر میسازند)و نگرانی از شکست در عملکرد جنسی است.به گفته میل هاسن این یافته ها ممکن است بر خلاف عقل سلیم به نظر برسد ولی چندین مطالعه مطابق با این یافته هاینداز جمله: .افراد احتمالا به دنبال موقعیتهایی هستند که برازنده ی این بر انگیختگی باشد . یا انها در بیرون نیز یکی را دارند تا احساس کنند وقته رابطه به خوبی پیش نمیرود یکی در بیرون هست.(لذا وقتی با مشکل روبرو میشوند خود را مجبور به بازنگری در روابط نمیبینند ودر عوض به خارج از رابطه زناشویی رو می اورند).بر اساس این تحقیق برترین عامل برای زنان روابط رضایت بخش است،زنانی که از روابط خود با شریکشان ناراضی اند دو برابر وزنانی که از روابط جنسی خود ناراضی اند نزدیک به سه برابراحتمال خیانت دارند .میل هاسن میگوید مولفه های زیادی پیش بینی کننده خیانت هستند اما وقتی شما تمام این عوامل را در کنار هم قرار میدهید برای مردان منشهای شخصیتی و برای زنان ارتباط ،قویترین عاملی هستند که سایر عوامل را تحت الشعاع قرار میدهد.
میل هاسن در مقابل سوء تعبیر و تاکید بیش ازحد بر یافته ها محتاطانه عمل میکنند از جمله: حمایت از کلیشه های جنسیتی. .زنان، بیشتر نگران ارتباط هستند در نظر انها مردی که یکبار خیانت میکند بدون در نظر گرفتن رابطه او همیشه خیانتکار است .پیش بینی احتیاطی دیگر ان است که احتمالا عوامل دیگر موثر بر خیانت وجود دارد که در این پروژه تبیین نشده است.اما این که رابطه برای زنان و متغیرهای شخصیتی برای مردان پیش بینی کننده های قوی تری برای خیانت هستند راه را برای مداخلات درمانی باز میکند.




دوشنبه 94 مرداد 19 :: 11:34 صبح ::نگارنده : موسوی

دکتر میترا حکیم شوشتری، فوق‌تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران: متاسفانه بسیاری از مادران بچه را هنگام غذا خوردن هیجانی می‌کنند یعنی با پرت کردن حواس کودک به بازی یا تلویزیون یا احساسی کردن او که به خاطر مامان یا بابا یک لقمه دیگر بخور، تلاش می‌کنند بچه بی‌آنکه بفهمد، غذا بخورد. ماحصل این تلاش و رفتار کاملا غلط والدین 2 اتفاق بد تربیتی است؛ اول اینکه کودک می‌آموزد موقع هیجانی‌شدن یا ناراحتی، خوشحالی و خشم باید به خوردن پناه ببرد و دوم اینکه از غذا خوردن به‌عنوان ابزار کنترل والدینش استفاده خواهد کرد. او به زودی درمی‌یابد والدین به‌خصوص مادر که در ارتباط مستقیم با غذا دادن است، چقدر ضعیف و ناتوان‌اند و او عجب قدرتی در کنترل مادرش دارد! او می‌تواند به خاطر چند قاشق غذایی که می‌خورد، امتیازهای مختلفی از مادر بگیرد. توصیه می‌کنم این روند اشتباه را اصلاح کنید. هر تغییر رفتاری اگر کودک شما بزرگ‌تر شود، سخت‌تر خواهد شد و امکان دارد چند روز ابتدایی مقاومت کند و غذا نخورد اما باید پشتکار به خرج دهید. می‌خواهم به این مادران هشدار دهم که وقت آن رسیده نگاهی به رابطه عاطفی با همسرشان بیندازند. بیشتر این خانم‌ها چون حمایت همسر، خانواده یا دیگر شبکه‌های حمایتی را ندارند، تمایلی به از دست دادن این رابطه با کودک ندارند و دلشان می‌خواهد هنوز هم مانند 6 ماه اول زندگی کودک که مدام در آغوشش می‌گرفتند و وقتشان را پر می‌کرد، قصه ادامه داشته باشد. رابطه عاطفی شما با فرزندتان با مستقل شدن او هرگز خدشه‌دار نخواهد شد. این جمله را خوب به خاطر بسپارید و برای مشکل خود دنبال چاره باشید.




