باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باران
درباره وبلاگ




لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 50
کل بازدیدها: 539044




گالری تصاویر سوسا وب تولز



پنج شنبه 94 مرداد 15 :: 10:16 صبح ::نگارنده : موسوی

در شیوه درمانی ACT -که نام کامل انگلیسی آن Acceptance and Commitment Therapy  است و در فارسی، به «درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد» ترجمه شده- فرد درمی‌یابد که افکار، هیجانات و احساسات خود را -به ویژه آن‌هایی که ناخواسته‌اند- قضاوت نکند.

اساس این درمان، از فلسفه و نگرش شرق، به ویژه، آیین بودا برگرفته شده و البته در این باره، درک تجربه "حیرت"  در عرفان ایرانی هم مفید و -با دریغ بسیار- مغفول مانده است.

این رویکرد درمانی، 6 اصل بنیادین دارد:

1. گسلش شناختی (یادگیری رویکردهایی برای کاهش تمایل فرد در واقعیت پنداشتن افکار و تصورات خود)

2. پذیرش و اجازه دادن به رفت و آمد افکار بدون نیاز به مقابله

3. تماس با لحظه اکنون

4. مشاهده خود

5. شناخت ارزش‌ها

6. طرح‌ریزی اهداف و اقدام متعهدانه

تأکید ACT بر «ذهن‌آگاهی» (Mindfulness) -یعنی تجربه زیست در "اینجا و اکنون"- ، قواعد بنیادین بخش اعظم روانشناسی غرب را به چالش می‌کشد؛
زیرا بر خلاف باور رایج در سنت روانشناسی غربی، هیچ تلاشی را برای کاهش علایم اختلالات و بیماری‌های روانی پیشنهاد نمی‌کند (اگر چه کاهش علایم، محصول جانبی آن هم هست) و حتی تلاش مداوم انسان را برای خلاص شدن از شر فرایندهای "ذهن" -که اغلب موجب رنج و آزار روانی او می‌شوند- ، خود، موجب اختلال برمی‌شمرد.

شاید یکی از چند علت اساسی برای بسیاری مشکلات از دیدگاه ACT ، «اجتناب از تجربه»، یعنی فرار و اجتناب از قرار گرفتن در شرایطی خاص، به دلیل تجارب دردناک یا ناخوشایند پیشین؛ یا ممانعت و ایجاد ترس از سوی منابع کنترل درونی یا بیرونی باشد.

نکته اینجاست که هر چه اجتناب و ممانعت قویتر باشد، اشتغال و درگیری ذهنی (وسوسه) نسبت به موضوع ممنوع بیشتر خواهد بود -و همان گونه که گفته شد- تلاش مداوم برای خلاص شدن از شر آن، خود می‌تواند موجب اختلال شود؛
به عنوان مثال، هرچه اهمیت بیشتری به اجتناب از "اضطراب" بدهیم، بیشتر در باره اضطرابِ خود مضطرب می‌شویم (!) و البته چنین دور باطلی در مرکز هر اختلال اضطرابی دیده می‌شود (اگر اضطراب‌های ما در باره اضطراب نیست، پس از چیست؟!).

به محض آن که به یک تجربه درونی، برچسب "علامت" اختلال یا بیماری می‌زنیم، بلافاصله "مبارزه" با آن را شروع می‌کنیم (چون برحسب تعریفی که نزد خود داریم، علامت بیماری، آسیب‌زاست و باید از شر آن خلاص شد)...!

شاید مثال "مار و پونه" -یا حتی فکر نکردن به "سر فیل درون ماشین لباس‌شویی"(!)- به عنوان یک «استعاره» (Metaphor) در این باره بسیار روشنگر باشد:
وقتی می‌کوشیم از "چیز"ی بپرهیزیم یا به آن نیاندیشیم، در واقع ابتدا به همان "چیز" اندیشیده‌ایم...!

هدف اساسی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) ، تغییر رابط? فرد با افکار و احساسات دشوار اوست تا جایی که دیگر آن‌ها را "علامت" نبیند و به عکس، یاد بگیرد که آن‌ها را «مشاهده‌گرانه»، به چشم رویدادهای روان‌شناختیِ -هر چند ناخوشایند، اما- "گذرا" بنگرد و بیشتر بر «ارزش‌ها»ی خود تکیه کند تا بر مبارزه با آن افکار ناخوشایند:
چیزی که با مفهوم "سپارش (توکل)" و "خرسندی(رضا)" بیشتر همخوانی دارد تا با "زهد" و "پرهیز"...


ــــــــــــــــــــــ

 "عطار"، حیرت را ششمین وادی از هفت وادی مورد اشاره در "منطق‌الطیر" برشمرده و در وصف حال کسی که بدین مرحله رسیده است و از زبان خود او، سروده:

...گوید
«اصلا
می‌ندانم چیز من؛
وآن "ندانم" هم،
ندانم نیز من...!

عاشقم؛
اما ندانم بر کیَم؟!
نه مسلمانم،
نه کافر...؛
پس چیَم...؟!

هیچ
از عشقم ندارم آگهی؛
هم دلی پر عشق دارم،
هم تهی...! »

در واقع، "حیرانی" رسیدن فرد است به آن جایی که همه چیز را به مانند "کودک"، بدون یکی شدن با علم و ذهنیات سابق، فقط در اینجا و اکنون تجربه کند و از هر تجربه هستی و بودن، حیرت‌زده شود!

 در آیه 62 از سوره یونس می‌خوانیم:

«أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
(آگاه باشید که بر دوستان خداوند، نه بیمی است و نه اندوهگین می‌شوند.).