یکشنبه 94 مرداد 18 :: 8:46 صبح ::نگارنده : موسوی

فروید عشق را اساسا پدیده ای جنسی می دانست و آن را به عنوان یکی از غرایز معرفی می کند. فروید درباره ی عشق جنسی چنین اظهار نظر می کند که هنگامی که انسان به تجربه دریافت که عشق جنسی بالاترین خرسندی ها را ایجاد می کند در نتیجه خرسندی و رضایت جنسی مظهر همه ی کامرانی ها می گردد و به ناچار فرد دنبال آن می رود که در مدار جنسی ، خوشی های بیشتری را بدست آورد و شهوت جنسی را هسته ی مرکزی زندگی اش قرار می دهد.

به اعتقاد فروید، انسان موجودی لذت طلب است اما از سوی دیگر جوامع، مانعی بر سر راه میل لذت طلبی انسان هستند به همین دلیل فروید روش هایی را مورد بحث قرار می دهد که انسان بتواند میان غریزه ی جنسی و محدودیت های اجتماعی خودش، سازش ایجاد کند .

یونگ در مورد غریزه ی جنسی، چنین اظهار نظر می کند : “علیرغم اهمیت انکار ناپذیر مسائل جنسی مع ذلک امکان پذیر نیست که همه چیز را مطلقا به این غریزه مربوط کنیم. ” بنابر اعتقاد یونگ، در آدمی حتی یک غریزه وجود ندارد که غریزه دیگری آن را متعادل نساخته باشد . اگر عاملی جبران کننده به شکل یک غریزه و با قدرتی مساوی غریزه ی جنسی وجود نداشت، جنسیت هیچگونه سدی در برابر خود نمی دید .

یونگ

در عصر ما بینش جنسی در حد مبالغه آمیزی مطرح شده است که یونگ آنرا به عنوان نشانه ی یکی از اختلالات روانی عصر ما می داند و اساساً بیان می کنند که این نشانه ی آن است که مفهوم سکس دقیقا درک نشده است. یونگ می گوید” برخلاف نیت شخصی فروید، ارزیابی طرفداران اصالت سکس منجر به آن شد آثار ادبی و هنری پس از وی بطور افراطی واپس زدن را ادامه دهند . قبل از فروید هیچ جایگاهی برای سکس در ادبیات و هنر قابل تصور نبود و به ناگاه چیزی جز سکس به چشم نمی آمد.”

آدلر مانند یونگ، انگیزه ی اصلی انسان را میل جنسی نمی دانستو میل به قدرت و تحکیم و تثبیت خود را مفهوم انگیزش انسان معرفی نمود . او معتقد است که مسئله ی جنسی حائز اهمیت نیست بلکه به عکس ، مسئله ی مهم واکنشی است که فرد در برابر احساس ضعف ، انزوا و ترس از خودش نشان می دهد و بعدها این کشش سوی مرز قویتر می رود ، بصورت یک نوع تملک شهوانی درمی آید و موجب عقده های ادیپ والکترا به گونه ای واقعی می گردد . او عقیده دارد که عقده ی اختگی مشتق از احساس کهتری است که به دستگاه جنسی (تجربه ی جنسی ) مستولی شده و تثبیت می گردد .

آدلر

گر چه آدلر قبول نداشت که تمایلات جنسی محرک اصلی زندگی است اما به عنوان یکی ازتکالیف زندگی آنرا پذیرفت . به نظر وی واقعیت زیستی این است که ما بصورت دو جنسی ، موجودیت پیدا کرده ایم . تکلیف زندگی این واقعیت است که هر دو جنس می توانند در رابطه ی جنسی لذت و معنی متقابل بیابند . ما با تعریف نقش جنسیمان بر پایه ی توصیف ها و پنداره های قالبی فرهنگی باید بکوشیم با جنس دیگر رابطه برقرار کنیم .

 

در نظریه ی معنا درمانی فرانکل ، عشق تنها راهی است که با آن می توان ژرفای وجود دیگری را یافت. کسی نمی تواند از وجود و سرشت فرد دیگری کاملاً آگاه شود مگر آنکه عاشق او باشد . فرد می تواند بوسیله ی این عمل انسانی و روحانی صفت های شخصی و الگوی رفتاری مخصوص خود را به خوبی دریابد . وی محبوب را قادر خواهد کرد که به امکانات خود تحقق بخشد. در معنی درمانی، عشق، اعتلا یافته ی غریزه ی جنسی نیست بلکه خود مانند غریزه ی جنسی، پدیده ی اصلی و ابتدایی است. میل جنسی معمولا حالتی است از بیان عشق و وقتی جایز و مقدس است که هر کسی برای عشق باشد . پس عشق اثر جانبی میل جنسی نیست بلکه میل جنسی راهی برای درک آن همدم غایی است که عشق نام دارد .