اصولاً
خوف (=بیم) ناظر به "آینده" است [به ساخت کلمه "بیمه" توجه کنید]
و
حزن (=اندوه) به "گذشته" مربوط می‌شود؛
پس هر زمان، اندوه و حسرت گذشته و نگرانی و بیم آینده با ما نباشد، یقیناً زمان "حال" را دریافته‌ایم.




پنج شنبه 94 مرداد 15 :: 10:12 صبح ::نگارنده : موسوی

با اینکه اوتیسم درمان قطعی ندارد اما تشخیص زودهنگام آن برای شروع کردن آموزش‌های شناختی و رفتاری اهمیت زیادی دارد.

نتیجه تحقیقات تازه دانشمندان که در نشریه زیست‌شناسی امروز منتشر شده نشان می‌دهد، استفاده از تست بویایی در تشخیص اوتیسم موثر است.

به طور طبیعی افراد بوی یک دسته گل سرخ را مدت بیشتری استشمام می‌کنند تا بوی ماهی گندیده را، اما محققان موسسه علمی وایزمن پس از مطالعه روی 36 کودک، احتمال می‌دهند این موضوع در کودکان اوتیستیک صدق نکند.

در حال حاضر هیچ تست تشخیصی قطعی برای اوتیسم وجود ندارد و معمولا زودتر از دو سالگی تشخیص داده نمی‌شود، اساس تشخیص هم ارزیابی‌های متعدد بالینی از کودک و والدین و آزمایش‌های پزشکی و ژنتیکی است.

بی‌بی‌سی می‌نویسد: برای این تحقیق، به بینی کودکان مورد مطالعه دو لوله متصل شد، از لوله قرمز بوی نامطبوع و لوله سبز بوی مطبوع تراوش می‌شد.

سپس تنفس کودکان پس از استشمام بوی مطبوع با بوی نامطبوع مقایسه شد.

لیرون روزن‌کانتز، یکی از پژوهشگران این تحقیق، به بی‌بی‌سی گفت؛ کودکان معمولا بر اساس بویی که استشمام می‌کنند عمق بوییدن خود را تغییر می‌دهند اما "کودکان اوتیستیک به هیچ‌وجه چنین چیزی را نشان ندادند، آنها همانقدر شامپو را بوییدند که بوی ماهی گندیده را.""این نتیجه‌ جالب و تا حدی شگفت‌انگیز بود."


این محققان برنامه‌ای کامپیوتری تهیه کرده‌اند که با دقت 81 درصد کودکان اوتیستیک را در بین کودکان دیگر شناسایی می‌کند.

علاوه بر این، آنها نشان داده‌اند که هر چه علائم اوتیسم شدیدتر باشد کودکان، مدت طولانی‌تری بوی نامطبوع را استشمام می‌کنند. با اینکه اوتیسم درمان ندارد اما تشخیص زودهنگام آن برای شروع کردن آموزش‌های شناختی و رفتاری اهمیت زیادی دارد. تست بویایی این مزیت را دارد که به ارتباط با کودک وابسته نیست بنابراین می‌توان آن را در سن بسیار پایین به کار گرفت.


اسکن مغز (PET) کودک چهار ساله اوتیستیک، نقاط سیاه نشان‌ دهنده عدم فعالیت است.اما به گفته خانم روزن‌کرانتز، پیش از استفاده از بویایی به عنوان تست تشخیصی، باید ابتدا روشن شود واکنش به بو از چه سنی در کودکان شکل می‌گیرد:

"فکر می کنم در نقطه جالبی برای شروع هستیم اما هنوز راهی دراز در پیش داریم."

اوتیسم مهارت‌های ارتباطی، تعاملات اجتماعی و رفتار کودک را تحت تاثیر قرار می‌دهد و با توجه به اینکه بو در تعامل‌های اجتماعی نقش دارد، شاید بتوان توضیح داد که چرا بویایی کودکان اوتیستیک فرق دارد.

دکتر جودیت براون از انجمن ملی اوتیسم بریتانیا می‌گوید:"تشخیص اوتیسم برای فراهم کردن درمان‌های حمایتی اهمیت اساسی دارد و تفاوت عظیمی در زندگی افراد اوتیستیک و خانواده‌هایشان ایجاد می‌کند.""اما به عقیده ما بعید است یک تست منفرد و جهانی برای تشخیص اوتیسم پیدا شود."

"شاید در آینده اگر این یافته تایید و به درستی فهمیده شود، تفاوت در پردازش بو ممکن است به عنوان یک روش دیگر به روند الزاما چند وجهی تشخیص اوتیسم اضافه کند."
لینک خبر:

http://www.hamshahrionline.ir/details/300072/Health/healthresearch




جمعه 94 مرداد 9 :: 3:0 عصر ::نگارنده : موسوی

پیش بینی خوشبختی یا طلاق زوجین

موسسه گاتمن یک موسسه آموزشی و پژوهشی در زمینه روانشناسی خانواده، طلاق و فرزند پروری است. جان گاتمن (John Gottman) که بنیان‌گذار این موسسه است و  در دانشگاه سیاتل به تدریس و پژوهش می‌پردازد در 40 سال گذشته بر روی هزاران زوج پژوهش‌هایی انجام داده و در زمینه پایداری ازدواج و پیش‌بینی طلاق بسیار مشهور است. تلاش‌های او در زمینه ازدواج و فرزند پروری سبب شده است که او صدها جایزه بزرگ را بدست آورد. دکتر گاتمن در چند دهه گذشته یکی از 10 درمانگر بانفوذ در حیطه روان درمانی بوده است. او به همراه همسرش جولی گاتمن که هم اکنون رئیس موسسه گاتمن است پژوهش‌های جالبی انجام می‌دهند.