فرانکل

کارن هورنای از جمله کسانی است که بر نظریه ی فروید انتقاد کرد و ارتباطی میان احساس محبت و غرایز جنسی آن طور که فروید معتقد بود ؛ نمی دید . هورنای در مورد رابطه بین محبت و تمایل جنسی معتقد است که محبت پدیده ای کاملا جدا از تمایل جنسی است که می توان گفت تنها در بعضی موارد با یکدیگر ارتباط پیدا می کند و در یکدیگر تأثیر می گذارند .گاهی تمایل جنسی وجود دارد بی آنکه توأم با محبت باشد، گاهی محبت وجود دارد بی آنکه آمیخته به تمایل جنسی باشد مثل عشق مادر و فرزند ، گاهی هم این دو مرتبط و آمیخته با یکدیگرند .

به عقیده ی هورنای بعضی از افراد طبیعاً و بطور غریزی، تمایلات شهوانی قویتری نسبت به دیگران دارند در این صورت احتمال اینکه احتیاجات روانی خود را از طریق نزدیکی جسمی و دفع شهوات ، ارضاء نماید ، زیاد می شود . همچنین کسانی که رابطه ی جنسی رضایت بخشی ندارند و نمی توانند از نزدیکی جنسی لذت سالم و طبیعی ببرند بیشتر حریص می شوند و احتمال اینکه ارضاء احتیاجات روانی خود را در امور جنسی جستجو کنند، زیادتر می شود .

کارن هورنای

هورنای معتقد است کسانی که عطش محبت طلبی دارند با یک حالت اجبار و اضطرار سعی می کنند همه کس را از خود راضی نگه دارند همین کیفیت روحی باعث می شود که با یک “رغبت” اجباری به تمنیات جنسی دیگران چه زن و چه مرد پاسخ مثبت بدهند یا کسانی که احتیاج به تسلط و غلبه بر دیگران دارند مجبورند که احتیاج خود را در هر نوع رابطه ای از جمله روابط جنسی اعمال و ارضا نمایند .

 بر اساس نظریه ی فروم ، میل جنسی یکی از مظاهر رشد و تکامل آدمی است که از سالهای اولیه ی زندگی نمایان می شود. در یک مقیاس گسترده شکستن تابوی جنسی اقدامی است عصیانگر در جهت پس گرفتن استقلال شخصی ولی با این روش نمی توان به آزادی بیشتری دست یافت. عصیانگری با ارضای میل جنسی و گناه ناشی از آن خاموش می شود .

اریک فروم

فروم علیرغم اینکه میل جنسی را رفتاری می داند که دارای عناصر شبه غریزه است . عوامل مؤثر بر آن را ناشی از یادگیری و فرهنگ بشمار می آورد. اریک فروم عشق را نتیجه ی رضایت کافی جنسی نمی داند بلکه کامیابی جنسی را نتیجه ی عشق می شناسد. او در مطالعه ی مشکلات جنسی این موضوع را نشان می دهد و می گوید: “مطالعه ی یکی از متداولترین مشکلات جنسی یعنی سرد مزاجی زن و ناتوانی جنسی مرد نشان می دهد که علت واقعی این مشکلات نا آگاهی از روشهای درست جنسی نیست بلکه علت واقعی منع هایی است که عشق را غیر ممکن می سازد.”

مزلو ، همچون بسیاری از روانشناسان دیگر ارضاء میل جنسی را برای بقاء نسل بشر اساسی می داند او نیازهای انسانی را در یک سلسله مراتب قرار می دهد که نیاز جنسی بشر جزء نیازهای اولیه محسوب می شود. همچون نیاز به غذا، آب و هوا و خواب.

همچنین بیان می دارد که رضایت جنسی در شدید ترین و وجد آورترین حد خود در افراد خود شکوفا وجود دارد. افراد خود شکوفا (سالم) اوج لذت جنسی را وسیله ای برای دستیابی به هدف و هم جوشی کامل و عشق واقعی می دانند. اوج لذت در رضایت جنسی در افراد خود شکوفا در مقایسه با افراد معمولی بطور همزمان، هم مهم تر است و هم کم اهمیت تر.

این اغلب تجربه ای عمیق و عارفانه است و در عین حال نداشتن رابطه ی جنسی نیز توسط این افراد راحت تر تحمل می شود. بین این موضوع و نگرش این افراد نسبت به غذا می توان تشابه جالبی یافت. افراد خود شکوفا هم از غذا لذت می برند و هم در عین حال، آنرا در طرح کل زندگی نسبتا بی اهمیت تلقی می کنند.

مزلو

مازلو بیان می دارد که عشق و تمایل جنسی دو مفهوم کاملاً مختلف هستند . بهم آمیختن این دو مفهوم جایز نیست با وجود این در افراد سالم این دو مفهوم بهم می پیوندند و با هم می آمیزند . در واقع در زندگی افراد خود شکوفا این مفهوم کمتر جدایی پذیرند و از یکدیگر فاصله نمی گیرند .

به نظر راجرز، جامعه ی ما بطور سنتی برای ارزش جنسی، شرایط بسیار محدودی وضع می کند. این شرایط محدود کننده باعث شده است که افراد زیادی برای اینکه احترام بیشتری برای خود قائل شوند ارزش مسائل جنسی خود را نادیده بگیرند . شاید در واکنش به این ممنوعیت های بیش از حد علیه جنسی بودن به افراط کشیده شویم و معتقد باشیم برای اینکه احساس با ارزش بودن کنیم باید از لحاظ جنسی موفق باشیم. مرتبا در حالت اوج لذت جنسی باشیم همیشه برانگیخته باشیم و روان سازی و نعوظ خود را حفظ کنیم، هرگز سریعاً انزال نکنیم بلکه همیشه انزال کنیم .

راجرز

قسمت اعظم اضطراب عملکرد جنسی که مسترز و جانسون ( 1970 ) توصیف کردند در واقع بازتاب محدود کننده ای است که می گوید: باید در روابط جنسی موفق باشیم نه اینکه طبیعی باشیم. فعالیت جنسی طبیعی به فعالیتی گفته می شود که نه عملکرد گرا باشد و نه هدف گرا ، بلکه باید در متن یک رابطه ی صمیمی اتفاق بیافتد .

پرلز ( 1970 ) علاوه بر قبول غریزه ی جنسی به اهمیت غریزه ی دیگری معتقد است که آنرا برای فهم رفتار انسان لازم می داند. او این غریزه را غریزه ی اشتیاق یا گرسنگی می نامد. که به اعتقاد او هدفش صیانت نفس است ، در صورتی که هدف غریزه ی جنسی ، بقای نسل است . بر اساس این دیدگاه ، مشکلات جنسی و عدم رضایتمندی جنسی ، زمانی رخ می دهد که به عنوان یک وضعیت ناتمام در فرد باقی بماند و تمامیت و کل وجود انسان را به مخاطره بیندازد.

پرلز

رفتارهای جنسی فرد زمانیکه در وضعیت رشد قرار گرفته باشند ولی او گرفتار کشمکش میان نیازهای جنسی و خواست های اجتماعی شده باشد ممکن است دچار توقف رشد گردند که این توقف رشد را پرلز، نوروز یا روان نژندی می نامد . در چنین وضعیتی فرد تماس ادراکی ضعیفی با دنیای خارج و با بدن خود دارد و نمی تواند نیازهایش را بطور آشکار ارضاء نماید، علاوه بر آن سرکوب نیازها مانع تشکیل هویت کامل می گردد .

 
منابع :
اوحدی، بهنام ( 1384 ). تمایلات و رفتارهای جنسی انسان. تهران: نشر صادق هدایت.

فروم، اریک ( 1369 ). هنر عشق ورزیدن. ترجمه ی سلطانی، پوری. تهران: نشر مروارید.

هورنای، کارن ( 1369 ). شخصیت عصبی زمانه ی ما، ترجمه ی مصفا، جعفر. تهران: نشر گفتار.

پروچسکا، جیمز و نورکراس، جان ( 1381 ). نظریه های روان درمانی. ترجمه سیدمحمدی . تهران: انتشارات رشد




شنبه 94 مرداد 17 :: 1:25 عصر ::نگارنده : موسوی

سالها بود روانشناسان، ریشه رفتار انسانها را در محیط آنها جستجو میکردند:
آن کارمند من را عصبانی کرد و من فریاد زدم!

همسرم، از من حمایت کرد و من انگیزه بیشتر پیدا کردم.

شرایط اقتصادی نامساعد است و من امید برای فعالیت اقتصادی ندارم

و …

همه جملات بالا در یک ویژگی مشترک هستند: اتفاقی در دنیای بیرون رخ داده و روح و ذهن و جسم ما را تحت تأثیر خود قرار داده است.

همین دیدگاه بود که روانشناسان را به سمت مکانیزمهای «تشویق و تنبیه» هدایت کرد. شرطی کردن رفتارها (تشویق رفتار درست و تنبیه رفتار نادرست) در همین نگرش ریشه دارد.

به این بخش از دانش روانشناسی که اثر عوامل بیرونی بر روی رفتار انسانها را بررسی میکند روانشناسی برون نگر (External Psychology) گفته میشود.