جان گاتمن

جان گاتمن

پژوهشگران موسسه گاتمن به رهبری جان گاتمن در یک پژوهش موفقیت آمیز سعی نموده‌اند که خوشبختی یا طلاق زوجین را از روی برخی عوامل پیش‌بینی کنند. به همین منظور آن‌ها در آخر هفته‌ها زوجین را دعوت می‌کنند تا در یک آپارتمان با امکانات کامل به همراه آینه یک طرفه زندگی کنند. این خانه که “آپارتمان عشق” نامیده می‌شود این امکان را به پژوهشگران می‌دهد که تعاملات صدها زوج را بررسی کنند و بتوانند با دقت 90 درصد طلاق را پیش بینی کنند.

از نظر دکتر جان گاتمن علایمی که پیش‌بینی کننده طلاق هستند عبارتند از:

- شروع یک مشاجره با شدت زیاد

- انتقاد از همسر به جای گلایه کردن

- نشان دادن تنفر و انزجار

- دفاعی بودن زیاد

- فقدان تأیید طرف مقابل در روابط

- زبان بدنی منفی

زوج های خوشبخت چه کار می کنند؟

اما علاوه بر پیش‌بینی طلاق، جان گاتمن می‌گوید که می‌توان خوشبختی و بهبود روابط زوجین را در طول سالیان بعدی نیز پیش بینی کرد. گاتمن در پژوهش‌هایش دریافته است که اگر هر زوج در هفته فقط 5 ساعت را صرف زندگی مشترکشان کنند روابط شان بهتر خواهد شد. کاری که زوج‌های خوشبخت می‌کنند را به شما توصیه می‌کنیم که عبارتند از:

- خداحافظی: این زوج‌ها هر روز قبل از خداحافظی، درباره کارهایی که قرار است در آن روز بکنند سوالاتی از همدیگر می‌کنند (2 دقیقه در روز، 5 روز در هفته، جمعاً 10 دقیقه).

- تجدید دیدارها: این زوج‌ها در پایان هر روز کاری یک گفتگوی آرام و بی استرس با هم دارند. در این فرصت آن‌ها می‌توانند روابط خود را عمیق‌تر سازند و از خستگی و دلمشغولی‌های هم آگاه شوند (20 دقیقه در روز، 5 روز در هفته، و جمعاً 1 ساعت و 40 دقیقه در هفته).

- محبت: این زوج‌ها محبت خود را از طریق رفتارهایی همچون لمس کردن هم، روابط عاشقانه و بخشش در مواقع مناسب ابراز می‌کنند (5 دقیقه در روز، 7 روز در هفته و جمعاً 35 دقیقه در هفته).

- قرار هفتگی: این زوج‌ها یک قرار هفتگی دو نفره در فضایی خلوت و آرامش بخش برای تازه کردن عشق خود دارند (2 ساعت در هفته).

- تحسین هم و قدردانی: این زوج‌ها هر روز حداقل 5 بار قدردانی و محبت صادقانه‌ای بین خود رد و بدل می‌کنند (5 دقیقه در روز، 5 روز در هفته، و جمعاً 35 دقیقه در هفته).

بنابراین با توجه به کارهایی که زوج‌های خوشبخت انجام می‌دهند می‌بینیم که انجام این کارها زیاد زمان‌بر نیست. اما همین کارهای به ظاهر ساده می‌تواند روابط زناشویی زوجین را به طرز شگفت انگیزی بهتر کند.





سه شنبه 94 مرداد 6 :: 8:51 صبح ::نگارنده : موسوی

استرس در کودکان، تغییرات ساختمانی منفی در مغز آنان ایجاد می کند

نوروسافاری| محققان علوم پزشکی اعلام کردند استرس های مزمن و مکرر در کودکان و نوجوانان، تاثیر درازمدت بر مغز آنها دارد و ممکن است ساختار مغز را تغییر دهد.

به گزارش نوروسافاری به نقل از واحد مرکزی خبر، گروهی از محققان مرکز تحقیقات ویسکانسین اعلام کردند استرس های مزمن همچون فقر، بی توجهی و کتک زدن کودکان، ساختمان مغز در حال رشد آنها را تغییر می دهد و بر قدرت یادگیری، حافظه و برخورد با هیجانات، تاثیر منفی می گذارد.

این تغییرات ممکن است بر رفتار، سلامت و حتی انتخاب همسر مناسب در آینده این کودکان، تاثیر منفی داشته باشد.
دکتر ست پولاک و همکارانش در مقاله ای که در نشریه روان پزشکی زیست شناختی منتشر شد اعلام کردند این بررسی به خصوص برای متخصصان سیاست های عمومی، اقتصاد و متخصصان اپیدمیولوژی، حائز اهمیت است.

دانشمندان می گویند استرس هایی که در سنین دو،‌ سه و چهار سالگی برای کودک روی می دهد بر آینده او، تاثیری دراز مدت دارد.
تاثیر استرس در کودکان به حدی است که حتی ممکن است افسردگی، اضطراب، بیماری های قلبی عروقی، سرطان و کاهش توان آموزشی آنها را درآینده سبب شود.

محققان برای رسیدن به این نتایج،‌ تعداد 128 کودک 12 ساله را مورد بررسی کامل قرار دادند.
محققان می گویند برای جلوگیری از بروز ناهنجاری های ساختمانی در مغز کودکان، باید از بروز استرس در آنان، مانع شد.

جزئیات این تحقیق این ماه در ژورنال Biological Psychiatry گزارش شده است:

Behavioral Problems After Early Life Stress: Contributions of the Hippocampus and Amygdala




سه شنبه 94 مرداد 6 :: 8:51 صبح ::نگارنده : موسوی

افسردگی سایکوتیک[1] یکی از انواع افسردگی اساسی است به این صورت که وقتی یک بیماریافسردگی شدید با علائمی از سایکوز (روان پریشی) همراه می‌شود، بروز می‌کند.