حوزه دیگری از روانشناسی وجود دارد که شاید بتوان گفت ویلیام گلاسر با کتاب خود درباره «نظریه انتخاب» یا Choice Theory پایه گذار آن است.

در این نگرش جدید، منشاء رفتارها و احساسات و انگیزه های انسانها رویدادهای درونی در نظر گرفته میشود.

ویلیام گلاسر در نظریه خود نیازهای اصلی انسانها را به 5 گروه تقسیم میکند:

- تلاش برای زنده ماندن

- دوست داشتن، رابطه با دیگران و حس تعلق

- قدرت

- آزادی و اختیار

- لذت و خوشی

بر خلاف مازلو که معتقد بود نیازها «سلسله مراتب» دارند و تا یکی از آنها اشباع نشود، نیاز دیگر در وجود ما سر بر نمی دارد، گلاسر معتقد است که اولویت نیازها برای هر کسی متفاوت است. هستند کسانی که برای عشق خود، از جان میگذرند (اولویت نیاز ارتباطی به نیاز زنده ماندن) و هستند کسانی که برای به دست آوردن قدرت نزدیکان خویش را به قتل میرسانند (اولویت داشتن نیاز به قدرت در مقایسه با نیازهای ارتباطی).

این نیازها و اولویتهای آنان، ریشه انتخابهای مهم زندگی ما را تشکیل میدهند.

هم چنین ،گلاسر ده اصل مهم را به عنوان Ten Axioms of Choice Theory مطرح میکند و به بحث در مورد هر یک از آنها می پردازد. در این قسمت به عناوین این ده اصل اشاره میکنیم

اصل اول – ما مالک هیچکس نیستیم و نمی‌توانیم رفتارهای دیگران را «کنترل» کنیم. ما فقط می‌توانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم.

 
اصل دوم – تنها چیزی که میتوانیم به دیگران بدهیم «اطلاعات» است.

اصل سوم – تنها مشکلات روانی که در بلندمدت با انسانها همراه میمانند، «مشکلات عاطفی» است.

اصل چهارم – مشکلات عاطفی، بخشی از «زندگی حال حاضر» ما هستند.

اصل پنجم – امروز ما را آنچه در گذشته روی داده میسازد، اما نمیتوان در گذشته ماند. تنها کاری که از دست ما بر می آید، ارضاء نیازهای پایه ای در حال حاضر و تلاش برای ان

اصل ششم – ما در ذهن خود تصویری ذهنی از دنیای بیرون داریم که میتوان آن را «دنیای کیفی» نامید و ارضای نیازها یعنی واقعیت بخشیدن به این «دنیای کیفی».
اصل هفتم- تنها چیزی که وجود دارد «رفتار ما» است.

اصل هشتم – هر رفتار چهار مولفه دارد: حرکت، فکر، احساس و فیزیولوژی

اصل نهم – رفتارها انتخاب میشوند اما از میان چهار المان حرکت، فکر، احساس و فیزیولوژی، ما فقط بر روی «حرکت» و «فکر» کنترل داریم.

اصل دهم – رفتارها را با «افعال» نامگذاری میکنیم و در نامگذاری عموماً به بخشی از رفتار که برای ما به شکل ساده تری قابل تشخیص و تمایز است، توجه میکنیم.
حداقل سه دلیل مهم.وجوددارد که کمک میکند تا ناامیدی،یک دوره طبیعی را سپری کندبطوری که غم و افسردگی پایدار نماند:1_ ناامیدی را تایید نکنید:وقتی به خواسته خود نرسیده باشیددچاراحساسی میشوید که میتوانیدخودتان آن احساس را تایید کنید، یا اجازه دهید شخص دیگری این کار را انجام دهد2_ناراحتی را تسکین دهید:از خودتان به نحو شایسته ای پذیرایی کنید کارهای مختلفی را انجام دهید به همانگونه که بر ای شخص دیگری که غمگین است انجام می دهید،یا شخص دیگری را ترغیب کنید که شمارا تسکین دهد.3_فعال باشید: فعال بودن، درمانی واقعی برای افسردگی می باشد.فعال بودن شامل جذابیت جسمانی،اجتماعی،فکری،شناختی، فعالیتهای تفریحی و ایجاد تحرک هر چه بیشتر در خود جهت انجام امور مورد علاقه می باشد.فعالیت نه تنها حالتهای هیجانی منفی را دور می کند بلکه حالت های هیجانی مثبت ایجاد می کند.وقتی دنیا را برای خود دلپذیر کنید،کارهایی انجام می دهید که دوست داشتنی هستند و همچون پادزهری برای غم و ناامیدی میباشند.هنگامی که فهرست مواردی همچون غرنزدن،شکایت نکردن یا عدم صرف انرژی برای تغییر همسرتان را مرور می کنید به مواردی هم مانندناامیدی ،تایید خود،تسکین خود و فعال بودن نیز توجه کنید


منبع:زوج پر تعارض،رفتاردرمانی دیالکتیکی برای رسیدن به آرامش در روابط زناشویی،آلن فروزتی ترجمه مهناز غیاثی،مرضیه پورصالحی




شنبه 94 مرداد 17 :: 1:18 عصر ::نگارنده : موسوی

بنا به نتایج یک گزارش؛
کم خوابی احتمال سکته مغزی را افزایش می دهد.
خواب کم در طول شب احتمال خطر سکته مغزی را افزایش می دهد.
به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران، نتایج غیر منتظره و تکان دهنده از یک مطالعه جدید در مورد اثرات محرومیت از خواب ارائه شده است.
بر اساس این گزارش، خواب کم در طول شب احتمال سکته مغزی را افزایش می دهد.
با تحقیق بر روی تعدادی شهروند آمریکایی محققان به این نتیجه رسیدند که نبود خواب کافی در طول شب خطر سکته مغزی را افزایش می دهد این گزارش در مورد افرادی بیان شده که در طول شب کمتر از 6 ساعت می خوابند.
براساس این گزارش، خواب کم 4 برابر خطر سکته مغزی را در افراد سالم با وزن استاندارد حتی بدون خطرات دیگر و احتمال سکته مغزی در گذشته را افزایش می دهد.
بر اساس این تحقیق در این مورد نقش تعیین کننده ای ندارد و کمبود خواب حتی در کودکان هم باعث بیماری می شود و بیماریهایی همچون التهاب معده و ... را نیز به همراه خواهد داشت.
منبع:
باشگاه خبرنگاران جوان




شنبه 94 مرداد 17 :: 1:13 عصر ::نگارنده : موسوی

1- روابط خانوادگی آشفته

2- بی‌توجهی به تمایلات و نیازهای یکدیگر

3- تاثیر مسایل و مشکلات روزمره

4- فقدان معلومات جنسی

5- روابطه عاطفی ضعیف با همسر

6- وجود احساس گناه حین مقاربت

7- نداشتن پیش‌نوازی

8- تقاضای آزاردهنده‌ جنسی

9- ترس از ارضا نشدن همسر

10- تجارب نامطلوب در اولین رابطه جنسی




شنبه 94 مرداد 17 :: 1:13 عصر ::نگارنده : موسوی

در مواجهه با فردی که به کرات از ابزارهای پورن استفاده می‌کند چه کودک، چه نوجوان یا همسر، مهم است انگیزه فرد از این تمایل را بدانیم. مثلا در مواردی که فرد متاهل است آیا صرفا یک کنجکاوی او را به دیدن پورن می‌کشاند؟ آیا در روابط جنسی با همسرش دچار مشکل است، ‌آیا مشکلات روزمره زندگی و خانوادگی باعث کاهش روابط عاطفی او با همسرش شده؟

در هر حال یک گفت‌و‌گوی صریح و بی‌پرده بین همسران درگیر در این مسئله می‌تواند به شناسایی انگیزه‌ها و رفع مشکل کمک کند. در نهایت کمک گرفتن از یک متخصص در امور روابط جنسی یا سکس‌تراپیست می‌تواند راه‌حل باشد.
کار از کار گذشته است؟
ارتباط زناشویی شما سرد شده است و به تازگی فهمیده‌اید که همسرتان سراغ دیدن پورن می‌رود؟ شاید مشکل شما از آنچه تصور می‌کنید حادتر باشد. در افراد متاهل به مرور زمان تمایل به پورن باعث کاهش تمایل به رابطه جنسی با همسر شده و این مسئله می‌تواند منجر به کاهش رابطه عاطفی بین آنها و کاهش ظرفیت دوست داشتن همدیگر شود.