سایکوزها می‌توانند به شکل توهمات (مانند شنیدن صدایی که به آنها می‌گوید آنها انسانهای خوبی نیستند یا بی فایده‌اند)، هذیان (مانند احساس شدید بیهودگی، شکست یا انجام گناه) یا قطع رابطه با واقعیت به هر شیوه? دیگری باشد.

شیوع

از هر چهار نفر که بابت بیماری افسردگی در بیمارستانها بستری می‌شوند، تقریباً یک نفر به افسردگی سایکوتیک دچار است.

علائم

توهمات و هذیان

افراد سایکوتیک تماس خود را با واقعیت از دست می‌دهند.[2] این افراد ممکن است صداهایی بشنوند که وجود خارجی ندارند(توهم). همچنین آنها ممکن است عقاید غیر منطقی و بسیار عجیب داشته باشند. برای مثال آنها ممکن است خیال کنند که دیگران قادرند افکار آنها را بشنوند. یا افرادی سعی در صدمه زدن به آنها دارند، یا اینکه توسط شیطان تسخیر شده‌اند یا به خاطر ارتکاب به جرمی که در واقع هرگز انجام نداده‌اند تحت تعقیب پلیس هستند.

علائم رفتاری

افراد مبتلا به افسردگی سایکوتیک ممکن است بدون هیچ دلیل روشنی عصبانی شوند.آنها ممکن است وقت زیادی با خودشان یا در رختخواب صرف کنند.شب بیداری و خوابیدن در طول روزبی خوابیهای مکرر (به انگلیسی: insomnia)صحبت کردن با این اشخاص ممکن است دشوار باشد، به سختی حرف بزنند یا مطالب نا مفهوم و بی معنی بیان کنند.

وضعیت ظاهری

شخص مبتلا به افسردگی سایکوتیک ممکن است به ظاهرش بی توجه شود. مثلاً از انجام دادن کارهایی مثل حمام کردن یا عوض کردن لباس امتناع کند.

==== علائم رایج دیگر ====انتلاتلتا

پنهان کاری در افسردگی سایکوتیک

افراد مبتلا به افسردگی سایکوتیک ممکن است بابت افکارشان احساس خجالت و شرمساری داشته باشند در نتیجه سعی در پنهان کردن این افکار کنند. این پنهان کاری تشخیص این نوع افسردگی را با دشواری مواجه می‌کند.

شیزوفرنی و افسردگی سایکوتیک

افراد مبتلا به بیماریهای روانی دیگر مانندشیزوفرنی نیز روان پریشی (سایکوز) راتجربه می‌کنند. با این تفاوت که افراد مبتلا به افسردگی سایکوتیک هذیانها و توهماتی با درون مایه? افسردگی را دارا هستند (مانند بیهودگی یا شکست)، درصورتیکه علائمسایکوز در بیماران شیزوفرنی اغلب عجیب و نا محتمل هستند و با هیچ وضعیت خُلقی رابطه? روشنی ندارند (برای مثال دائم در این فکرند که غریبه‌ها بدون هیچ دلیلی در حال تعقیب آنها هستند به جای اینکه فکر کنند غریبه‌ها قصد حمله به آنها را دارند).

درمان

مسأله? تشخیص بسیار پر اهمیت است. درمان این بیماری بادرمان افسردگی غیر سایکوتیک تفاوت می‌کند. همچنین داشتن یک دوره افسردگی سایکوتیک خطر ابتلا به اختلال دوقطبی را بالا می‌برد و با تکرار دوره‌های این افسردگی، خطر بروز مانیا و حتی خودکشی نیز ایجاد می‌شود.

معمولاً درمان افسردگی سایکوتیک در بیمارستان انجام می‌شود. از این طریق بیمار امکان تماس نزدیک و مکرر با متخصصین سلامت روان را دارد. در این شرایط دارو درمانیهای مختلفی ارائه می‌شود تا خُلق (به انگلیسی:mood) بیمار را به حالت ثبات برساند. از جمله ترکیباتی از داروهای ضد افسردگی و ضد روان پریشی. داروهای ضد روان پریشی انتقال دهنده‌های عصبی را -که برقراری ارتباط بین سلولهای عصبی در محیط مغز را ایجاد می‌کنند- تحت تأثیر قرار می‌دهند. که این برقراری ارتباط توانایی درک و سازمان دهی اطلاعات درباره دنیای اطراف را ساماندهی می‌کند.

امروزه تعداد زیادی داروهای ضد روان پریشی ونورولپتیک به صورت گسترده استفاده می‌شود.

تأثیر درمان

درمانهای افسردگی سایکوتیک بسیار نتیجه بخش هستند. معمولاً این امکان برای بیمار وجود دارد که در عرض یک سال بهبودی پیدا کند. در عین حال ممکن است پیگیریهای بعدی درمان به صورت مکرر ضروری باشد. همکاری بیمار با پزشک برای یافتن تأثیرگذارترین دارو بسیار پر اهمیت است. در صورت عدم موفقیت دارو درمانی، گاهی اوقات از درمان «الکترو شوک» (مخفف انگلیسی: ECT) نیز اسفاده می‌شود.

بیماری افسردگی سایکوتیک یک بیماری کاملاً جدی است و خطر خودکشی در این بیماری بالاست.




یکشنبه 94 مرداد 4 :: 9:9 صبح ::نگارنده : موسوی

تحقیقات جدید دانشمندان دانشگاه آکسفورد و موسسه کارولینسکای سوئد با همکاری یک دانشمند ایرانی‌ نشان داده که آزار جنسی در ژن برخی مردان است و برادران یک مرد متهم به جرائم جنسی، پنج برابر عموم مردم احتمال دارد این جرائم را مرتکب شوند.

یافته‌های جنجالی پروفسور سینا فاضل و همکارانش نشان می‌دهد که برخی مردان با خطر فزآینده تعرض به کودکان و یا انجام حملات خشونت‌آمیز جنسی متولد می‌شوند.

به گفته محققان، پدران و برادران مجرمان جنسی می‌توانند تحت بررسی‌های روانشناسی برای یادگیری مهارتهای رابطه مانند احترام گذاشتن به حدود و نیز قدرت مهار تجاوز قرار گیرند.

این پژوهش نشان داد که حدود 40 درصد از خطر ارتکاب جرائم جنسی ژنتیکی است و 60 درصد دیگر آن به عواملی شخصی و محیطی مانند مورد آزار قرار گرفتن در کودکی، تربیت، دارایی و تحصیلات بستگی دارد.

پروفسور فاضل دانشمند ایرانی از دپارتمان روانپزشکی دانشگاه آکسفورد و از مولفان این پژوهش اظهار کرد: ما قطعا نمی‌گوئیم که ژنی را برای جرائم جنسی یا چیزی شبیه آن یافته‌ایم. آنچه ما پیدا کرده‌ایم، یک شاهد باکیفیت از یک بررسی بزرگ جمعیتی است که بر اساس آن، عوامل ژنتیکی از تاثیر قابل توجهی بر خطر فزآینده ارتکاب جرائم جنسی برخوردار است.

وی افزود: در حال حاضر، عوامل ژنتیکی بطور معمول در ارزیابی‌های افراد در معرض خطر بالای جرایم جنسی نادیده گرفته می‌شوند. بسیاری از خانواده‌هایی که با آن‌ها مراوده داریم، ممکن است به دلایل دیگر برای سازمان خدمات اجتماعی شناخته شده باشند و اگر بتوانیم با دقت بیشتر افراد در معرض خطر ارتکاب جرائم جنسی را شناسایی کنیم، می‌توانیم این مداخلات را شکل داده و آموزش و درمان‌های پیشگیرانه را برای آن‌ها فراهم کنیم.

این پژوهش به بررسی داده‌های 21 هزار و 566 مرد متهم به جرائم جنسی در سوئد بین سال‌های 1973 تا 2009 پرداخت.

طبق این یافته‌ها، داشتن یک برادر متهم به جرائم جنسی، خطر ارتکاب این جرم را تا پنج برابر، از 0?5 درصد تا 2?3 درصد افزایش می‌دهد. پدران این مجرمان نیز تا چهار برابر احتمال دارد یک جرم جنسی را مرتکب شوند.

همچنین تحقیقات نشان داد که برادران ناتنی 50 درصد کمتر از برادران تنی در معرض خطر ارتکاب جرائم جنسی قرار داشتند، حتی اگر در یک خانه بزرگ می‌شدند.

عوامل ژنتیکی در حال حاضر به عنوان یک عامل تاثیرگذار در رفتارهای جنسی عادی مانند تمایلات جنسی شناخته شده است. اگرچه هنوز مشخص نیست که چه ژنهایی عامل افزایش خطر هستند، دانشمندان می‌گویند که ژنهای مرتبط با افزایش عمل کردن بدون فکر، خودمحوری و کاهش توانایی‌های فکری می‌توانند مسئول باشند.

اگرچه محققان امکان طراحی یک آزمایش زیستی برای مجرمان جنسی یا غربالگری خطر در کودکان با استفاده از روش لقاح خارج رحمی را غیرمحتمل خوانده‌اند.

آمار منتشر شده در ماه ژانویه نشان داد که 48 هزار و 964 مجرم جنسی در سال گذشته توسط پلیس دستگیر شده‌اند که افزایش 19 درصدی نسبت به سال گذشته داشته است. نتایج تحقیقات سالانه (NCVS) نیز نشان داده که حدود 1?3 درصد مردم در انگلیس قربانی جرائم جنسی می‌شوند که مشابه میزان گزارش شده در سوئد است.

نتایج این یافته پژوهشی در مجله International Journal of Epidemiology منتشر شده است (ISNA):

Sexual offending runs in families: A 37-year nationwide study, Niklas Långström1,2,*, Kelly M Babchishin3, Seena Fazel4, Paul Lichtenstein1 and Thomas Frisell5, Int. J. Epidemiol. (2015) doi: 10.1093/ije/dyv029
First published online: April 8, 2015




یکشنبه 94 مرداد 4 :: 9:5 صبح ::نگارنده : موسوی

شیوع اختلالات گوارشی و سلیاک در کودکان مبتلا به اتیسم و
اثربخشی درمان آنها بر شدت نشانه های اتیسم
 
فاطمه امینی رنجبر؛ کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی
دکتر نوذر نخعی؛ استاد مرکز تحقیقات علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی کرمان
دکتر جواد خلعتبری؛ متخصص روانشناسی، دانشیار دانشگاه آزاد واحد تنکابن
دکتر محمدرضا زربخش؛ متخصص روانشناسی کودکان استثنایی، استادیار دانشگاه آزاد واحد تنکابن
 