در بعضی اوقات هم فرد متاهل با دیدن روابط جنسی غلو شده در فیلم‌های پورن، توقعات جنسی‌اش از همسرش بالا رفته و جذابیت جنسی همسرش را کمتر از واقع برآورد می‌کند و دیگر نمی‌تواند از طریق همسرش ارضای جنسی شود. به همین دلیل این افراد به دیدن پورن و جایگزین کردن آن با ارتباط مشروع زناشویی‌شان روی می‌آورند و بی‌آنکه باخبر باشند، عشقی که سال‌ها برای ساختنش تلاش کرده‌اند را ویران می‌کنند. البته ممکن است سردی میان شما به دلایل دیگری ایجاد شده باشد، پس اول با مشاور صحبت کنید و مشکل اصلی را پیدا کنید. شاید خود شما هم در ایجاد این فاصله مقصر باشید.
همسرتان را درمان کنید
انگیزه‌های همسرتان را بشناسید. چرا او سراغ چنین رفتاری رفته است؟ آیا اختلافات شدید شما باعث این گرایش شده یا او کاملا ناآگاهانه وارد این جریان شده است؟
عواملی که رفتار او را تقویت‌کرده‌اند را بشناسید. آیا دوستی با افرادی با همین تمایلات و سپری کردن زمان زیادی در تنهایی و بیکاری او را به چنین دامی انداخته است؟
عوامل تخفیف‌دهنده این رفتار را بشناسید. بودن در جمع‌های خانوادگی، اشتغال به کار، تقویت رابطه میان شما به عنوان یک زوج و بسیاری از راه‌های دیگر می‌تواند در این زمینه به شما کمک کند.
انگیزه درونی او را برای ترک این رفتار افزایش دهید. بهبود روابط خانوادگی، پیشرفت در مسائل کاری و در نظر گرفتن پاداش برای ترک این رفتار، می‌تواند تمایل او را به کنار گذاشتن این عادت افزایش دهد.
او را با پیامد اعتیادش آشنا کنید. به او گوشزد کنید که در صورت ادامه این رفتار او را ترک خواهید کرد و زندگی‌اش از هم خواهد پاشید.
به ریسمان مذهب چنگ بزنید. در نهایت هیچ چیز به اندازه اعتقاد به ارزش‌های اخلاقی و مذهبی در جلوگیری از گرایش افراد به پورن موثر نباشد، بالا بردن ارزش‌های اخلاقی و گرایشات مذهبی در خانواده‌ها و جامعه قطعا مهم‌ترین عامل در پیشگیری یا توقف استفاده از ابزارهای پورن است.




شنبه 94 مرداد 17 :: 1:12 عصر ::نگارنده : موسوی

با چنین اعتیادهایی باید قبل از اینکه غیرقابل کنترل شوند، مقابله کنید. پرنوگرافی هم مثل چیزهای دیگر عادتی اعتیادزا است که خیلی زود از کنترل شما خارج می شود. همچنین خرید فیلم های پورنو، سر زدن به سایت های اینچنینی و شرکت در فعالیت های هرزه نگاری برایتان ممنوع و غیرقانونی است.

مراحل

1. تشخیص دهید که پورنوگرافی به خاطر تاثیرات هورمونی که دارد از عادت های بد دیگر اعتیادآورتر است و درنتیجه فقط زمانیکه خودتان واقعاً بخواهید می توانید آن را کنار بگذارید.

2. منابعی که از آن پورنوگرافی دریافت می کنید را شناسایی کنید. آیا این منبع اینترنت است؟ یا یک مجموعه فیلم؟ به مرحله 4 دقت کنید.

3. بین خودتان و آن منابع فاصله بیندازید، مثلاً: کامپیوترتان را در یک اتاق عمومی در خانه قرار دهید نه در اتاق خواب شخصیتان. همچنین می توانید این وب سایت ها را در ویندوز کامپیوترتان بلاک کنید تا دیگر نتوانید به آنها دسترسی داشته باشید.

4. از شر منابعی که در دست دارید خلاص شوید. روی دی وی دی ها با خودکار خط بیندازید که دیگر قابل استفاده نباشند و بعد دور بریزیدشان. عکس ها و مجله های پورنویی که دارید را پاره کرده و دور بریزید. کلیه فایل های پورنویی که روی کامپیوترتان دارید را پاک کنید.

5. موقعیت هایی که شما را بیشتر تحریک می کنند شناسایی کنید و با این موقعیت ها فاصله بگیرید. اگر یک آهنگ یا بازی ویدئویی خاص این تحریک را ایجاد می کند، آن را برای مدتی کنار بگذارید. شاید مجبور شوید چند وقت از رفت و آمد با دخترها یا پسرهای جذاب صرفنظر کنید. البته بعد از اینکه اعتیادتان از بین رفت می توانید به وضعیت عادی برگردید.

6. یک عادت تازه را شروع کرده تا جایگزین عادت به پورنوگرافی شود.

7. پیگیری روند پیشرفتتان هم می تواند کمک کند. به ازای هر روزی که بدون پورنوگرافی می گذرانید یک تیک روی تقویمتان بزنید. سعی کنید یک رشته طولانی از این تیک ها ایجاد کنید.