مقدمه: اتیسم نوعی از اختلالات رشدی عصبی است که با آسیب شدید در تعامل اجتماعی و مهارت‌های ارتباطی و نیز وجود رفتارها، علائق و فعالیت‌های کلیشه ¬ای مشخص می‌شود. اختلالات معده‌ای – روده‌ای و نشانه¬ های مربوط به آن (دردهای شکمی، سوءهاضمه، یبوست و اسهال) در کودکان مبتلا به اتیسم به میزان زیادی گزارش شده است. بیماری سلیاک اختلالی با واسط? ایمنی است که بدنبال خوردن گلوتن در اشخاص مستعد از نظر ژنتیکی دیده می‌شود و با التهاب مزمن رود? کوچک مشخص می‌گردد. با توجه به درمان پذیری و همپوشی زیاد نشانه های اختلالات گوارشی و سلیاک و همپوشی نشانه های روانشناختی سلیاک و اتیسم، هدف از پژوهش حاضر تعیین شیوع اختلالات گوارشی و بیماری سلیاک بین کودکان مبتلا به اتیسم و اثربخشی درمان آنها برشدت نشانه ¬های اتیسم بود.
روش: بدین منظور 120 کودک مبتلا به اتیسم، در استان‌های گیلان و مازندران، با میانگین سنی 92/8 و انحراف معیار 24/2، 93 نفر پسر (1/86%) و 15 نفر دختر (9/13%)، اکثرا (5/68%) دارای شدت اتیسم متوسط، مستقر در مراکز بهزیستی و آموزش و پرورش استثنایی استان‌های مذکور با استفاده از مقیاس شدت علائم گوارشی (GSRS )، چک لیست سلیاک و پرسشنامه اتیسم گیلیام (GARS)، از نظر اختلالات گوارشی، سلیاکی بودن موارد مشکوک به سلیاک و شدت علائم اتیسم مورد بررسی قرار گرفتند. از نمونه‌های مشکوک به سلیاک دو آزمایش IgA-tTG و IgG-tTG گرفته¬ شد. گروه¬ های درمان که از نمونه‌های سلیاک منفی تشکیل شدند شامل سه گروه بود: گروهی که اختلالات گوارشی داشتند با روش تصادفی به دو گروه تقسیم شده و دو روش 1- درمان پزشکی اختلالات گوارشی 2- درمان همزمان پزشکی و رژیم غذایی فاقد گلوتن بر آنها اعمال شد و گروهی که فاقد اختلالات گوارشی بودند تحت درمان رژیم فاقد گلوتن قرار گرفتند. پس از طی دور? درمانی 3 ماهه، آزمون های GARS و GSRS در گروه‌های مذکور و کنترل که متشکل از نمونه‌های انصراف داد? فاقد اختلالات گوارشی بود، مجددا" تکرار شد.
یافته ها: شیوع 6/55 درصدی اختلالات گوارشی و 9/1 درصدی سلیاک بین کودکان مبتلا به اتیسم در این پژوهش، نشان داد که بیشترین نمر? میانگین بین اختلالات گوارشی، به حیط? یبوست با میانگین 78/7 و انحراف معیار 83/5 تعلق داشت، این در حالیست که یبوست، شایع‌ترین نشان? شک به سلیاک (2/35%) نیز بود. یافته های پژوهش در بخش درمان عبارت بودند از:
- درمان پزشکی اختلالات گوارشی کودکان مبتلا به اتیسم و رژیم غذایی فاقد گلوتن بر شدت نشانه های اتیسم و گوارشی این کودکان مؤثر بود.
- رژیم فاقد گلوتن بر شدت نشانه های اتیسم کودکان مبتلا به اتیسم فاقد اختلالات گوارشی اثرداشت.
- اثربخشی درمان پزشکی اختلالات گوارشی، با اثربخشی دو روش همزمان پزشکی و رژیم فاقد گلوتن بر شدت نشانه های اتیسم کودکان مبتلا به اتیسم دارای اختلالات گوارشی تفاوت معناداری نشان نداد.
بحث: نتایج حاصل از پژوهش در زمینه شیوع اختلالات گوارشی و سلیاک در کودکان مبتلا به اتیسم و اثربخشی رژیم فاقد گلوتن بر شدت نشانه های اتیسم، با اکثر پژوهش های انجام شده:گوریندو و همکاران (2013)، بیوو همکاران(2012)، مینر و همکاران (2011)، لارا دی و همکاران (2010)، کریگسمن و همکاران (2010)، روسو و آندرز (2010)، بلک و همکاران(2002)، تیلر و همکاران(2002) همسو بود، لیکن در زمینه اثربخشی درمان پزشکی و همزمان پزشکی – رژیم فاقد گلوتن اختلالات گوارشی بر شدت نشانه های اتیسم، شاید به دلیل کمبود تعاملات لازم بین متخصصین امر، پژوهشی یافت نشد.
نتیجه¬ گیری: با توجه به هزین? بالا و سختی کار در رژیم فاقد گلوتن، شاید بتوان گفت درمان ارجح در درمان شدت اتیسم و اختلالات گوارشی کودکان مبتلا به اتیسم دارای مشکلات گوارشی، روش پزشکی است. اگرچه این موضوع در ردِ استفاد? این کودکان از رژیم فاقد گلوتن نیست، چرا که این رژیم در کاهش شدت اتیسم کودکان مبتلا به اتیسم فاقد اختلالات گوارشی مؤثر بود.




یکشنبه 94 مرداد 4 :: 9:4 صبح ::نگارنده : موسوی

معصومه اسماعیلی؛ هیات علمی گروه روانشناسی دانشگاه پیام نوراستهبان
نرگس اعتماددار؛ کارشناس روانشناسی
لیلا رنجبر؛ کارشناس روانشناسی
مقدمه: تصور ذهنی ازخدا امر مهمی در تحول و شکل¬ گیری باورهای مذهبی افراد تلقی می¬شود. این تصور در کودکی و تحت تاثیر عوامل درونی و بیرونی زیادی شکل می¬گیرد، که خانواده مهمترین عامل در شکل ¬گیری آن به شمار می¬ آیند. امروزه با کودکانی مواجه می¬شویم که از خدا ترس شدیدی دارند که ریشه آن در باورها و اعتقادات والدینشان است آنها برای اینکه فرزندانشان خلافی نکنند فقط از جهنم و آتش حرف می¬زنند و خدا را با چهره¬ای ترسناک به فرزندان خود نشان می¬دهند نه چهره¬ای دو ست داشتنی و محبوب.از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی تصور کودکان از خداوند در خانواده ¬های مذهبی و غیرمذهبی انجام گرفت.
روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان پیش دبستانی 3 - 6 سال شهر استهبان بود که با استفاده از روش نمونه ¬گیری تصادفی طبقه ¬ای از 5 مهد کودک شهر استهبان 100 نفر انتخاب و کودکان هر مهدکودک از طریق لیست حضور و غیاب به صورت تصادفی(58 دختر و 42 نفر پسر) انتخاب شدند. جهت جمع¬ آوری داده¬ ها از والدین از پرسشنامه باورهای مذهبی و برای سنجیدن تصور کودک از خداوند از نقاشی استفاده شد به این صورت که از کودک خواسته می¬شد تا تصوری که از خدا دارند را نقاشی کنند نقاشی کودک به دو صورت نمره¬ گذاری شد، کودکی که تصویر خداوند را به شکل انسان ترسیم می¬کرد و کودکی که از نماد برای ترسیم خداوند استفاده می¬کرد.
یافته¬ ها: یافته¬ ها از طریق آمار توصیفی(فراوانی و درصد فراوانی) و آزمون تی(t.test) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد بین باورهای مذهبی والدین و تصور کودک از خداوند(انسان یا نماد) رابطه معناداری وجود داشت. به اینصورت که کودکانی که در خانواده¬ های مذهبی بزرگ شدند درکشان از خداوند حالتی انسان گونه بود و برای خدا دست و پا و سر و صورت قایل بودند چرا که خداوند را قدرتمند، عاشق و کمک دهنده تصور می کردند. اما کودکانی که در خانواده ¬هایی با اعتقادات مذهبی پایین رشد کرده بودند تصورشان از خداوند به صورت نماد بود و خداوند را به صورت موجوی دست نیافتنی(خورشید، کوه و...) تصور می کردند.
بحث و نتیجه ¬گیری: بنابراین از آنجا که خانواده، اولین مدرسه و والدین نیز اولین معلمان هستند که رشد معنوی کودک را شکل می¬دهند و آنچه در خانه آموخته می¬شود غالبا عمیق ¬تر و پایدارتر از مطالبی است که در سایر مکان ها فرا گرفته می¬شود آگاهی دادن و آموزش والدین در این زمینه ضروری است.