8. یک دوست پیدا کنید. احتمالاً به این خاطر به پورنوگرافی معتاد شده اید که آرزو داشتید یک شریک عشقی در زندگی واقعی داشتید. شاید اینقدر خجالتی هستید که نمی توانید در دنیای واقعی با دختر یا پسر موردعلاقه خود حرف بزنید.

9. بعد از گذشت یک مدت طولانی—مثلاً شش ماه، یک سال-- به خودتان پاداش بدهید.

10. کارهای اینترنتی مثبت برای خود ایجاد کنید. درمورد یک موضوع خاص عضو یک انجمن شوید. یا وقتی احساس بیکاری و بیحوصلگی میکنید از بازی های آنلاین استفاده کنید.

11. اگر به هر دلیل دوباره به پورنوگرافی روی آوردید، برای اینکه نتوانسته اید خودتان را کنترل کنید خود را مجازات نکنید چون اینکار فقط اعتماد به نفس شما را پایین می آورد و باعث می شود بیشتر از قبل به پورنوگرافی روی بیاورید. برای چند روز استفاده از فیلم هاف عکس ها، شبکه ها و سایت های پورنو را برای خود ممنوع کنید.

12. از دوستانی که شما را به اینکارها ترغیب می کنند دوری کنید.

13. استفاده از کامپیوتر را برای خود محدود کنید. شاید اگر کامپیوتر جلوی رویتان نباشد به فکر این چیزها نیفتید. سعی کنید شب ها پای کامپیوتر ننشینید.

نکات

· بفهمید که اعتیاد به پورنوگرافی تنها لذتی نیست که باید از آن دوری کنید، به آن بعنوان یک اعتیاد نگاه کنید که هیچوقت قابل درمان نیست.

· با کسانی که به آنها اعتماد دارید در این رابطه حرف بزنید و از آنها بخواهید که از شما حساب بکشند. اکثریت مردم به پورنوگرافی اعتیاد دارند اما خجالت می کشند که آن را به زبان بیاورند.

· پورنوگرافی می تواند باعث شود که در مقابل جنس مخالف خجالتی تر و افسرده تر شوید.

· در صورت امکان از تنها ماندن در شب ها جلوگیری کنید.

· موقعیت هایی که این اتفاق ها برایتان می افتد را شناسایی کنید. آیا وقتی بی حوصله هستید به پورنوگرافی روی می آورید یا وقتی عصبانی هستید؟ یا وقتی دلتان شکسته است؟ خسته اید یا احساس تنهایی می کنید؟

· اگر فکر می کنید والدینتان به شما شک کرده اند به طور خصوصی با آنها حرف بزنید و مشکلتان و برنامه ای که برای ترک آن دارید را برایشان توضیح دهید.

· در صورت امکان برنامه ای دانلود کنید که کلیه سایت های پورنو را فیلتر می کند.

· این مشکل مختص شما نیست پس ناراحت نباشید. البته این هم بهانه برای تماشای اینگونه فیلم ها و عکس ها نیست.

· اگر با گوش کردن به موسیقی هوس میکنید سراغ پورنوگرافی بروید، مراقب خواننده هایی که آهنگ هایشان را گوش می کنید باشید.

· اگر تصمیم گرفته اید با این عادت خود مقابله کنید، فقط کافی است یک "نه" محکم به خود بگویید و بلافاصله به کار دیگری مشغول شوید.




شنبه 94 مرداد 17 :: 1:10 عصر ::نگارنده : موسوی

در جامعه هایی که امر ارضای میل جنسی را تا 5 و یا 10 سال پس از بلوغ به تعویق می اندازند،میل بیدار شده،نیاز به استقلال را تحریک می کند و جوان را با پدر و مادر یا صاحبان قدرت و تصمیم در جامعه در می اندازد. یک فرد عادی سالها پس از بلوغ به این درجه از استقلال می رسد. اما واقعیتی غیر قابل انکار وجود دارد که این نوع استقلال ،به رغم آنکه فرد ازدواج می کند،بچه دار می شود و تا پایان عمر زندگیش را اداره می کند،به معنای آن نیست که او حقیقتا استقلال یافته است. او با وجود آنکه بزرگسال است،اما هنوز در بسیاری موارد ناتوان و بی پناه است و باید برای حمایت و تامین خود در پی قدرتهایی باشد. بهای دسترسی به این کمک ها ،وابسته شدن او به منابع قدرت و از دست دادن آزادی و در نتیجه توقف رشد اوست. او افکار و اندیشه هایش را از آنان وام می گیرد. احساسات ،هدفها و ارزش هایش مال آنهاست. هر چند وی در این توهم باقی می ماند که فکر،احساس و انتخاب هایش از آن خود اوست. (فروم)




< << 6 7 8 9 10 >> >
Susa Web Tools