یکشنبه 94 مرداد 4 :: 9:3 صبح ::نگارنده : موسوی

دکتر پروانه محمدخانی
استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و عضو هیات مدیره انجمن روان¬شناسی ایران
مک (2008) در کتابی با عنوان "حضور ذهن و سلامت روان" در جستجوی کاربرد حضور ذهن و اهمیت فرایند توجه در ایجاد آسیب‌¬شناسی روانی وسایر انواع روان¬‌درمانی¬‌ها، خاستگاه دیگری به غیر از درمان¬‌های شناختی رفتاری معاصر یافت. مک با اشاره به اهمیت تعامل بین درمانگر و بیمار در روان¬درمانی، به این¬که چرا فرایند توجه به عنوان یک عامل مهم مورد بررسی مناسب قرار نگرفته می‌¬پردازد. در این بین مک به استثنائاتی همچون فروید، هورنای، اپستین، بیون و کولترات اشاره دارد (مک،2008). فروید توجه را عنصر اساسی در فرایند درمان می¬‌داند. بر اساس نظر او، روانکاو باید توجه شناوری داشته باشد......هرگونه تقلای هوشیارانه برای جلوگیری از ورود موضوعات متفاوت به حوزه توجه باید از بین برود و حافظه ناهشیار فرد به تمام معنا به کار گرفته شود یا به بیان فنی حالت خالص و ساده داشته باشد. او می¬‌گوید لازم است تا روانکاو گوش دهد نه این¬که برای نگهداشتن موضوع خاصی در ذهن، خود را دچار دردسر کند (مک،2008).
بیون به نقل از مک (2008 ) روانکاو انگلیسی در کتاب "توجه و تعبیر" اظهار می¬‌دارد که قابلیت فراموش کردن، توانایی سرپیچی از میل و درک فردی بایستی به عنوان قاعده¬‌ای اساسی برای روانکاو درنظر گرفته شود. پذیرش کامل و دقیق چنین قواعدی ممکن است تا حدودی قدرت¬های ذهنی روانکاو را در جایی که احتمال خدشه وارد شدن بر این قاعده وجود دارد تقویت کند. اگر روانکاو به خود اجازه دهد حافظه، میل و ادراک فعالیت آزادانه‌¬ای داشته باشند مفاهیم پیش‌¬ساخته به صورت عادتی برای او اشباع خواهند شد و عادت¬‌هایش منجر می¬‌شود تا او به شکل آنی و کاملی به معنا دست یابد. در حالی که دستورالعمل¬‌های فروید تا حدود بیشتری با روش‌¬های سنتی برای دستیابی به توجه خالص از طریق حضور ذهن قابل مقایسه است، بیون به دنبال توسعه‌ی قوه‌¬ای است که آن را شهود می¬‌خواند، یعنی رسیدن به ادراکی فراحسی از واقعیت روانی که فراتر از کلمات است و به آن حرف اختصاری O را اختصاص می¬دهد. به تعبیر او تحلیل¬گر با معلق سازی حافظه، میل و ادراک با احساسات تمایز نیافته‌¬ای مواجه خواهد شد که معمولاً به عنوان بخشی از تجربه مستقیم واقعیت روانی پنهان هستند. اگر چه چنین حالتی بیشتر در حالت¬های مراقبه قابل دستیابی است اما بیون اشاره‌¬ای به این روش¬‌ها نکرده است. هدف اصلی فروید و بیون تقویت قدرت پذیرش در تحلیل¬گر و بالا بردن حدّت مشاهده‌¬گری در او بود، یعنی ایجاد قدرتی برای ادراک غیرمشتمل ویژگی‌¬هایی که همیشه و به طور معمول به وسیله عادات ذهن، ناپیدا وگم بوده‌¬اند. توجه مسئله مهمی در تحلیل است و پرورش آن به بالا بردن توانایی مشاهده و انجام تحلیل¬‌های موثرتر کمک می‌¬کند. اپستین روانکاوی است که توانسته آموزه‌¬های بودیسم را در قالب روانکاوی به کار ببندد. شاگرد او کولترات (1980 به نقل از مک،2008) آموزش بودیسم را چیزی می¬‌داند که پرورش ذهن با هدف مستقیم رهایی از رنج در تمامی اشکالش در آن جا دارد. در این¬جا شیوه و هدف به صورت غیرقابل تفکیکی به هم مرتبط هستند، بر این اساس توجه خنثی به لحظه حال که شامل ابتدایی¬‌ترین و مهم¬ترین جنبه از مطالعه ذهن بشر است بایستی به عنوان برجسته‌¬ترین و معتبرترین ابزار درمانی در روانکاوی به کار گرفته شود، هدف مطالعه ذهن خود و دیگران برای رهایی از رنج است. با عمیق شدن توجه، امکان نزدیک‌¬تر شدن هرچه بیشتر به مراجع و همین‌طور به تجربه درونی وبیرونی او میسر می¬شود.
کولترات با تبیین این مکانیسم بخش اعظم کار و موفقیت درمانی خود را ناشی از سپری کردن دوره¬‌های مراقبه¬ای می¬‌داند و معتقد است که اگر به اندازه کافی در ویپاسانا تمرین شود که این نگرش مشاهده¬‌گری جدا از تفکر و واکنش¬‌دهی پرورش یابد، مطمئناً در فرایند درمان برای حل مسئله، انتقال متقابل کمک‌¬کننده است.
مارک اپستین در کار آموزش حضور ذهن از نوعی رویکرد التقاطی (گفتن قصه¬‌های بودیسم و تمرین¬های حضور ذهن و مراقبه) استفاده می‌¬کند و عقیده دارد که آموزش حضور ذهن به سایر درمانگران کمک می¬کند تا بتوانند منابع فردی که فروید در قابلیت¬‌هایش در کار با حالت¬های انتقالی بیماران نشان می¬‌داد را کسب کنند (مک، 2008).
بنابراین می¬توان گفت فرایند توجه و حضور ذهن حداقل در درمان روانکاوی به عنوان یکی از پیش شرط¬های ضروری برای تحلیل بیمار نقش دارد و حتی برخی از روانکاوان به طور کامل از آن استفاده می¬‌کنند. البته در این زمینه نیاز به تحقیقات بیشتری است.
 
منبع:
Mace, C. (2008). Mindfulness and mental health. New York. Routledge press.




یکشنبه 94 مرداد 4 :: 9:1 صبح ::نگارنده : موسوی

مصرف همزمان داروهای مُسکن و افسردگی، “خطر خونریزی مغزی” را افزایش می دهد

مصرف همزمان داروهای افسردگی با مُسکن‌های غیر استروئیدی همچون «ایبوپروفن» یا «ناپروکسن»، خطر خونریزی مغزی را افزایش می‌دهد.
 
پزشکان کره‌ای در یک بررسی جدید دریافتند از بین بیش از چهار میلیون نفری که برای اولین بار داروی افسردگی برایشان تجویز شده بود، افرادی که همزمان از داروهای ضدالتهابی غیراستروئیدی نیز استفاده کرده‌ بودند ظرف یک ماه آینده بیشتر با خطر ابتلا به خونریزی مغزی داخل جمجمه‌ای مواجه شدند.
 
این نوع از خونریزی مغزی می‌تواند به آسیب‌دیدگی دائمی مغز یا حتی مرگ منجر شود. همچنین طبق اعلام سازمان غذا و داروی آمریکا، برخی از داروهای ضدالتهابی غیراستروئیدی که مسکن‌های غیرنسخه‌ای و پرمصرف هستند نیز می‌توانند خطر سکته مغزی و قلبی را افزایش دهند.

 دکتر «جیل موریسون» از دانشگاه «گلاسگو» در اسکاتلند نیز گفت: انجام بررسی‌های بیشتر در این زمینه برای رسیدن به نتایج قطعی ضرورت دارد و هنوز پرسش‌های بی‌پاسخی دراین‌باره باقی مانده است.

 به گزارش هلث دی‌نیوز، کارشناسان با اشاره به اینکه افرادی که از داروهای افسردگی مصرف می‌کنند باید نسبت به مصرف داروهای ضدالتهابی غیراستروئیدی هوشیار باشند، تاکید کردند: هر دو نوع این داروها جزو داروهای پرمصرف هستند و حدود دوسوم مبتلایان به افسردگی از دردهای مزمن رنج می‌برند و به همین دلیل نیاز بیشتری به مصرف داروهای مسکن پیدا می‌کنند.


مقاله این تحقیق در BMJ:

http://www.bmj.com/content/351/bmj.h3517




< << 6 7 8 9 10 >> >
Susa Web Tools